آرشیف

2014-12-20

بنیاد فرهنگی جهانداران غوری

بیانیه دیپلوم انجنیرعبدالرحمن غوری رئیس عمومی بنیاد فرهنگی جهانداران غوری درمحفل افتتاحیه نماینده گ

بسم الله الرحمن الرحیم
 
روحانیون معظم!
دانشمندان محترم !
مهمانان گرامی !
فرزندان پر غرور جهانداران غوری !
                     
اسلام علیکم و رحمۃ الله و برکاۃ
  
چه فرخنده و میمون است ، که بار دگر در شهر باستانی کهن ، روزگار خراسان ، و یا در هرات باستان همدیگر را با افتخار و حرمت ؛ زیارت می کنیم و اینک در کنار هم برای حفظ فرهنگ یگانه خویش که میراث ارجمند و ارزشمند اسلامی نیاکان ماست دفتر و نشانی تعین می کنیم.
اجازه بدهید از نام دفتر مرکزی بنیاد فرهنگی جهانداران غوری ، بعنوان سپاهی و خدمتگزار جامعه غوری تبارهای داخل و خارج کشور مراتب احترام و تعظیم و سپاس قلبی خویش را به پیشگاه شما سروران و بزرگان ، صمیمانه و خاضعانه تقدیم بدارم. بقول حضرت شیخ اجل:
منت خدای عزوجل را که طاعتش موجب قربت است و به شکر  اندرش مزید نعمت ، هر نفسی که درون میرود ممد حیات است و چون برمیگردد مُفرح ذات ، پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب ، از دست و توان که براید ، کز عهده شکرش بدر آید.
به اجازه شما فرزندان نیک نام وطن و شخصیت های مومن سرزمینم افغانستان ، می خواهم چند سخنی را بعنوان درد دل و مشورت های صادقانه ، در برابر شما ، نسبت به بی مهری نظامهای سیاسی ، رهبران دولتی و روش های حکومتی گذشته در مقابل همه غوری تبارها بطور کل و مردم غیرت خواه غور بطور خاص ، بیان و پیشکش نمایم.
پیش از این بارها گفته میشد که بزرگترین سلسله و سالار اشاعه و پخش دین در مشرق نیاکان ما بوده اند و اکنون این واقعیت همچون آفتاب بر آسمان تاریخ روشن بخش است . همانگونه که در بسط دین و داد ، پیشوائی و راهگشایی نیاکان ما فارغ از دغدغه و خشونت بوده است ، امروز نیز فرزندان آن دلاور نیاکان شادبختانه غرور و غیرت خواهی پاکبازانه یی دارند.
حال که نسبت خویش با بزرگان و اجداد تاریخی خود را می خواهیم بشناسیم ، بایستی دست و آستین بالا بزنیم و نسل امروز را نیز با آن ها آشنا کنیم . ما نمی خواهیم به گذشته برگردیم و نیز مائل نیستیم در همان گذشته بمانیم . اما طوریکه از گذشته به امروز آمده ایم ، امروز را به مقصد فردا طی می کنیم.
بگذارید در شناخت خویش از نیاکان مان چند جمله کوتاهی بیاوریم تا نیاز آشنائی با گذشتگان را برطرف کنیم. جهان داران غوری بر اساس روایت های تاریخ همان نامدارانی بودند که خود را از تحت فرمان غزنویها بدر آوردند و سلسله سلجوقیان را نیز پایان بخشیدند . کار مهمتر آنان آنبود که غور را پایتخت امپراطوری بزرگ خویش ساختند و تاریخ ملل مشرق را بدست خویش رقم زدند.
غوریها یکی از مهمترین شاخه  مردمان آریائی تبار بودند و هستند که ، همواره قلمرو سیاسی داشته و با سرافرازی پاسدار ارزش های مهم تاریخی گردیده اند. نخستین کیش آن ها آئین ما قبل زردهشتی بوده است . آنها بارها در سرزمین های آریایی به لحاظ فرمانفرمائی صاحب قلمروهای وسیع گردیدند و هراز گاهی نیز ازسوی برخی جهانگشایان دیگر محدود شده اند.
پس از ظهور آئین مبین اسلام  ،غوریها آئین های هندی ، بودائی ، زردهشتی و مترائی کهن را با پذیرش دین اسلام رها کردند و خود در توسعه قلمرو آن کوشش فراوان نمودند. غوریها تلاش نمودند از ویرانگری ، خشونت و ترویج دین بر اساس زور و قدرت پرهیز کنند و در عوض از فرهنگ دعوت و ارشاد ، توضیح و استدلال و فضیلت و برابری ارزش های معتبر آئین جدید را بر مردم پذیرا کنند.
در قلمرو شاهنشاهان غور پیروان آئین های گوناگون آزادی اجرای مناسک و تقلید مذهبی خویش را داشتند وبا پیروی از روش اختیار بجای جبر گستره دین اسلام را بیشتر از سلسله های قبل از خود بسط و توسعه دادند . امپراطوری غوریها بزرگترین سلسله حکومتگر و فرهنگ آفرین درشرق بوده و شادبختانه میتوان ادعا نمود که ؛ عمارات ، اماکن و نشانه های مهمی از آنان بجا مانده است که امروز پشتوانه فرهنگی – تمدن افغانستان ، هند و منطقه تلقی میشوند.
تمام غوری تبارها درسطح ملی و در منطقه افتخار دارند که نیاکان آنها با برپائی بزرگترین قلمرو جغرافیائی ، شاهنشاهی غوری را بر تاریخ بشریت افزودند و نخستین شاهنشاه زن در قلمرو عالم اسلام را نیز تقدیم روزگار نمودند .
  
فرزندان پر غرور غوری تبار!
آئین مدرسه سازی ، اعمار مساجد و توسعه دانش مذهبی افزون بر ساختن منارها و مصلی ها و نمادها تمدن دیگری از ویژگیهای فرهنگ ورجاوند نیاکان بزرگ شماست ، ماهیچگونه ضعف و سرافکندگی و عمل ننگین را در تاریخ جهانداران غوری مشاهده نمی کنیم و هیچ مورخ و دانشمندی هم در این زمینه ادعایی ندارند.
پس بیائید برگذشته خویش باز بینی و باز اندیشی کنیم و برپایه افتخارات و سرگذشت مشترک و اما تابناک تباری خود ، روزنه ی جدیدی را بر روی فرزندان نامداران غوری بگشائیم.
حال که از شاهنشاهان ، امپراطورها وپادشاهان غوری نقش و نشان مهمی در جغرافیا و تاریخ سرزمین ما افغانستان و فراتر از آن در کشور پهناورهند ؛ باقیمانده است ، میتواند پایه ی غرور و مباهات نیک برای فرزندان همه غوری تبارها و تمام مردم مسلمان ما و همه ملت بزرگ هند باشد.
با داشتن چنین افتخار و چنان سرگذشت پربار ، باید به بزرگترین مساله امروز در حیات مردم پاک طینت غوری شامل ، ایماقها ، تایمنی ها  ،جمشیدی ها  ،زوری ها ، فیروزکوهی ها و ملیکی ها و غیره را بررسی کنیم. و بی مهری و بی توجهی دولتهای یکصد سال اخیر در برابر غوریها را بباد نکوهش بگیریم . ما هرگز چیزی بیشتر از حق خویش نمی خواهیم و حق تلفی گذشته  و امروز دولت ها را در برابر مردم دلاور غوری تبار و بویژه ولایت غور نمی بخشیم.
هدف ما جدا جدا کردن اقوام نیست ، بلکه می خواهیم اقوام بریده و جدا جدای سرزمین خویش را تا سطح یک ملت واحد در سرزمین مشترک آبائی آنان ارتقا بدهیم. بزرگترین منبع و سرچشمه باهمی مردم افغانستان برای آینده  ،همین دولت است . دولت نیز سازمان تنظیم خدمات اجتماعی براساس فرمایشات قانون اساسی ، برای مردم است.
اصل و مرجع مردم اند و دولت ها باید در خدمت مردم باشند ، ما نیز بخش مهمی از مردم همین سرزمین بودیم ، هستیم و خواهیم بود.
اوضاع غور بطور خاص و احوال مردم غوری تبار بطور کل بسیار نابسامان است ، ولایت غور در انزوای محض قراردارد ، حقوق طبیعی و اجتماعی مردم تامین نیست ، عقب ماندگی برخاسته از سیاست نا برابر دولت در مقابل غوریها وحشت ناک است ، معارف و تحصیلات عالی در آنجا کمتر مد نظر بوده است و وضعیت ادارات و موسسات دولتی نیز بسیار رنج آوراست . راهها فقط برای هشت و نه ماه در سال قابل استفاده اند و زمستان تهاجمی است که بنیاد مردم را بر می کند و نبود شخصیت های سیاسی – اداری غوری در رهبری حکومت بزرگترین عامل بی توجهی نظام در برابر غور و مردمان ستمدیده و محروم آن است.
اکنون زمان آن فرا رسیده است که فرزندان نامداران غوری تبار مردم خاموش ما بیدار شوند و در راه نیل به اهداف بزرگ اجتماعی ، دولت و بخصوص حکومت را در برابر پرسشهائی قرار دهند که وجدان زمانه ما آنرا بیعدالتی و جفای تاریخی می شناسد . خاموشی گناه بزرگی است و حقیقت را نگفتن ظلم عظیم ، پس باید از ظلم بپرهیزیم و از گناه جلوگیری کنیم.
ما آمدیم و قفل های زنگ زدۀ آرام گاه امپراطور بزرگ اسلام سلطان غیاث الدین غوری را شکستاندیم آنهمه حقارت که بر آرامگاه سلطان روا داشته بودند و سراچه اولی درب ورودی حضرت سلطان که مرده شوی خانه بود به مصارف بنیاد پاک کاری ، دروازه جدید آماده و نصب شد . صالون دومی مقبره حضرت سلطان قالین فرش گردید  ،الماری هایی برای جابجائی کتاب آماده شده  ، میز کمپیوتر و یکتعداد وسایل برای کتابخانه سلطان غیاث الدین غوری تهیه گردید ، و دو هزار جلد کتاب مختلف النوع برای کتابخانه مهیا شد که یکسال است در هرات این کتابها محبوس هستند آرزوی ما این است تا کتابخانه سلطان غیاث الدین غوری را که آرمان بزرگ آن حضرت بود اعاده نمائیم و انشاء الله بزودی این کتابخانه افتتاح خواهد گردید . لذا بر پایه قانون اساسی و به تاسی از سیاست توسعه ی فرهنگی دولت ؛ ایجاد کتابخانه ها و مراکز بهینه مذهبی – مدنی در مملکت یک امر صالحه و خیرکامله است ، بنابرین اجازه بدهید، در محضر شما اعلام بدارم که هدف ما خدمت و حفظ میراث بزرگ نیاکان ما ن خواهد بود.
در نمایشگاه بین المللی که در لندن برگزار شده بود ، بزرگترین سند مطبوع و مهمترین بخش این نمایشگاه  ، به نمایش قران مبارکی اختصاص یافته بود که (53) کیلوگرام وزن داشته و نسخه منحصر به فرد در تمام عالم اسلامی است .
این قرآن در عهد شاهنشاه  عالم اسلام امیرالمومنین سلطان غیاث الدین غوری بانی مسجد جامع هرات تحریر گردیده و احتمالاً در همین شهر باستان هرات دستنویس و خوشنویسی شده باشد.
بنیاد فرهنگی جهانداران غوری در نظر دارد کوشش جدی بخرج دهد تا این سند مبارک را دوباره به افغانستان برگرداند و در مرکز شاهنشاهی سلطان  و در همین مسجد جامع جابجا نماید.
پیش از پایان سخن میخواهم بیک امر مهم دیگر اشاره کنم ، با آنکه  در عقب نگهداشتن غور نظام های دولتی کوتاهی بسیار کردند و مقصر درجه یک آنها اند ، اما بی تفاوتی  ، خاموشی ، ناهماهنگی و پراکندگی ما غوریها باعث شده است که از کاروان پیشرفت و توسعه اجتماعی بازبمانیم و در انزوای خطرناک قرار بگیریم.
بنابرین وحدت مردم غور میتواند بخش مهمی از این مشکلات را بردارد و دولت را به دقت و پرداخت جدی نسبت به غور وادار نماید . بنابرین با استفاده از این همایش موارد ذیل را منباب پایان نامه این نشست پیشنهاد می کنم:
یک : با بسط خدمات فرهنگی ، منجمله ؛ گشایش کتابخانه ها ، روان دانشجوئی و فرهنگپروری غوری ها یا غوری تبارها راتمثیل کنیم و از میراث با شکوه نیاکان در هر جای کشور و کشورهای دیگر حراست نمائیم . البته توسعه بنیاد فرهنگی جهانداران غوری درسراسر کشور مناسب ترین شکل این داعیه و حراست از آن است .
دو : تلاش نمائیم که از پریشانی ، پراگندگی ، اختلاف سلیقه ، بی تفاوتی نسبت به مردم خود  ، بی توجهی به سرنوشت خویش و از چند دستگی و تشتت غوریها بمفهوم وسیع کلمه جلوگیری کنیم.
و همزمان برای اتحاد و باهمی جوانان و سالمندان غوری تبار و مردم غور، صادقانه و قاطعانه مبارزه نمائیم.
سه : جوانان و دانشجویان غوری باید نهاد مرکزی و جامعه مشترک صنعتی – اجتماعی خود را ایجاد کنند و برای رهبری گروه های دانش آموزی و دانشجوئی در مرکز و ولایات کشور بفعالیت آغاز نمایند . تعلل درین زمینه دوام فاجعه و طولانی کردن عمر محرومیت مردم دلاور و مومن غوری تبار است.
 
 جهان سپاس از توجه شما.