X

آرشیف

در بهارستان خزان آمد به قصد شعرمن
سرد شد لابد شمیم گرمخـــوی شعر من

با (گل نارنج مشرق ) با (انار قنــدهار)
بوی یکرنگی همیـــآید ز بــوی شعر من

دستهء گل گــر کــه رنگینست جالبتر بود
حرف من اینست و رمز گفتگوی شعر من

گر ندارد ره به باغستان انگور ای عجب!
خون رز ناخــورده میبالد نمــوی شعر من

دیگران مستنــــد در جــام جــهان آرای ما
از خــمار نشه ی جـــام و سبوی شعر من

شعر من از خون انگورست و دست باغبان
لاجـــرم از لطف میگــیرد گلـــوی شعر من

عاری از گل بــود تا دیــــدم گل انـــگور او
دیـــده میـــدوزد ازان از تابلــــوی شعر من

از طــراز شعر نـــو با عـــزم نیمــائی کنون
میرود چون آب جــــو این آبروی شــعر من

کاروان بیراهـــه سیــری در بیـــــابان میکند
یکقدم کی می نهد در سمت و سوی شعر من

باغبــانا! چشمه خشکیـــدست دست همـــتی
تا کـــه آید قطـــرهء آبی به جــوی شعر من

خــامهء (دهزاد)بیرنگست در این انجـــــمن
ذوق این محفل ندارد های و هوی شعر من

 

X

به اشتراک بگذارید

Share

نظر تانرا بنویسد

کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.