آرشیف

2014-12-20

بنیاد فرهنگی جهانداران غوری

بحث دوم وجائب ومسؤلیت های طبیب درراستای مسلک طبابت یااخلاق اسلامی طبابت
( مولانا معتصمی غوری )

قسمت سوم

سخن ما در این زمینه از امور ذیل است:
ریشه یابی کلمه اخلاق با تعریف علم اخلاق وتعریف علم اخلاق طبابت وتعریف علم اخلاق اسلامی طبابت- بیان مسائلی که در اخلاق اسلامی طبابت مطرح است.
ریشه یابی کلمه اخلاق
کلمه اخلاق عربی است جمع خُلُق است که با کلمه خَلق به معنای آفرینش وپدید آوردن همریشه است خُلُق یعنی خوی،روش وسرشت. کلمه اخلاق در قرآن نیامده است اما کلمه«خُلُق»دوبار در قرآن بکار رفته است.
اول« وانک لعلی خُلُق عظیم» همانا تو بر اخلاق وخوی بزرگوارانه ای هستی.
دوم«ان هذا الا خلق الاولین»این نیست مگر شیوه ای پیشینان ».
بدین گونه،ساختن خود به اندازه ومعیاری که به فرهنگ، آموزش،عادت وارزش های آن فرد در جامعه پیوند می گیرد، خُلق واخلاق نام دارد 
تعریف علم الإخلاق
علم الإخلاق علمیست در باره کردار ورفتار انسان که در خور انسانیت اوست وباید داشته باشد بحث میکند.
تعریف اخلاق طبابت
اخلاق طبابت عبارت است از:مجموعه آیین ها، آداب ورسوم پسندیده که اطبا باید رعایت نمایند واعمال نکوهیده که باید از آنها اجتناب ورزند.آن شاخه ای ازعلم الاخلاق است.
تعریف اخلاق اسلامی طبابت
اخلاقی اسلامی طبابت عبارت است از مجموعه عادات وصفات پسندیده شرعی که باید طبیب به آنها آراسته گردد وصفات نا پسندی که ازآنهاپرهیزنماید.
مسائلی که دراخلاق اسلامی طبابت مطرح است.
اگر چه هر انسان مسلمان باید به ارزش های والای اخلاقی آراسته باشد ولی آراسته گردیدن طبیب به آن از اهمیت فراوانی بر خور دار بوده وخالی گردیدن او از آن خیلی مهیب وخطرناک است.
حکیم فرزانه، طبیب نامور اسلام ابوبکر محمد زکریای رازی در این زمینه چه جالب وزیبا فرموده اند:« اگر پزشک از ارزش های اخلاقی تهی شود، خونریز،پرده در وآبروریز خواهدشد.»لذا طبیب مسلمان باید به تمام صفات واخلاق که مؤمنان واقعی از آنها برخورداراند، آراسته بوده واز صفات وعادات زشتی که از آنها خالی اند، پاک باشد. وبه طور خاص از صفات وکردارهای آتی بهره کافی داشته باشد.
تقوا- تواضع- بر خورد شایسته با بیماران ورحم ولسوزی وهمدردی با آنان- عدالت- صداقت وحقیقت گوئی- راز داری- بالا بردن سطح دانش وتجربه طبی وتقویه سویه علمی ودست یابی به آخرین اطلاعاتی طبی- رابطه نیکو به هم مسلکان.

1- تقوا
تقوا چیست؟

تقوا دراصطلاح شریعت اسلامی عبارت است از« امتثال الاوامر والاجتناب عن النواهی» (دستورات الهی را بجاآوردن واز آنچه که الله(ج) نهی کرده است، خودرا باز داشتن) هر انسان مؤمن ومسلمان بایدمتقی باشد، چون اگر تقوا وخدا ترسی در انسان روی به کاستی نهاد وانسان بی شرم، بی بند بار وبیباک شد، ومانند حیوان لجام گسیخته هر چیزی را که نفس سرکش او مطالبه نمود، انجام داد، انسان علاوه بر اینکه در آخرت به اثر گناهانی که مرتکب می شود، سزاوار عذاب های سخت می گردد، در همین دنیا نیز به اثر لغزشها واشتباهاتش شرمنده، فضیحت، رسوا، خوار وبی آبرو می گردد، در این میان طبیب به لحاظ ظرافتهای وظیفوی نسبت به هرکس دیگر به تقوا، خداترسی ومحاسبه نفس، نیاز مندتر است. یک طبیب متدین وباتقوا، بیمارانش را بخاطر رضای الهی بادقت کامل وبدون ازسهل انگاری معاینه وتداوی می نماید.وتبعیض میان فقیروغنی راروانمی داردوهدفش راجمع آوری پول قرارنمی دهد ،وبا بیمارانش رحم وشفقت وهم دردی وهمکاری می ورزد. وبا زنان جوان وزیبای که به اومراجعه می نماینددرحین معاینه وتداوی در اطاق خلوت نمی نشیند وخودراازهرگونه بدچشمی ونیت ناپاک، پاک داشته واصلاًارتباط نا مشروع درمحدوده شغلی وخارج ازآن درفکرش خطورنمیکند وبه بیمارانش که زن هستند به مثابه خواهر ومادرنگاه می کند.طبیب با تقوابخاطربدست آوردن نفع مادی وجمع آوری پول بیشتر ،ازنمازوجماعت صرف نظرنمی کند وبه بی اعتبارساختن هم مسلکانش سعی نمی ورزد.طبیب متقی،هیچ گاه متکبر،مغرور وفخر فروش نیست. بلکه دراوج تواضع،وشکسته نفسی وفروتنی قراردارد.طبیب خداترس به سقط جنین وپیونداعضادرآن حدی که شریعت اجازه نمی دهد،اقدام نمی ورزد.خلاصه کلام اینکه تقوایک دائره وسیع داردکه همه خوبیهای که بایدانسان به آنهاآرا سته گردد وهمه زشتیهای که باید انسان خودرا ازآنها برحذردارد، شامل می شود، بنا بر این پس از بحث تقواآنچه ذکر می شود ازباب تخصیص بعد از تعمیم است.
2- تواضع
یکی ازصفات مهمی که لازم است طبیب ازآن برخوردار باشد، تواضع است.
تواضع بمعنی فروتنی،شکسته نفسی نقطه مقا بل تکبر، وغروروفخر فروشی.
تکبربمعنی«انکارالحق وغمط الناس» انکارازحق وخواروخردشمردن مردم یکی ازگناهانی است که اسلام بطور واضح آن را نکوهش کرده وحرام گردانیده است.
مهمترین عوا مل وجود تکبر در انسان عبارت اند از: قدرت، ثروت، عزت وشهرت،وعلمی که باعمل،تقوا ودیانت همراه نباشد. وطبیب ازاغلب این چیزها بهره ای دارد. پس را ه معا لجه بیماری غروروتکبر به نحو ذیل است:
1-اوّل انسان فکر نما ید که تکبر از گنا هانی است که آیا ت واحا دیث زیادی درحرمت ومذمت وقباحت آن گواهی میدهد وانسانی که دعوای اسلام وایما ن داردباید به خود اجازه ندهد که بسبب ارتکا ب این جرم وگناه، الله (ج) رااز خود نا را ضی سازد. وخود را در معرض خشم وغضب وعذا ب های الهی قرا ردهد.
2- انسان بایدبیندیشدکه اوازآب منی،متعفّن ونجس سا خته شده است ودر آخر بجسم بی روح تبدیل شده ودر دل خاک متعفّن گردیده وطعمه حشرات وخزنده گان می شود.پس کسی که اول وآخراوچنین است،آیا جای برای اومی ماندکه از شدّت غروروخود برتر بینی مست ومدهوش گردد وآسما ن را از زمین نشنا سد.
3-اگرکسی به خاطرعلمش به غروردچارگردیده است بایدخوب فکر کند که این علم نسبت به علم پروردگار هیچ است ونسبت به معلومات که بشر میتوا ند آنها را بدا ند به مثابه قطره ای نسبت به دریا ست ومقایسه باعلمی که بشرتاکنون به آن دست یافته بازهم محدود ونا چیز است وبطورخاص طبیب بیندیشدکه اوفقط آگاهی جزئی راازسا ختما ن بدن انسان، امرا ض وادویه ونحوه معالجه بیماریها بدست آورده است اما او از علم قرآن وسنّت وسیرت وفقه وعقیده که اشرف علوم اند چیزی کافی رانمی داند.پس جای آن نیست که دچارغرورعلمی شود ودیگران رابخصوص علماءدین رابنظر حقارت به بیند وآنان را به نا دانی وبی علمی نسبت دهد.
4- اگر کسی بخا طر عزت ، شهرت وموقف اجتماعی که پیدا کرده است، دچا رغرور شده است، با ید به این نکته متوجه شود،که این عزت وشهرت ونیک نامی هم یک عطیه الهی است واگر الله (ج) خواسته باشد به آسانی این هارا ازاوگرفته واورا بدنا م ترین ومنفور ترین فرد جا معه می گردا ند واز جا نب دیگر تکبر وغرور موجب نفرت ودوری مردم وسبب کا هش عزت وشهرت است.انسا نی که در موقف بلندی قراردارد،هرچندکه تواضع وشکسته نفسی اوبیشترشودبه همان اندازه محبوبیت، عزت وشهرت ونام نیک اوافزایش می یا بد

تواضع زگردا ن فرازان نیکوست :: گدا گرتواضع کند خوی اوست.
5-اگرشخصی به سبب پول وثروت فراوانی که به آن دست یافته است،به غروروتکبرگرفتارگردیده است، باید بیندیشد که مال وثروت عاریتی است که از الله(ج)برای اوداده است واوقدرت دارد که انسان را به حادثه وبلای دچارگرداندوتمام ثروت ودارایی اش راازاوبگیرد واصلا دیگرفرصتی برای او ندهد که به زرا ندوزی بپردازد.
زمانی که ثابت شدکه تکبروغروربدوحرام است وبخصوص برای طبیب خیلی بد است،پس بایدطبیب مسلمان تواضع وفروتنی را پیشه خود سازد. تواضع در برابربیماران که به وی مراجعه می نمایندتواضع در برابرهمه افراد جامعه.
3-برخوردشایسته بابیماران ورحم ودلسوزی به آنان
قبل از آنکه نحوه برخودداکتر را با مریض بیان دارم مناسب خواهد بودکه ازوضعیت روحی بیماروانتظاراتی که از طبیب دارد چیزی را تذکردهم.

بیمار کیست؟
بیمار کسی است که یکی از نعمت های بزرگ الهی را که صحت است؛از دست داده است وبه تلخ ترین حادثه زندگی روبروشده وشاید حیات او نیز در خطر باشد،واضح است که هر حادثه وواقعه ناگوارزندگی، روان را نیز در زیر تأثیرقرار میدهد.بدین سبب بیمار همه چیزراا زپشت عینک سیاه دیده وتمام لذت ها ونعمت های زندگی در نزدش اهمیت خودرا از دست میدهند،فقط چیزی که در نزد او مهم است این است که چگونه نعمت صحت را دوباره بدست آورد لذا آماده است که همه هست وبودش رادراین راه صرف سازدوحتادرزیربارقرض کمرش خم گردد.

انتظاربیمارازطبیب
بیمار طبیب را بعنوان یارغار، دوست صمیمی ووفادار، محرم راز، رفیق مشفق ومهربان،وپناه گاه امنی برای خویش پنداشته وازاوانتظارداردکه با کمال خوشروئی،لطف،عاطفه با اوروبروشده وبا تمام دقت وتوجه به سخنانش گوش فرا دهد وبه علاج بیماری اش بردل ریش وپریش او مرهم گذارد لذا به مجرد اینکه خودرا در کنار طبیب می یابد یک نوع احساس راحتی، آرامش وامن نموده ودر او امید واعتماد به نفس تقویت میشود.
بناءً لازم است که طبیب هم بر خلاف انتظار بیمار رفتار نکند ومرتکب چیزی خلاف مقررات شریعت وطبابت نشودواصول ذیل رادرنظر گیرد
(1)-طبیب زمانیکه به شفاخانه ومعاینه خانه تشریف می آورد صاحب این اندیشه وذهنیت باشد که او به عنوان یک خدمتگار مخلص، وعضو مفید ومؤثر جامعه میخواهد که وظیفه انسانی،وجیبه شرعی وفرض کفایه ای را که عبارت ازتداوی بیماران است انجام دهد وبدین طریق مدال افتخار «خیر الناس من ینفع الناس»(بهترین مردم کسی است که به مردم نفع رساند)کسب کرده واجر وپاداش دنیوی واخروی را سزاوار می گردد.
(2)-عیادت مریض یکی از حقوقی هر برادر مسلمان است چنانچه رسول اکرم(ص)فرمودند:«حق المسلم علی المسلم خمس:رد السلام، وعیادة المریض، واتباع الجنائز، واجابة الدعوة وتشمیت العاطس» متفق علیه.
( حق مسلمان بر مسلمان پنج چیز است: جواب سلام،عیادت مریض،تشییع جنازه، قبول کردن دعوت ودعا(یرحمک الله گفتن ) برای عطسه زننده.)
اگر این عیادت واحوال پرسی مریض به نیت ادای حق برادر مسلمان انجام یابد،در آن ثواب وپاداش بزرگی نهفته است.چنانچه رسول اکرم(ص)ارشاد فرمودند:«من عادمریضا شیّعه سبعون الف ملک کلّهم یستغفر له ان کان مصباحاً حتی یمسی وان کان ممسیاً حتی یصبح، وکان له خراف فی الجنة(رواه احمد عن ابی موسی الاشعری(رض) باسناد صحیح)
کسی که مریضی را عیادت کند،هفتاد هزار فرشته او را دنبال کر ده وبرایش طلب مغفرت می نمایند اگر در صبح این انجام گرفت تا شام طلب مغفرت می نمایند واگر در شام انجام گرفت تا صبح طلب مغفرت می نمایند وبرای او باغی در بهشت است.
همچنان فرمودند:« من عادمریضاغاص فی الرحمة حتی إذاقعداستقرفیها»(رواه البخاری فی الأدب المفردواحمد)
(آن مسلمانی که بیماری راعیادت کنددررحمت الهی غرق می شودوهنگامی که می نشینددرآن مستقرمی گردد.)
نیزفرمودند:«من عادمریضانادی منادمن السمآء:طبت وطاب ممشاک وتبوّأت من الجنةمنزلا.»(رواه الترمذی وابن ماجه)
(هرکسی بیماری راعیادت کند،ندایی ازآسمان می آیدکه خوش آمدید،جایگاه خویش رادربهشت آماده کردید.)
بناء زمانی که طبیب در محل کارخود حضور می یابد اگر اراده نماید که به عیادت بیماران،دلداری بیچارگان وبرای مرهم گذاشتن برآلام بی نوایان شتافته است، شکی نیست که سنت نبوی رااحیاکرده وحق برادر مسلمان خودرا ادا ساخته ومستحق اجر وپاداش بزرگ گردیده والله(ج) رااز خود راضی گردانیده است.
(3)-زمانیکه با بیمار روبرو می شود اولین چیزی که بین او وبیمارردوبدل می گردد« السلام علیکم»و«علیکم السلام»باشد وبعد ازآن با چهره کشاده وجبین باز وبا حوصله ومتانت ودقت به سخنان بیمار گوش فرا دهد وبا پرسشهای مهر انگیز وسرشار از عاطفه ومحبت از رنج واندوه بیمار بکاهد وزمانیکه به معاینه شروع می نماید یا نسخه می نویسد.گفتن«بسم الله الرحمن الرحیم»را از یاد نبرد.
اگر بیمار سخنان اضافه وغیر متعلق به بیماری را مطرح می کند، طبیب برای او فرصت دهد تا آنچه می خواهد بگوید وبا کمال میل ورغبت به سخنانش گوش دهد،
شاعری در قالب شعرش اوصاف خجسته طبیب با عاطفه وبرخورد شایسته اش را با مریض چنین ترسیم می دارد.
کیست حارس طبیب روشن رای :: سوده در راه کسب حکمت پای
برده در علم محنت تحصیل :: خاطری زو ندیده آزاری
با همه بذل گوی وخندان روی :: با همه مهربان ونیکو خوی
نه در آبرویش چین زسنگدلی :: نه گره بر جبین زتنگ دلی
طلعت او شفای بیماران :: خنده اش راحت جگر خوران
مترقب بقای یزدان را :: متر صد ریاض رضوان را

(4)-تسلیت ودلداری
اگر طبیب پی برد که بیمار به بیماری شدید، خطرناک، وغیر قابل علاج،مبتلا گردیده است بدون از اینکه دروغ بگوید،مریض را تسلیت دهدواوراامیدوارسازدمثلابگویدکه خداوند(ج)قدرت داردکه هرمشکل راحل وهر بیماری را شفا دهد. انشاء الله این بیماری شما به ملاحظه قدرت عظیم خداوند(ج)هیچ مایه نگرانی نیست، تامدت عمر انسان که الله(ج) مقدرکرده است تمام نشود، مرگ به سراغ او نمی آید وهیچ چیز حتی بیماری های لاعلاج باعث هلاکت انسان نمی شود،پس درمقابل این بیماری که به آن دچارگردیده اید،صبر کنید،الله )ج) درجات شما را بلند ساخته وپاداش واجرزیاد را نصیب شما می گردا ند.رسول اکرم(ص) فرصتی به عیادت پیر مردی که بیماری سخت وشدیدی داشت رفت وبه او تسلیت ودلداری داده فرمود:«لابأس طهورانشاءالله فقال:کلاّ بل هی حمّی تفورعلی شیخ کبیر کیما تزیره القبور فقال النبی(ص) فنعم إذن» (صحیح البخاری کتاب الطبّ ص 845 )
(باکی نیست اگر خدا وند(ج) خواسته بود،این بیماری موجب پاکی وکفاره گناهان شما می شود. پیرمرد گفت :نی نی این تب شدیدی است که بر پیر مردی کلان سالی بر افروخته شده است، برای اینکه اورا به قبرستان بفرستد.پیا مبر بزرگوا ر زما نی که دریافت که پیر مرددرنقطه نظر خودپافشاری می کند درجواب فرمود:«نعم إذن» بلی آنچه شما میگویید.واین پیرمردازهمین بیما ری اش درگذشت.
کرمانی متعلق به حدیث مذکور مینویسد :«وفیه انّ السنّة ان یخاطب الإنسان العلیل بما یسلیه من ألمه ویذکره بالکفارة لآثامه»(حاشیه صحیح البخاری ص 845 )(از این حدیث دا نسته می شودکه گفته گوی شخص بیماربه آنچه موجب تسلیت اوشده واز رنج اومی کاهد وبه خاطرش می آوردکه آن سبب کفاره گناهان اومی شود،سنت است.)
(5)-دقت درمعاینه بیمار وپرهیزازسهل انگاری.
واضح است که طبیب درفراگیری علم طب یک فرض کفایه راانجا م داده واقدام او به معالجه بیماران نیز یک فرض کفایه است.علاوه بر آن او در مقابل وظیفه طبابت اجر ومزد دریافت می کند لذا براو واجب ولازم است که در معاینه وتداوی بیما را ن دقت وکوشش زیا دی به خرچ دهد واحتیاط لازم را بکار گیرد وازهر گونه سهل انگاری به پرهیزد.تا آنکه بطور مطمئن بیما ری را تشخیص دهد وادویه مورد نیاز را تجویز کند اگر در مورد یک بیماری سردرنیاورد،به داکتران دیگر راجع سازد یا اینکه مشوره ورای آنان را بگیرد،
واگریک بیما ری خارج از حوزه تخصص او بود خودش اقدام به تداوی آن نکند آن بیماررابه متخصصین آن راجع سازد.اگر یک طبیب به اثر عدم دقت وسهل انگاری تشخیص غلط نمودودوای غلط داد،یا اینکه به اثرعدم تخصص ومهارت درمریضی، آن را تشخیص دا ده نتوا نست وکورکورانه وجا هلانه دواتجویز کرد ،ودرنتیجه خساره وصدمه ای به بیماررسیدواین کارچندمرتبه تکرارشد،اومرتکب جرم وجنایت شده،بایدغرامت به پردازد، واز طرف حکومت اسلامی ممنوع العمل قرارگیرد.
ولی با کما ل تأسف امروز شما ری از داکتران را می بینید که در داخل شفاخانه های دولتی درمعا ینه بیماران فوق العاده ازخودتساهل وبی اعتنائی نشان می دهند امّا در معاینه خانه های شخصی اگر چه نسبت به شفاخانه های دولتی توجه بیشتر انجام می یابد ولی هدف زیا د تردر روی گردآوری پول متمرکز است، لذادرزما ن محدودشمارزیادی بیماران پذیرفته شده وبطور شتاب زده معا ینه می گردند،مقدارزیا دی ادویه تجویز می گردد، ودر مرتبه دوم وسوم مریض نیز مرا جعه می کندامابدون ازآنکه پول زیادی راصرف سازد،نتیجه دیگری رانمی گیرد.

(6)–علاج روحانی
چه خوب است که طبیب مسلمان درپهلوی علاج مادی ازعلاج روحانی نیزکارگیرد.
به دلائل متین وراسخ علمی وعقلی ونقلی ثابت شده است که ادعیه ماثوره وتلاوت قرآن،درعلاج بیماریهای جسمی وروحی اثرا ت شگرف وواقعی بجای می گذارد.انشاء الله درآخرکتاب دررابطه به این موضوع بطور مستقل بحث می شوددراینجا صرف پاره ای ازادعیه مأثوره که بربیماران خوانده می شود بیا ن می گردد اما م بخاری از عائشه (رض) روا یت نموده که می گوید :« عادت رسول خدا این بود که هرگاهی به عیا دت مریضی می رفتندیامریضی درنزدشان حضورمی یافت،این دعارا براومی خواند:« اذهب البأس ربّ الناس واشف وانت الشافی لا شفاء الاّ شفا ءک شفا لایغادر سقماً»(ای پروردگار مردم این رنج راببروشفاده،تو شفادهنده ای، شفای نیست جز شفای توکه شفابده هیچ بیماری راباقی نگذارد)
– اللهمّ اشف عبدک،ینکألک عدوّاً ویمشی لک الی صلوة ( رواه ابوداود عن عبد الله ابن عمر (رض) باسناد صحیح )
ای الله بیماری بند ه ات را شفا ده که برای تو دشمنی می کشد . یا برای رضای تو به سوی نماز ی می رود .
– اسأل الله العظیم ربّ العرش العظیم أن یشفیک (رواه الطبرانی عن علیّ (رض) با سناد حسن )
(از خدا وند با عظمت وصاحب عرش با عظمت می خوا هم که تورا شفا بخشد.)
ترمذی وابوداودازابن عباس روایت کرده اندکه رسول اکرم فرمود:هرکسی بیماریراکه اجلش فرانرسیده است عیادت کندواین دعارا(که دربالاذکرشد)درنزداوهفت باربگوید:خداوند(ج)اوراازآن بیماری شفامی دهد.
– اعیذ بالله الأحد الصمد الذی لم یلد ولم یولد ولم یکن له کفواً احد من شرّ ما تجد (رواه الطبرانی عن عثمان (رض) با سناد حسن )
(7)- مساعدت وهمکاری با بیمارا ن
مسلم است که اسلام به رحمت، احسان وخیر تأکید زیاد کرده است وآن را مدار رستگاری شمرده است
الله(ج)می فرماید:«وافعلواالخیر لعلکم تفلحون»(الحج:77)وکار نیکو کنید تا رستگار شوید واین سفارش به احسان ورحمت حتی از انسانها تجاوزکرده وشامل حیوانات نیز می گردد.وبطور خاص اسلام به تعاون وهمدردی مسلمانان با هم دیگر دستور داده است.
الله(ج) مؤمنان را با هم برادر خوانده است«انما المؤمنون اخوة»
رسول اکرم (ص)از محبت، مهربانی وهمکاری وهمدردی که باید میان مسلمانان حاکم باشد چنین تصویری را ارائه می دهد:«مثل المؤمنین فی توادّهم وتراحمهم وتعاطفهم،مثل الجسداذااشتکی منه عضواًتداعی له سائر الجسد بالسهر والحمی»متفق علیه
( مثل مسلمانان در محبت، رحمت ومهربانی شان با همدیگر مانند یک جسداست،که هر گاه عضوی از آن بدرد آید دیگر اعضای جسد درتب وبیدارخوابی با آن همراهی میکنند.)
ونیز فرمودند:«من نفس عن مؤمن کربة من کرب الدنیا، نفس الله عنه کربة من کرب یوم القیامة، ومن یسّرعلی معسر یسّر الله علیه فی الدنیا والآخرة،ومن ستر مسلما ستره الله فی الدنیا والآخرة، والله فی عون العبد ما کان العبد فی عون اخیه..» رواه مسلم
(کسی که مشکلی از مشکلات دنیوی مؤمنی را بگشاید،خداوند مشکلی ازمشکلات روز قیامت او را می گشاید.وکسی که با تنگدستی سهلگیری کند، خداوند در دنیا وقیامت با او سهلگیری میکند وکسی که عیب مسلمانی را بپوشد، خداوند در دنیا وآخرت عیب او را می پوشد.) وخداوند در صدد کمک به بنده است. تا لحظه ای که بنده در صدد کمک به برادرش باشد.)
ونیزفرمودند:«ان الله یحب إغاثةاللهفان» رواه الدیلمی وابن عساکرعن أنس مرفوعا)
(خداوندفریادرسی درماندگان رادوست دارد.)
واضح است که تعدادی از بیمارانی که به داکتران مراجعه می کنند خیلی مستضعف،غریب وفقیر اند. وتعدادی از بیماران علاج بیماریهای شان آن قدر هزینه می خواهد که از توان برآوردن آن نیستند، در چنین مواردی لازم خواهد بود که داکتران مسلمان با بیماران شان همکاری وهمدردی نمایند.
اول اینکه خود شان از نفع مادی خود در گذرند از این بیماران پول نگیرند ویا مصارف معاینات وادویه را در بدل زکات وصدقات واجبه ای که در ذمه شان است حساب نمایند،یا اینکه در قیمت آنها تخفیف قابل ملاحظه ای را بیاورند یا اینکه زمینه را مساعد ساخته وآنان را به مرجعی معرفی نمایند که تداوی شان بطور رایگان انجام یابد.
دوم اینکه داکتران مسلمان در هر منطقه یک نهاد خیریه اسلامی را بسازند که خود شان هم محضالله یک مقدار وجوه مالی را به آن اختصاص دهند، ومساعدت های انسانهای خیّر وتاجران مسلمان وبا احساس رابه آن نیزجلب نمایندوزمانیکه با چنین بیمارانی روبرو
می شوند، هزینه تداوی شان را از صندوق مذکور تأدیه نمایند.
تا کی ما منتظر مؤسسات صلیبی، تبشیری ویهودی باشیم که در چنین مواقعی به کمک مابرسند ونیازهای جامعه مارامرفوع نمایند وزیر پرده آن اهداف خودرا دنبال کنند.
اگر فرضاً کافران نوع دوست اند چرا ما نوع دوست نباشیم که پیامبر ما نبی رحمت بودند ودین ما دین مهربانیها وزیبائیها است.شفقت، رحمت، عطوفت ومحبت لازمه قلب هر مسلمان است.
چرا دلهای ما به حال این بیماران مستضعف، بی نوا در مانده نسوزد وحس نوع دوستی ما بر انگیخته نشود وموجب رقت قلبهای ما نگردد. باید در چنین فرصتهای بیندیشیم که مارا الله(ج) با همدیگر برادر نامیده است وما به مثابه اعضای یک جسد هستیم، لذا فقر،درد، رنج وغم ومشکلی برادرمسلمان ما ازخود ماست، که باید موجب بی قراری ما گردد وراه حلی برای آن جستجو نماییم.
ما باید ایثار،از خود گذشتگی وفداکاری اصحاب رسول بزرگوار اسلام را به یاد بیاوریم که چگونه به آسانی منافع ومصالح شخصی وراحت وآسودگی خویش را قربانی برادر مسلمان خود می نمودند. لذا ما نیز برای دستگیری وهمکاری به برادرنیاز مند خویش،حاضرشویم که یک حصه کوچکی ازپول ودرآمد شخصی خودرا از دست دهیم واز مسلمانان دیگر نیز بخواهیم که در این راه مارا به کمک های مالی خویش یاری دهند که در نتیجه کاری را انجام دهیم که موجب خوشنودی پروردگار گردیده ودر روز رستاخیز ما را نفع رساند واز جانب دیگر یک نمونه عملی را از رحمت ومهربانی وحقوق بشر در اسلام به جهان ارائه دهیم وهمچنان جای پای رابرای دشمنان دین خدانگذاریم که ازفقروبیماری مسلمانان سوءاستفاده کرده وبه عرضه خدمات صحی مجانی به پخش فساد، منکر وفحشا وارتداد مسلمانان وگسترش مسیحیت سعی ورزند.
خلاصه سخن
نحوه برخوردطبیب بابیماربراساس اصول هفتگانه ای که ذکرشد منضبط می گردد که بایدداکتر مسلمان آنهارا مراعات نماید وبکار بندد؛چون اواگر هدفش را از مسلک طبابت از ابتدا تا انتها ادای یک وجیبه نه بلکه زر اندوزی قرار داد.وبابیمار با چهره درهم کشیده روبرو شدوبا او با خشونت وتکبر رفتار کرد ودر معاینه وتداوی اش از دقت واحتیاط لازم کارنمی گرفت کورکورانه وجاهلانه وبه طوربخت واتفاق یعنی بدون ازتشخیص درست دوا تجویز می کرد. یا به خاطر نفع مادی اش از او معاینات لابراتواری غیر ضروری را می گرفت ودواهای زاید تر از نیاز می نوشت وبه قیمت بلند آنها را می داد ونه تنها هیچ عاطفه ولطفی را از خود به بیمار نشان نمی دادوملاحظه فقروغربت او را نمی کرد بلکه به خاطری گرد آوری پولی بیشتر تا سرحد ظلم وستم پیش میرفت، شکی نیست که چنین داکتری شایسته مسلک شریف طبابت نیست چون او امانت را خیانت کرده ومقررات شریعت در طبابت را نقض نموده ومرتکب جرم وگناه شده است که هم عقوبت اخروی رامستحق بوده وهم در این دنیا دولت اسلامی می تواند که چنین کسانی را تعزیراً از وظیفه طبابت ممنوع قراردهد.
4- صداقت وحقیقت گوئی
یکی از مسائل که همه ادیان الهی وجوامع بشری در قباحت وزشتی آن، اتفاق نظر دارند، دروغ گوئی واظهار مطلبی است که مطابق به واقعیت ونفس الامر نباشد. در حقیقت دروغ دریچه ای است به سوی همه زشتی ها وناهنجاریها؛ چون زمانی که انسان به خود اجازه دروغ گفتن راداد،پس اوجرأت پیدا می کندکه به هرتوطئه،فریب،مکر وکارهای خلاف دیانت ووجدان دست زند. از این جهت دروغ گوئی موجب تباهی ورسوایی وشرمساری انسان در جامعه می گردد.
دروغ آدمی را کند بی وقار::دروغ آدمی را کند شرمسار.
بنابراین نکته،طبیبان که دارای موقف اجتماعی،صاحب عزت ونام نیکودرجامعه می باشند،لازم است که نسبت به هرکسی دیگر،صدا قت ورا ستگوی را اختیا رکنندوازدروغ بپرهیزند.ولی گاهی مشکل جدی فراروی طبیب قرارمی گیرد؛چون از یک جهت اساس طبابت در بهبودبیماری وصدمه نرساندن به بیمار، استواراست،چه جسمي وچه روحی ،از جهت دیگرطبیب گاهی پی می بردکه مریض به بیماری سخت،لا علاج وخطرناکی دچار می باشد وبه روی اسباب ظاهری مرگ قریب الوقوع اورا پیش بینی می کند . در اینجا ست که طبیب در سردوراهی قرار می گیرد:
حقیقت رابرای اویاکسانی اوبگوید ودرنتیجه به اوصدمه روحی رسا ند یااینکه حقیقت را پنها ن سازد وبرای مریض دروغ بگوید که مر تکب کاری زشت شده است.درمیا ن علمای اخلاق طبابت در این زمینه اختلاف نظر وجود دارد.بعضی در چنین موا قعی اجازه دروغ گفتن را میدهند وآن را دروغی مصلحت آمیزمی نامند«دروغ مصلحت آمیزبه ازرا ست فتنه انگیز است »اما بعضی براین نظر است که تما م تلخی که گفتن حقیقت دارد ،طبیب هرگزنبا یدبه خوداجازه دروغ گفتن را بدهد پس با ید حقیقت را با تمام تلخی اش به بیمار گفت.
اما حقیقت امر این است که طبیب میتواند بدون از اینکه دروغ بگوید حقیقت را از مریض پنها ن سازدبه این شکل که سکوت نما ید وبه شخص ساکت وخاموش هیچ چیزی نسبت داده نمی شود نه را ست ونه دروغ.واگر مریض اصرار ورزدکه طبیب بیماری را برایش بیا ن دارد،اومی تواند،که به نحو تعریض،کنا یه ورمزوکاربردن الفاظ علمی،چیزی را به بیمار بگویدکه به حقیقت آن پی نبرد وحتی می تواندکه الفا ظی را به کار برد که برای مریض تسلیت،جرأت بخشد واورا به حیات وزندگی امید وارسازدمثلاً بگوید: بیماری بذا ت خود نمی توا ند انسا ن را بکشد،خداوند (ج) قدرت داردکه هر مشکل راحل وهربیماری راشفابخشد.انشاءالله این بیماری شما به ملاحظه قدرت عظیم خداوند (ج)هیچ مایه نگرانی نیست تا عمری که از جا نب خداوند برای انسا ن مقدرگردیده است ، تما م نشود،مرگ به سراغ او نیا مده وهیچ چیز حتی بیمارهای لا علاج با عث هلاکت او نمی گردد واضح است که این تعبیرات مشتمل به دروغ نیست الله (ج) یقیناً قدرت دارد که بر خلاف اسباب عادی اگر بخواهد کاری راانجام دهد ،علاوه برآن این احتمال نیز وجودد دارد که دا کتردرتشخیص خود به خطا رفته باشد وگذشت زما ن پرده را از روی اشتباه او بردارد وآنچه گفته است نقشی بر روی آب شود.
5-رازداری
راز داری یکی از اساسی ترین، مهمترین، اخلاقی ترین، ودر بعض موارد مشکلترین وظیفه طبیب است.
بنا بر کیفیت مسلکی، طبیب می تواند به اسرار مریضان آگاهی حاصل نماید یا در جریان معاینه آن را کشف نماید ویا مریض از روی ناچاری برای حفظ سلامت وبهبودی خود اسراری را که نزد هیچکس حتی نزدیکترین عزیزان خودفاش نکرده است دراختیارطبیب قرار دهد. طبیب امین ونگهدار این راز است وحق ندارد آن را به احدی باز گوکند. 
ابوبکر محمد بن زکریا رازی در طی نامه ای که به یکی از شاگردانش نگاشته است چنین تذکر می دهد:«بدان پسرکم که شایسته وبایسته است تا پزشک دوست وهمراه مردم باشدودرپشت سر،نگاهداروراز دار شان باشد…چه بسا برخی از مردم بیماری خودرا از نزدیکترین وویژه ترین کسان خود مانند پدر ومادر وفرزندان خود پوشیده می دارند ولی ناگزیر برای پزشک فاش سازند 
در تذکرة اللبیب نوشته است: طبیب امین باشد تا اسرار مرض برکسی عرض نکند زیرا که مرض گاهی لایق اخفا باشد واطبا بر اسراری مطلع می شوند که زوج وفرزندان را ازآن خبری نمی باشد 
سوالی مهمی که در رابطه به راز داری مطرح می شود این است که:«آیا پزشک باید از رازی که بیمار با او در میان نهاده است به سود کسی یا گروهی دیگر در جامعه پرده برداردیانه؟ برای نمونه،پزشک می داند که مردی بیماری جنسی مسری(مانندایدز) دارد آیا وظیفه دارد تا همسرش را از این بیماری شوهرش بیاگاهاند یا باید راز داری کند وبه اوچیزی نگوید؟» 
در این زمینه باید گفت که:قوانین طبی در تمام کشورهای دنیا در مورد راز داری یکسان نیست ودر بعض موارد متفاوت است. سوگند نامه بقراط راز داری مطلق را توصیه می کند که اگر مربوط به مرض هم نباشد نباید فاش گردد.بعضی از کشورها در سه مورد استثنا قائل می شوند:
1-اگر قانون بخواهد.2- هرگاه نفع جامعه ایجاب کند.3- نفع مریض در آن باشد.اما قانون انجمن بین المللی اطبا واعلامیه ژنیو مثل سوگند نامه بقراط حکم می کند که باید راز دار مطلق بود
ودر مورد هررازی که مریض اعتماد کرده وبه طبیب گفته است طبیب مجازبه افشای آن نیست. 
این امر مسلم است رازی که مریض نزد طبیب می گذارد امانت است وافشای آن خیانت در امانت است که حرام وناجائزاست .(المجالس بالامانة) «ولا تخونوا الله ورسوله وتخونواماناتکم» ولی اگردر کتمان آن راز،ضرری به فرد یا جامعه می رسید آیا افشای آن جائز می گردد؟
یک قاعده فقهی است« الضرورات تبیح المحظورات»ضرورت ها موجب اباحت ممنوعات می شود وهمچنان«الضررلا یزال بالضرر»ازاله ضرر به واسطه ضرر صورت نمی گیرد. البته این قاعده نیز مقید به این است که ضرر اول خفیف تر از ضرر دوم یا مساوی آن باشد.اما اگر ضرر اول بزرگتر از ضرر دوم بود به خاطر دفع آن،ضرر دوم اختیارمی شود.این به اساس قاعده فقهی ذیل است« اذا تعارض مفسدتان روعی اعظمهما ضرراً بارتکاباخفّهما»زمانیکه دو فساد با هم مقابله نماید به انجام دادن فسادی که ضرری آن کمتراست،رعایت حال فسادی می شود که ضررآن بیشتراست.
بنابراین قاعده اگر طبیب در یک بیمار، مرض مسری مانند ایدز را تشخیص داد،در اینجاازدوحالت خالی نیست، همسر او تاکنون به آن مصاب گردیده است یانه.اگر تا هنوز مصاب نگردیده است در این صورت دو مفسده با هم تعارض می نماید:
اول افشای راز مریض که به آبرو وحیثیت او لطمه وارد میکند
دوم عدم افشای رازاوکه حیات همسرش رادرمعرض خطر قرار می دهد. واضح است که مفسده دوم بزرگتر از مفسده اول است
علاوه بر ابتلای همسر به این بیماری در این صورت ممکن است که فرزندانی که از او پیدا می شوند نیز به این مرض مصاب گردند وهمچنان ممکن است که از طریق انتقال خون واستفاده ازسرنگ های مشترک کسانی دیگر نیز به این بیماری مبتلا شوند واین مقایسه به افشای راز،ضرر عام تر است ویک ضابطه فقهی است:« یتحمل الضرر الخاص لاجل دفع الضرر العام.»ضرر خاص به خاطر دفع ضرر عام، تحمل می شود.
پس چون مفسده اول نسبت به مفسده دوم هم کوچک تروهم خاص تراست، آن اختیارمی شودوبدین ملحوظ بیماری به همسرش افشا می گرددتا اینکه او یا به همسری اش ادامه دهد ولی راههای جلوگیری از مصاب شدن به آن مرض را جستجو نماید ویا اینکه از همسرش طلاق گیرد که این حق شرعی او است چنانچه در فقه اسلامی نوشته است:«للزوجة طلب الفرقة من الزوج المصاب باعتبار ان مرض نقص المناعة المکتسب«الایدز»مرض معد تنتقل عدواه بصورة رئیسیة بالاتصال الجنسی»از برای همسر مردی که بایدز مصاب گردیده است حق مطالبه فرقت است؛ چون ایدز بیماری ساری است که سرایت آن بطور عمده به رابطه جنسی تحقق می یابد 
کوشش دربلندبردن سویه علمی ورسیدن به تبحر ومهارت تام در مسلک طبابت
یکی دیگر از مسائلی که طبیبان باید به آن توجه جدی را داشته باشند، کوشش وتلاش مستمر برای بلند بردن سویه علمی ورسیدن به تبحر ومهارت تام به حرفه ای طبابت است.در دوره ای شکوفائی وطلایی تاریخ اسلام، در بخش های متعددی علوم وفنون ما قافله سالار وسردمدار جهانیان بودیم وراد مردان ومحققان ونوابغی داشتیم که هنوز جهانیان به آنهابه نظراعجاب می نگرند.درفیزیک،کیمیا،بیالوجی،طب،فلکیات، ریاضی، معماری ونقاشی غیره از میان امت اسلامی ابرمردانی سربرآوردند،که صاحب نظر، مبتکر، ومکتشف بودند، که آرا ونظریات علمی شان راهکشایی به سوی بسیاری از اکتشافات وپیشرفت های علمی نوین شده است.چنانچه در علوم شرعی از خود عبقیرت نشان دادند، مدوّن وپایه گذار علومی مانندحدیث، تفسیر،فقه، کلام، اصول،صرف،نحو، بلاغت وادب وغیره شدند.
با تأسف کامل امروز مسلمانان نسبت به اکثر ملت های جهان عقب مانده تراند وبا فقر،غربت، جهل سردرگریبان اند، چون آن همت عالی، عشق وعلاقه فوق العاده ای را که درراه کسب دانش وکمالات علمی داشتند از دست دادند، وبابی میلی وبی علاقگی چند صباحی را به تحصیل علم سپری می کنند.
امروز هدف ما در تحصیل علم تنها این است که زود تر به مدرک تحصیلی دست یابیم تاشغلی را برای خویش پیدا کنیم وپولی را درآوریم ویا در مقام ومنصبی برسیم، وزمانیکه به این هدف رسیدیم دیگر انگیزه ای برای تحقیق، تدقیق، اختراع وابتکار،ومطالعه ونیل به مقامات عالی وکمالات علمی درخودنمی بینیم، در نتیجه به شکل یک کسبه کار عادی درمی آییم وپس از گذشت زمان اندوخته های علمی مان نیز به باد فراموشی سپرده می شود.
اگر غرب به فنّاوریها وپیشرفت های زیاد علمی که جهان را دگرگون ساخته است،دست یافته است،علت اصلی آن همان عطش علمی است که در محققان ودانشمندان شان وجود دارد.حرص وعلاقه شان به علم وتحقیق به گرفتن مدرک تحصیلی، پایان نمی یابد بلکه افزوده می گردد. در واقع آنان عاشق ودلباخته علم وکمال، تحقیق واکتشاف وابتکار واختراع بوده، وقت، زندگی، سرمایه وهمه چیز شان را در راه آن صرف می سازند تا باشد دیگران مرهون خدمات شان گردیده در طی قرون متوالی پیوسته در راحت وآسودگی زندگی کنند.
براستی این علم پروری، دلباخته گی به تحقیق ونوآوری وتلاش برای فراهم ساختن زندگی خوب برای دیگران وایثار واز خود گذشته گی در این راه از فضائل اخلاقی ومعنوی است که اسلام به ارمغان آورد وزمانیکه در زندگی پیروان خود حاکم شد باعث گردید که همان تمدن وبا شکوه وبا عظمت را بسازند واین درس را بیگانگان از ما آموختند وبه اثرآن پله های ترقی وتمدن را طی کردند اما خود ما ازآن روزی که بدستورات اسلام پشت کردیم وصرف نام آن در میان ما باقی ماند 180 درجه روبه عقب برگشتیم واز کاروان علم وتمدن باز ماندیم ودر عرصه تحقیق واکتشاف دنبال رو وخوشه چین غرب گردیدیم.
واگرنه اسلامی که مارادرهرکاری که انجام می دهیم تشویق می نماید که درآن خوب مهارت وقابلیت ورسوخ حاصل کنیم واسلامی که شعارش این است:«الا سلام یعلوا ولا یعلی علیه»واسلام بلند است وچیزی دیگری بر آن بلند نمی گردد)آیا چنین دین وآئینی می پذیرد که دیگران در علوم وفنون وقدرت وثروت بر مابرتری وتفوق حاصل کنند وآنان آقا وفرمان روای ما باشند ونگاهای ما بدیده حسرت بسوی آنان دوخته شود ودر برابر شان احساس حقارت، زبونی ونا توانی نماییم.
آیا اسلامی که دستور می دهد«اعدّوا لهم ما استطعتم من قوة ومن رباط الخیل ترهبون به عدو الله وعدوکم…» (مهیا سازید برای مبارزه با کافران آنچه توانید از توانائی واز آماده داشتن اسپان بترسانید به آن دشمن خدارا ودشمن خویش را) چگونه قبول می کند که دشمنان به تکنالوجی نظامی پیشرفته عصر دست یابند وبه موشک های بالستیک، هو اپیماهای مدرن عسکری ونیروهای مدافع ضد هوائی واسلحه ذروی مجهز گردند، ومارا تهدید نمایند ومرعوب ومرهوب سازند وباقد راست وبدون از هرگونه مانعی در سرزمین های اسلامی تاخت وتازنمایند ویکی پس از دیگری را درزیراشغال خویش درآورندواما ما هیچ گونه توانائی را برای دفاع از خویش نداشته باشیم وآنان نیز هیچ هراسی از ما نداشته باشند.
مسلم است طبیبان مسلمان طبقه مهمی از جامعه اسلامی است که خیر ونفع شان در جامعه خیلی زیاد است ولی ایشان نیز از روحیه حاکم در جوامع اسلامی متأثر گردیده اند.
تلاش متعلمین مکاتب بیشتر دراین راستاست که به فاکولته های طب راه یابند؛ چون نفع مادی در آن نهفته است وبعد از دست یابی به مدرک تحصیلی به غرض زراندوزی به علاج بیماران رو مي آورندلذاپس ازنیل این هدف دنبال تحقیق ومطالعه رارها می سازند.
پس لازم این است که طبیبان در معاینه بیماران دقت کامل را بکار گیرند وآنان را به مثابه کتابی بپندارند که شخص پژوهنده مطلب گمشده اش را با علاقه فراوان درلابلای آن جستجو می کند یا باعین حفظ احترام وکرامت انسانی آنان را به مثابه آزمایشگاهی بدانند که محقق درآن سرگرم تجربه وتحقیق است.اگر کدام بیماری در نظر شان معما گونه می آید وبه آسانی تشخیص داده نمی شود.به حدس وگمان دارو تجویزنکنند بلکه با هم به رأی وشورا بپردازند ونتیجه مشترک را بگیرند.
در پهلوی معاینه بیماران از طریق رادیوها، روزنامه ها ومجلات، اخبار علمی راتعقیب کنند تا آنکه در جریان آخرین تحقیقات ودست آوردهای قرار گیرند که محققان ودانشمندان در زمینه زیست شناسی، داروسازی،صحت وبهداشت انجام داده اند وآنهارا در حوزه کارخود وارد ساخته واز آنها بهره جویند.به مراکز طبی معتبرجهان تماس داشته باشند ودر مواقع لزوم با آنان تبادل افکار نمایندواز رهنمودهای آنها استفاده کنند.
وهمچنان یک بخشی از وقت شان را به مطالعه کتب طبی به خصوص آخرین کتابهای که در این زمینه تألیف می شود، صرف سازند
وبه درس ها واندوخته های دانشگاهی شان نیز گاهی باز نگری کنند.
خلاصه کلام اینکه داکتران طب باید همیشه در دریای علم ودانش غوطه ور باشند وبه چیزهای نودست یابند ودر کارهای علمی خویش پیشرفت فراوانی را احساس نمایند. چقدر ضرورونیاز است که دولت ها در کشورهای اسلامی بودجه های کلانی را برای براه اندازی آزمایشگاهای طبی اختصاص دهند تا آنکه داکتران مسلمان به طوری گروهی در آنها به تجربه وتحقیق بپردازند به خصوص در روی یک پاره از آیات واحادیثی که در زمینه صحت وطب وارد گردیده است چون درآن صورت مطمئنا به حقائق شگفت انگیزی دست خواهند یافت که راهکشا به سوی بسیاری از اکتشافات ونوآوری های علمی دیگر خواهد شد،اما چونکه این ذخیره آیات واحادیث در نزد دانشمندان مسلمان است، ایجاب می کند پیشتاز وزمینه ساز در این میدان ایشان باشند.
اگر چه بذل مساعی در فراگیری دانش وادامه تحقیقات وتجارب علمی شاید برای بسیاری از انسانها خسته کن وطاقت فرسا تمام شود، لیکن اگر باانگیزه عشق به کمال ومیل به دست یافتن حقائق تازه ومجهول وفراهم گردانیدن زمینه خوشی وکمک وخدمت به انسانهای نیاز مند همراه گردد، نه تنها خسته کن نبوده بلکه آن قدرلذت آفرین وشیرین می شود که لذت های خورد ونوش،جنسی، تفریح، جاه ومقام، ومال اندوزی در مقابلش حقیر جلوه می کند.
به هر حال به اصل مطلب بر می گردیم آن اینکه طبیبان مسلمان همت وغیرت نمایند وجد وجهد وتلاش کنند تا آنکه در فن طبابت به آن پیمانه ای از مهارت وقابلیت برسندکه نه تنهاهمپایه طبیبان غیر مسلمان شوند بلکه نسبت به آنان در سطح بلند تری قرار گیرند وبدین شکل تمام نیازهای مسلمانان به توسط ایشان بر آورده گردد ودر این میدان هیچ خالیگاه باقی نماند که یهودیها ونصرانیها آن راپر سازند وبنام طب وعرضه خدمات صحی برنامه های تخریبی وافساد امت اسلامی را به پیش برند
امام شافعی(رحمه الله) در زمان خودش که نسبت به زمان ما بسیار متفاوت است، ابراز تأثر نموده بود که مسلمانان طب را ضایع ساخته وبه اهل کتاب سپرده اند«ضیعوا ثلث العلم ووکلوه الی النصاری»(یک سوم علم راضایع ساختندوآن رابه نصاری سپردند.)
شاعری در بیان مفهوم آن،چنین گفته است:
شافعی آن امام مطلبی::گفته این نکته را با ذکی وغبی
که دریغا که دانش افروزان::شمع علم شریعت افروزان
علم طب را که کار ایشان بود::به نصاری گذاشتند ویهود
ساختند آن گروه فرزانه::آشنا را رهین بیگانه
اما امروز چقدر مایه تحسر وافسوس است که دشمنان دین خدا در علم وصنعت خاصة طب قافله سالار ویکه تاز میدان هستند ولی ما در این ساحه در اوج جمود، رکود وعقب ماندگی قرار داریم.

ادامه دارد………