آرشیف

2014-12-25

سید محمد نبی عندلیب علوی

کـــو کب بخت!

 

کوکب بخت مرا طعنه مزن!
ابر ظلمت سیاهش کرده
باد طوفان خـــــرد خواهد بُرد
لکۀ ابر سیاه از نظرت
تومرا خواهی دید
که من از جنس تو ام
وتو از جنس منی
هردو از نور خدا پر نوریم
دیده را با ید شست !
**
از فراز خرد وعدل ببین
من وتو یک گُهــریم
آسمان آبی است
تـیره وتار مساز
دیده بگشا به سماوات ببین
بنگر لطف خدا
با گل لاله وعطر سحرو مرغ چمن
طبل دوستی بنواز
 رازگو با دل شب
پرده از چهره گشا
بنگر عالم نور
به خدا حـــــرف بزن
حرف دل را بشنو
 کوکب بخت مر ا طعنه مزن
ابر ظلمت سیاهش کرده
بازطوفان خرد خواهد شست
گرد را از نظرت
تو مر اخواهی دید
که من از جنس تو ام
وتو از جنس منی
هردو از نور خدا پر نوریم
دیده را باید شست .
**
چشم دل را بگشا
تا ببینی من وتو یک گُهریم
لنز چشمان تو از رنگ سیا است
جامۀ عالمی فانی سبز است
رنگ سرخ رنگ قشنگیست ولی
خون بر دیده مزن
رنگها را بشناس
رنگ دانی هنر است
با هنر باش عزیز
شوکت آدمیت با هنر است
عزت آدمیت با هنر است
لذت آدمیت با هنر است
با هنر با ش عزیز
تخت تمکین  شکستن نه سزای من وتُست
تاج عزت مشکن
این هنر نیست عزیز

 

این پارچه  به مناسبت برخورد یک برادر ایرانی با برادر افغانی اش سروده شده است.
دیدن این صحنه مرا بسیار متأثر ساخت امید است که دیگر شاهد چنین  صحنه ی نباشم.
 
سید محمد نبی عند لیب علوی
مقیم ایران
nabiandalib@yahoo.com
18/1/1391