آرشیف

2014-12-29

afrotan

یک کشور با تخفیف به فروش می رسد !
 
دوست نادان همیشه عملی را انجام میدهد که دشمن آرزو دارد و همیشه ابزار وعامل      
دست بیگانه گان میشود حتی تا فداکاری بطور مجانی !
« ژان پُل سارتر فیلوسوف و جامعه شناس نامدار فرانسه »
 
 
بخش اول :
 
جسد متلاشی شده و خونین ملت سرافراز افغانستان بیرون از دروازه عدالت و آزادی در میهــن ما  افتاده است ، زمین و زمان را به لوث ویروس های متعفن مافیائی و  نظام شبه دموکراتیک حاکم بر سرنوشت کشور آلوده نموده و اینک  هوای آلوده معامله گری و فساد ازکالبد خالی سرزمینی بنام افغانستان بلند میشود و با آغاز عصر جدید سرمایه داری ارزش های تاریخی ملتها را دلالان مافیایی و روشنفکرنمایان وابسته به آن دربازارمکاره " سیأ " سی تاریخ معاصر به معامله گذ شته اند . چه کسی نه میداند که حتی امروز به اعتراف صریح بلند رتبه ترین مقامات شبکه مافیائی بنام« دولت جمهوری اسلامی افغانستان » منجمله شخص جلالتمآب حامد کرزی نهاد و شبکه ای که در یک اجماع نسبت مشروع و مشروطی بنام کنفرانس تاریخی بن بوجود آمده بود با استناد به متون  صریح و واضیح حقوق وعلوم سیاسی مشروعیت خود را از دست داده است  ولزومأ نباید پس ازگذشت دست کم یازده سال فرصت سوزی های فراوانی  نهاد شبه دولتی حاکم برسرنوشت نیمی از پایتخت آن هم درروز روشن را به عنوان یک نهاد مشروع واز جنس دموکراتیک نامید . بلکه بحیث یک ضلع مهم هرِم مافیائی باید در ادبیات سیاسی و حقوقی معاصرجامعه ما  در نظر گرفته شود .
 راستی چرا چنین شد  و باز هم برای چند مین بارباید تکرارکرد راه علاج چیست وچه باید کرد ؟ آیا برسروصورت  مافیای حاکم کوفتن؟ شعار های میان تهی و خون آلودی را آنهم بزبان میله های تفنگ و باروت گفتن و تکرار کردن ؟ زمین و زمان را دوباره لگد کوب خویش ساختن ؟ درد های تاریخی مردم ما را که در منفذها و مجرا های قومی و طبقاتی این جامعه پنهان شده اند التیام خواهیم بخشید ؟
 «چرا نگرید چشم و چرا ننالد تن ؟ (۱) روشنفکر این روزگار باید شهادت دهد که چگونه برگستره ای پوسیده تحجر و طالبانیزم که انسان و انسانیت را به اسارت درآورده بودند ، سربازان مجهز به فرهنگ  سرمایه داری غرب نازل گشتند و پوسیده ها را دوباره پوسانیدند ؛ فرهنگ و تمدن گذشته مانرا از مفهوم تهی کرد وفرهنگ جدید بازار آزاد سرمایه داری را بصورت مصنوعی در زمین شحم کرده شده و آماده برای هر انحطاط و شرک نوین غرس کردند و بدین سان خود را  آرام ، آرام برسرنوشت انسان باشنده ای از جغرافیای بنام افغانستان مسلط ساخت . وبازهم چگونه دسته های از فرنگ رفته گان ووحوش خوشرنگ گوشتخوارو روشنفکر نما های  این روزگار چنگالهای هولناک خویش را بر تن نحیف و ضعیف  ملت فقیر ما فرو کردند و برسرنوشت آن مسلط گشتند ! .            و چگونه پس از تشکیل اداره مؤقت در افغانستان آن آرامش مصنوعی و مقطعی  قبل از طوفان به مانند صاعقه خاتمه یافت ،« بردنها و بردنها » آغاز شد و گروهی ازلاشخواران«شبه  مدرن» و      « فوق مدرن  » با کَروات های مُد سال از گردنه های کوه ها پائین آمدند و به یاریی دیگر گوشتخواران و هم فکران و همنوعان شان رسیدند و در این میان آنچه که پیوسته تهدید میشود و آنچه که بسوی زوال و سقوط در حرکت است و اگر برود همه ما را با خود در اعماق نیستی فرو خواهد برد « نیروی هوشیاری واقعأ  ملی  !! » ما ست . در اینجاست که با ؤضوح میبینیم  که نه در گذشته بلکه دربستر تاریخ معاصرو جغرافیای کنونی  کشور افغانستان تمامی« همه کاره های هیچ کاره »  در اوج بحران جاری با ارائیه کردن هرگونه طرح برای نجات افغانستان اگر هرقدر زور میزنند نه تأثیری بربحران و فاجعه میگذراند و نه خود به جائی میرسند . بزرگترین علت این حالت رکود آن است که اولأ اکثریتی از طرح ها و ایده های که بنام و بخاطر رفع بحران درجامعه حتی  از سوی نامدارترین و قدیمی ترین تشکیلات فکری و سیاسی عرضه می شود فاقد معنویت عاقلانه و هوشیارانه ای  اند که با شناخت بحران اندکترین ارتباطی ندارند . و از سوی دیگرمتون این برنامه ها نیز بدور از هویت ، فرهنگ  و تمدن معاصر باشنده گان این سرزمین  در سالونهای مجلل قصرهای از اشراف  و قهوه خانه های کنار دریا  با شیوه ای « نقل مطابق اصل است » چنان تنظیم و ترتیب یافته است  که با نیاز های اصلی جامعه ما هیچگونه تعلق و ارتباطی ندارند .وباید گفت که به جز خوشبختی و سعادت انسان باشنده این جامعه و این عصر دارای تمامی لوازم تقسیم قدرت عادلانه ای از جنس « عدالت انو شیروانی(۲) » اند و اکنون زنجیر عدالت انوشیروان قرن که سالهای سال توده های محروم و ستمکش سرزمین افغانستان را درهم می فشرد دوباره بنام دموکراسی کاذب و بازار آزاد بدست «مهاجران آزاد وبی تعهد ی»  برگشته از فرنگ  که در شناسنامه های شان تاهنوز هم پسوند افغانی بودن مورد استفاده قرار میگیرد ، از زندان عقب مانده گی و بی عدالتی به سوی  زندانی از بی هویتی و ذرق وبرق نظام سرمایه داری می برند . و می دانیم و میدانند که بسیاری ازاین جماعت  روشنفکران مافیائی و تریاکی   تا شیک ترین و قیمتی ترین  لباس را نپوشند و کلیکسیون موتر های مدل سال و « دلخواه » شانرا  ضمیمه شخصیت خویش نکنند نه میتوانند دو کلیمه سخن بگویند  و درباره مزایای کاذب  دموکراسی  وارداتی و بازار آزاد که به بازار آزار مبدل شده است  سخنرانی کنند .
 البته در این جماعت مافیائی  روشنفکران ساده دل و خوش باوری نیز میتوان یافت که از نقاط ضعف شان استفاده میکنند ودرمقام و جایگاه مناسب اپوزسیونی بابستری ازپیش هموار شده  کمیسیون بازی  و جلسه و شورا وکنفرانس میخوابانند تا سوز و گذری در میان افکار عامه بخشکد وبالاخیره تناب های مشروعیت کاذب را برای « دولت جمهوری اسلامی افغانستان !» دست وپا کنند .
البته این گروهی از روشنفکران ساده دل و خوش باور با اینکه نظام مافیائی حاکم بر سرنوشت افغانستان را در هزارها نقاب و پرده و خیمه شب بازی دیده اند و شناخته اند و با اینکه می بینند کارگردان اصلی این تیاتر و صحنه های رنگارنگ جز سرمایه داران بین المللی و کارتل ها و ترستها و انحصار گران غارتگر جهانی  نیست بازهم اعتیاد بر ثروت و قدرت تیوریزه شده در جامعه سربسته افغانی مانع آن شده تا صدای حقیقت را بشنوند و ساقه های خونین از حلقه های زنجیراعتیاد  را نظاره کنند که از خون جوانان رشید و مؤمن این مرزوبوم رنگ گرفته است . البته نه میدانند که کار اپوزسیون منتقد قیام شجاعانه و منطقی و علمی در برابر زوالی است که در تاریخ معاصر گریبانگیر جغرافیای بنام افغانستان شده است و برای این کار زبان و قلم و قدرت افشاگرانه ای لازم است که جراثیم خشونت اندیشه را جمع کرده باشد و ویرانه طلبان حاکم بر سرنوشت افغانستان را یکسره ویران کند وبه مثابه  الگوی راستینی برای پیشرفت واقعی ، آزادی ، عدالت اجتماعی  و دموکراسی هدفمندانه در حیات بشرقد عَلم کنند
 
ادامه دارد
 
(۱): مصرعی از ابیات مسعود سعد سلمان شاعر دورهٔ غزنوی که در نیمهٔ دوم قرن پنجم و آغاز قرن ششم هجری می‌زیسته‌است.
(۲):  میگویند انوشیروان پادشاه ساسانی با کشتن یکسویه مزدکی ها لقب انوشیروان عادل را گرفته بود و عدالت درظلم نیز نوعی عدالت !  دانسته میشود