آرشیف

2020-10-23

گل رحمان فراز

کاکا طالب؛ صلح مبارک!

کاکا طالب! گناه من چیست‌؟! من حالا کودک و معصوم ام. نه دستم آلوده است و نه ذهنم با تو مشکلی دارد. ترا کاکای می دانم که راه خانه را گم کرده ای و راه خانه ات را با تباشیر روی تخته سیاه مکتب ام‌ (که انفجارش دادند) نقاشی کرده ام. هنوز فکر می کنم شاید کاکا طالب ام خیلی مهربان باشد، از اشتباه اش (که با انفجار) هم صنفی های مرا کشته و مرا زخمی کرده، پشیمان باشد و اشک برزید.

کاکا طالب!
مطمئنم که بعد از حمله انتحاری به طرف چهره معصوم من نگاه کرده نتوانستی و دفعتاً به یاد اولاد های خودت افتیدی و در برابر خدا توبه کردی. اشک کودک معصوم، آهی بیوه بی سرپناه و گرفتن جان فقیر در دین اسلام را بیشتر از من تو می دانی و پشیمانی می کشی! 

کاکا طالب! 
می دانم تو هم مثال من به بازیچه شوق داری! بازیچه تو خطرناک تر است‌. آنچه که تو بازیچه فکر می کنی، کودک که بودم، مادر کلانم همیشه می گفت: بچیم! به این ها (مواد انفجاری، گلوله، اسلحه…) دست نزن که شوخی نداره و خطر داره. مادر کلانم پیر بود، شاید از پیشی خود و از نادانی خود مرا می ترساند. 

کاکا طالب! 
تا هنوز چیزی جز یک‌ پنسیل ندارم که همرایش کبوتری را بالای نوک تفنگ تو رسم می کنم که بجای گلوله، دانه می چیند. آرزویم از عکس نقاشی شده ام معلوم است که با طلوع آفتاب تو از کوه به مکتب ما پائین میایی و ما را به درس خواندن تشویق می کنی! 

کاکا طالب!

نام مه فرشته است. خیلی دوست دارم باسواد شوم. می گویند همه طالب ها مُلا اند، میشه خواندن قرآن کریم را برایم یاد دهید و نام مادر همه مسلمانان بی حوا را برایم مشق دهید که تمرین کنم. 

کاکا طالب! 
من صنف اول مکتب ام. از بین هم صنفی هایم بعد از انتحاری، فقط من زنده مانده ام. میشه دختران ات را تشویق کنی تا با من هم صنفی شوند و با هم بخاطر خواندن قرآن کریم به مسجد و مکتب برویم؟! من کاکا طالب ام را دوست دارم. بعضی وقت ها اشتباه می کنیم، پدر جان و مادر جان خفه می شوند ولی زود که به اشتباه پی بردیم، ما را می بخشند. 

ما اطفال از جنگ و انتحار خسته شده ایم. تو هم از کوه و کشتار شاید خسته شده باشید. بیایید شما برای ما قرآن تلاوت کنید و ما سوره (بای ذنب قتلت) را از یاد می کنیم. کاکا طالب! از حالا ما و تو آشتی! صلح مبارک! 

نوشته: گل رحمان فراز