آرشیف

2014-12-31

afrotan

یکبار دیگر کوتاه و گویا !

من متهم میکنم! ( ۱)

 

پیوسته به گذشته قسمت چهاردهم :

 

آورده اند که : شاعری نزد حاکم شهر سروده ء جدید خود را می خواند که دریک نیم بیت آمده بود « هــــرکه از دور مـــی آید پندارم تو ئــی !» حاکم عصبانی شد ه وگفت شاید یک اُلاغ در حال آمدن باشد شاعر گفت : جناب حاکم ! باز هم پندارم تو یی !!

 

هنگامی که قسمت سیزدهم وقبلی یادداشتهایم از این قلم انتشار یافت موجی از تلفن ها و ایمیل ها ازکابل تا کانادا برایم مواصلت کرد وجویای موضع گیری ام در باره انتخابات ریاست جمهوری در افغانستان شدند ، وبسیاری از عزیزانی که انتخابات کنونی ریاست جمهوری افغانستان را یک فرصت بزرگ تاریخی برای ملت افغانستان نامیده بودند اکیدأ باور داشتند که نباید این چنین فرصت های تاریخی وشانس های طلائی را با هیچ قیمتی از دست داد و ضائع ساخت . نکته مهمی که در این فرمائشات جای توجه داشت این بوده که اصلأ برخی از عزیزان خواننده با اندیشه ها و افکارم اندکترین آگاهی نداشتند وبه زعم بسیاری از آنها شاید من هم مصاب به بیماریی انفلونزای « انتقاد » برای « انتقاد !!» شده ام و بدون ارائیه یک راه حل منطقی و معقول مشکلات و مصائب جامعه و کشور را نشانه میگیرم . اما اکنون که به فضل و مرحمت خداوند بروز شنبه ۱۶ ماه حمل ۱۳۹۳ مطابق با پنجم آپریل ۲۰۱۴ مرکب انتخابات به کعبه مقصود !! رسید و قرار است در همین چند روز آئنده مرکب همایونی در خیمه ای یکی ازده قافله سالاران انتخابات حاضر زانو زند ! وصاحب آن مرکب تطهیر شده بر آب ولایت مافیا !! کلید خزائن ارگ را از متولی زیارتگاه ارگ شریف یا همان والاحضرت سردار حامد کرزی تحویل گیری فرمائند . بنأ امروز آنچه که میخواهم بگویم نگاه علمی به مسأله ای است که با سرنوشت تاریخی فرد ، فردی از شهروندان این مرزوبوم تعلق دارد و بسیاری از مسائل اجتماعی و اقتصادی از آن منشعب میشود و طرح این پرسش اساسی است که در حال حاضر و در عصر کنونی چرا ملتی که دارای ارزشهای متعالی فرهنگی و مدنی است به دنبال زندگی روزمره در منجلابی که در آن عزیز ترین ارزشها و افتخارات ملی مان در یک دور بیهوده و تکراری که جاذب آمیب ها و میکروب های خطرناکی است می افتیم ؟ دوره ی که در آن انسان دائم بخورد ، بخوابد ، بلند شود، بخورد برای اینکه کار کند وکار کند برای اینکه بخورد ،به طوری که هرکجایش را بگیری ، به جزیک جامعه ای تحقیر شده و مصرفی برای مصرف کالا های دیگران هویتی نداریم ! دراین دائره ای معیوب و باطلی همه ما احساسات خاص وویژه ای پیدا کرده ایم ، نیاز ها ، عقده ها ، ایده آل ها ، حسد ها و درد های خاصی از جنس تنبلی و غفلت ! باید به عنوان انسان های این زمان پیرامون زندگی مانرا نظاره کنیم وببینیم که نیازهای ما در حال حاضر کدام اند و برای رسیدن به این نیازها چه چیزی را باید فدا کنیم ؟ زیرا میبینیم که برخی از ما برای بدست آوردن و رفع این نیازها " زمان " را فدا میکنیم ، آگاهی و خود آگاهی را به قربانگاه آورده ایم ، غرور ملی و انسانی مانرا به معامله گذشته ایم ، « استعداد انتخاب آزاد» و توانمندیی قدرت نفی را از دست داده ایم ، قدرت تغییر و توان خلاقیت را نیز از دست داده ایم هرچه که بر ما تحمیل شده آنرا به پیشانی باز پذیرفته ایم و توان « نه » گفتن را در خود کشته ایم . درچنین وضع تارو تاریک است که هرآنچه را که از بیرون برای ما تجویز می کنند شناسائی کنیم وواکنش نشان دهیم .
اگرمیزان مشروعیت است !
برخلاف کسانی که مصلحت اندیش و به نرخ روز نان خور اند و میگویند هرچه باد آباد ! من درمقابل این هیاهوی انتخاباتی که در جغرافیای بنام افغانستان از وجب ، وجب خاک این کشور برمیخیزند با سلاح مشروعیت میروم و میگوئیم که نه میتوان میزان مشروعیت یک وسیله ویک شیوه خاصی را، در حوزه گفتمان مشروعیت غایه و ماهیت حوادث محاسبه کرد ، زیرا قلمرو مشروعیت مجموعه اندیشه ها ، کلید های عملی و نقشه راه یک ملت است که در آغاز بعثت و استمرار حرکت گام به گام آنرا می پیمائند و بر درب ؤرودی قلمرو مشروعیت با جوهر زرینی نوشته شده که در قلمرو مشروعیت هرگونه ذهنی گرائی و استخاره بازی ممنوع و قدغن است . البته این بدان معناست که مشروعیت هیچگاه یک مفهوم ذهنی ومجرد نبوده و نه میباشد بلکه مشروعیت دارای جوهر دست ناخورده ای از جنس اعتبار است که جامعه شناسان و دانشمندان حوزه حقوق وعلوم سیاسی به آن ارزش فراوانی قائل اند . 
بنابراین نباید فرآیند مشروعیت را کوتاه نظرانه وبصورت یکجانبه و تک بعدی مورد مطالعه قرارداد و نتیجه چنین مطالعه معیوب نسبت به مسأ له مشروعیت بویژه در حوزه زندگی جمعی و ملی جوامع بشری را ملاک قضاوت مان قرار داد . من اکیدأ بر این باورم ، مشروعیت که با هویت تاریخی ملتها ارتباط تنگاتنگ دارد و در تکامل تاریخی جوامع بشری با سلول ، سلول آن یکجا حرکت میکند واز ماهیت ،شناخت و نقش علمی و تاریخی انسان در هر مرحله ای از تاریخ تغذیه میشود نه میتوان جوهرو مؤلفه مشروعیت را بصورت مصنوعی و ضرب زبانی های مافیائی تکافو کــــــرد . بنابراین در پرتو معادلات و فورمول بندی های فوق الذکر باید گفت که اگر در انتخاباتی که بروز شنبه ۱۶ حمل ۱۳۹۳ با حضورحتی ۹۹ ٪ واجدین شرائط در صندوق های رأی و تحت نظر ۳۱۵ هزار نفر از اعضای نهادها و رسانه های داخلی و خارجی، احزاب سیاسی، نامزدهای ریاست جمهوری و شورا های ولایتی برگزار گردید ، به مثابه انتخابات آزاد ، شفاف و بدون تقلب اعلام گردد با آنهم این انتخابات دارای مشروعیت حقوقی نیستند . زیرا من باوردارم هیچکس و هیچ شخصیت حقیقی و حقوقی جامعه ما حتی همه « مدافعان مشروعیت انتخابات موجود » نه میتوانند از این حقیقت چشم بپوشانند که نطفه نامشروع براه اندازیی انتخابات کنونی در بیرون از مرز های افغانستان و درشکم محاسبات کشورهای صنعتی و کمک دهنده به افغانستان بسته شده است و اکثر کشورهای بزرگ سرمایه داری که در افغانستان حضور اقتصادی و نظامی دارند از این پروژه بهره اقتصادی و سیاسی میبرند . آنچه که می خواهم بگویم این است که نه تنها اکثریتی از بزرگواران ارجمندی که فیل شان هوای هندوستان کرده !! و خود را کاند ید تصاحب کرسی " ریأ" ست جمهوری سابق و مقام تحقیر شده " کلانتری " کنونی نموده اند از اداره یک نانوائی نیز عاجزاند اما دست درازی های ماورأ قانون متولی " ارگ " شریف و در کنار " سهیم شدن در امتیازات به باد آورده " ای که در سالونهای مجلل ارگ به همان فورمول معروف ی " نصف لی و نصف لک " به خواست و اراده متولی زیارتگاه ارگ تقسیم میشود ، تا آن آذوقه و علوفه به معده های فیل گونه ای از ارگ نشینان نرسیده ناگهان اخبار روزنامه های معتبرجهانی چون واشنگتن پُست ، نیویارک تایمز ، گاردین و دهه عنوان دیگری کمک های مستمرصد ها میلیون دالریی وبدون حساب و کتاب شبکه های جاسوسی به " زیارتگاه ارگ شریف " مانند بمب منفجر می گردد ، در گرماگرم گزارش ها ی مطبوعات جهانی مافیای مبارکه ارگ !! نه تنها تکان نه میخورند بلکه با نشر وپخش هر گزارشی از زراندوزیهای متولی خرقه شریف ارگ ، غرائز اشباع ناشده ثروت ، شهـــرت و قدرت دررگهای ارگ نشینان به جوش " سیأ " سی می آیند …
ادامه دارد 

۱ : از نامـــــــه‌ی سرگشاده‌ی امیل زولا emile zola خطاب به رئیس جمهور وقت فرانـــسه که در روزنامه‌ی اورر (L'Aurore) چاپ شد. عنوان نامه بود: «من متهم می‌کنم!» ("J'Accuse"). این عنوان با حروف درشت تیتر اول روزنامه شد و به یک نماد تاریخی تبدیل گشت: نماد تعهد روشنفکرانه. ! در ۱۱۰ سالی که از انتشار این نامه می‌گذرد، مدام به آن استناد شده است، هر جا که در مورد وظایف روشنفکران سخن در میان است، هر جا که در مورد اهمیت رسانه‌ها و بحث در حوزه‌ی عمومی اندیشه و گفت‌وگو می‌شود از آن نامه به عنوان یک نماد روشنفکری یاد آوری شده است ..