آرشیف

2015-1-14

فضل الرحمن فاضل

گــریـستــن معاویه از شنیدن وصف علی

 

به مناسبت فرارسیدن دهم محرم الحرام

ابو نعیم از ابو صالح روایت می کند: ضرار بن ضمره کنانی به نزد معاویه رفت، معاویه رضی الله عنه گفت: علی کرم الله وجهه را برای من وصف کن.
ضرار گفت: امیرالمؤمنین در مورد معذرتم را بپذیر.
معاویه گفت: نه، عذرت پذیرفته نمی شود( حتماً او را وصف کن) ضرار گفت: سوگند به خدا او دور نگر و نیرومند بود، حرف هایش فیصله کن و حکمش بر عدل و داد استوار. علم و دانش از او فوران داشت و حکمت از او سرا زیر بود، از دنیا و زیبایی هایش گریزان ، شب و تاریکی آن، انیس و یار او .
سوگند به خدا همیش اشک از چشمانش جاری و دائم در فکر و اندیشه فرو رفته بود. لباس کوتاه و طعام خشن را دوست میداشت، هر که به نزد او می رفت، او را نزد خود می نشاند، و به پرسش های ما پاسخ می گفت، و با وجود تقرب ما به او و نزدیکی او به ما، از هیبتش با او نمی توانستیم حرف بزنیم. هرگاه تبسم می کرد، دندان هایش چون مروارید منظم می درخشید، دینداران را احترام می کرد، مستمندان را دوست میداشت، به زور مندان نظری نداشت، زور مندان در باطل خود ایمن و ناتوانان از عدل او نومید نبودند.
سوگند به خدا گاه گاهی که شب چادر سیاهش را پهن میکرد، من او را در محراب عبادت می دیدم که ریش مبارکش را به دست گرفته؛ چون مار گزیده مضطرب و بی قرار است و با حزن و اندوه می گرید و می گوید: پروردگارم ، پروردگارم ! و تضرع و زاری می کند، دنیا را مخاطب قرار میداد و میگفت: آیا به من رو آوردی و طمع داری تا تسلیمت گردم، هیهات، هیهات، برو دیگران را فریفته گردان؛ من به تو غره نخواهم شد، بدان که ترا من سه طلاق کرده ام، عمرت کوتاه، نشستن با تو و دل بستن به تو؛ مایه حقارت است، آه آه از کمی توشه، دوری سفر و دهشتناکی راه.
معاویه با شنیدن این اوصاف، اشک از چشمانش سرا زیر شد و از تار های ریشش قطره قطره، چکیدن گرفت و اهل مجلس نیز همه به گریه فرو رفتند. معاویه در حالی که اشکش را با آستین خود خشک می کرد می گفت: بلی ابوالحسن(علی) همان گونه بود، خدایش بیامرزاد !، پس رو به ضرار کرد و گفت: غمگینی تو بر وی چگونه است؟ ضرار گفت: غمگینی مردی که سر یکی از فرزندانش در آغوشش ، بریده شود ! و اشکش هرگز منقطع نگردد و نه غمش فراموش. بعد از این گفتار، مجلس معاویه را ترک کرد.