کتابخانه
پاشا و فیل او
استاد غلام حیدر یگانه
نگارنده: غلام حیدر یگانه
پاشا پیاده میآمد و هر روز دیر بهمکتب میرسید. همه میدانستند که شاگردان دوردست سوارهی اسپ و الاغ میآیند و سر وقت میرسند. و میفهمیدند که پاشا و مادرش نادار هستند و پاشا حتا از یک یا دو پیرهن هم بیشتر ندارد، اما دوستان پاشا با او شوخی میکردند و میگفتند:
– همه پادشاهان فیل دارند و تو هم اگر اسپ یا الاغی نداری، سوارهی فیل بیا تا دیر نکنی.
پاشا میخندید و میگفت:
– من «پادشاه» نیستم؛ من «پاشا» استم.
اما معلم میگفت:
– «پاشا» و «پادشاه» یکی است.
و باز او را تشویق میکرد:
تو «پادشاه» درس استی. چرا که هر روز کارخانگی را انجام میدهی و در امتحانها هم نمرههایی خوب میگیری و اگر دیرتر بهصنف رسیدی، مهم نیست. البته، هیچکسی در آن وقت فکر نمیکرد که پاشا بهزودی صاحب فیل هم خواهد شد و روزی، سوار فیل بهمکتب خواهد آمد. خود پاشا هم این را نمیفهمید؛ چرا که هیچکسی در آنجا فیل نداشت و هیچکسی
حتا فیل زنده را ندیده بود و شاگردان مکتب، فقط عکس فیل را در کتابها دیده بودند و بس.
پاشا از راه دور و رفت و آمد و درس و کارش، شکایتی نداشت، اما مدیر مکتب، یکروز بهصنف آمد و بهپاشا امر کرد:
– بعد از این باید
ر ساعت بهصنف برسی!
پیش از آن که پاشا چیزی بگوید، یکی از شاگردان جواب داد:
– مدیر صاحب، راه پاشا دور است؛ او از دورترین قریه میآید و اسپ یا الاغی هم ندارد.
مدیر تأکید کرد:
– پاشا باید یکساعت زودتر بیدار شود و زودتر حرکت کند…، اما، پاشا جواب داد:
– مدیر صاحب، مادرم اجازه نمیدهد و میگوید که باید شب را خوب بخوابم تا بتوانم در روز خوب درس بخوانم.
و همانطور که مدیر بهچشمان پاشا نگاه میکرد، پاشا آن روز، چیزی گفت که مدیر را خنده گرفت و صنف را ترک کرد. او گفت:
ـ سال آینده که فیل من بزرگ شد، سواره میآیم و هر روز سر وقت میرسم.
پاشا شوخی نمیکرد. دوستان او از این قصه خبر داشتند. پاشا گفته بود:
ـ با مادرم پشت آن تپههای دور، سمارق جمع میکردیم و یکبار چشم من به این حیوانک افتاد که در یکچقوری شور میخورد.
و با خوشحالی افزوده بود:
ـ این فیل کوچک کاملاً سالم بود و فقط یک پایش تاب خورده بود و ورم داشت.
دوستان پاشا میخواستند روزی در آن قریهی دور فیل او را ببینند، اما کسی نمیفهمید که چطور این جوجهفیل در آن جا پیدا شدهاست و از همین سبب، بسیاریها خیال میکردند که پاشا با آنان شوخی میکند.
سال دیگر، روز اول مکتب، سیل آمد و کسی را گذر نمیداد. همه بر لب رود، منتظر بودند تا آب کمتر شود و مثل همیشه از روی سنگچینها بهسوی مکتب بروند، اما ناگ
هان دیدند پسرکی سوار فیل است و از دور میآید. همه حیران شده بودند، ولی، دوستان پاشا فوراً او را شناختند.
پاشا بهزودی نزدیک شد. اگرچه فیلش میلنگید؛ اما قدمهای کلان کلانی برمیداشت و تندتند میآمد.
دوستان پاشا که فهمیدند که او با آنان شوخی نکردهاست، حکایت فیل را بهمعلم هم گفتند و معلم بهپاشا و فیلش خیره شد و از تعجب بلند بلند خندید.
پاشا که رسید بههمه سلام داد و فيلش فوراً يك پاي خود را در آب گذا شت تا از رود تیر شود، اما پاشا فیل را بر لب رودخانه نگاه داشت.
شاگردان و مدیر از پاشا و فیل دور شدند اما چشم از او بر نمیداشتند و او و فیلاش را تماشا میکردند. باد پيراهن نازك پاشا را شور میداد و گوشهای پاشا سرخ سرخ شده بودند.
فيل فهميده بود كه پاشا میخواهد معلم و مدیر را هم از رود بگذراند. او بهمعلم نزدیک شد و معلم با خوشحالی، سوار فیل شد. مدیر که ترسیده بود، دورتر رفت اما فیل با خرطوم درازش او را از جايش بلند كرد؛ در هوا نگهداشت و باآرامی او را با معلم و پاشا برد و به آن سوی رود رساند.
پاشا میخواست دیگران را هم از آب بگذراند، ولی کسی جرأت نکرد که به او نزدیک شود و همه انتظار كشيدند تا آب کمتر شد و آنوقت از رودخانه گذشتند.
در مکتب، پاشا، قصهی یافتن فیلش را دوباره گفت. معلم فوراً فهمید که این جوجهفیل از لشکر و خدمتگاران پادشاه ماندهاست که پارسال از آنجا گذشته بودند و بهسوی پایتخت جدید رفته بودند.
همه شاگردان و مردمی که جمع شده بودند بهپاشا و معلم گوش میدادند و فیل را در میدان مكتب تماشا میکردند. و مدیر هم حالا خوشحال بود و باور کردهبود که پاشا امسال هر روز سر وقت بهمکتب خواهد رسید.
پایان
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مرتبط کتاب
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور