آرشیف

2014-12-30

afrotan

کالبد شگافی یک فریب بزرگ !

آنچه از همه درد ناکتر است فقروبیماری نیست ، بیرحمی مردم نسبت به یکدیگر است ! رومان رولان فیلسوف بزرگ فرانسه

بخش اول 

هرچند قبلأ و در جائی دیگری هم این داستان را آورده ام ، اما از اینکه چگونگی وضعیت عمومی جامعه و توجیه کردن و مشروعیت بخشیدن این وضعیت کاملأ با این داستان مطابقت مینماید مکررأ به عنوان تکرار حسن آنرا خدمت شما عزیزان تقدیم میکنم . میگویند دسته ای از قاچاقبران باروت که از سوی مأموران امنیتی و پولیس مجبور به توقف شده بودند وقتی پولیس در محموله های شان باروت که انتقال آن ممنوع بود کشف کردند و راجع به آن از ایشان پرسیدند که این ماده سیاه رنگ چیست ؟ سردسته ای از باند قاچاقبران درپاسخ گفتند ؛ که قربان این" زیره "(۱) است! وقتی پولیس این پاسخ را شنیدند دستور دادند که جهت اطمینان آنرا آتش زنند ،و این کار باید سردسته باند انجام دهد وخود آن ماده سیاه رنگی را آتش زنند تا معلوم شود که زیره است یا باروت ؟ وقتی سردسته ای از باند قاچاقبران گوگرد (۲) را در تماس با باروت آتش زد شعله های آتش چنان بلند شد که دود و شعله های آن چشم سردسته قاچاقبران را نیز فرا گرفت ؛ اما در عین حال با صدای بلندی میگفت : قربان نه گفته بودم که زیره است ؟ اکنون حکایت فاجعه میهن ما نیز با آخرین عکس العمل آن قاچاقبر باروت شباهت دارد که آتش فاجعه و بحران همه جا را گرفته است و چشم همه را سوختانده است با آنهم آن را زیره میخوانند ! انگیزه اصلی نوشتن این سطور از آنجا بوجود آمد که دو سه روز قبل وقتی در یک صبحگاهی سرد زمستانی تلویزیون منزلم را روشن کردم ناگهان چشمم به برنامه ای میز گردی افتاد که در آن برخی از نامدار ترین شخصیت ها و رجال جامعه روشنفکری جامعه افغان با هویت ها ، روابط و سوابق گوناگون فکری و اعتقادی حضور باهم رسانیده بودند و مطابق با روال پالیسی همیشه گی شبکه تلویزیونی که به دلیل حرمت به آزادی بیان که این حقیر به آن باور دارم و چنین باور و اعتقادم از "ایمان آگاهانه" و استوار "برخِرد و عقلانیت" سرچشمه میگیرد و دروجود چند کیلوئی ام جوهری بنام وجدان را پالائیش و نوازش میدهد و سعی میکنم تمامی آن باور ها را که در هسته ای بنام وجدان جابجا شده به وجدان ملی مبدل سازم نام آن شبکه تلویزیونی را برزبان نخواهم آورد این به معنای اخص است ، بنابراین به معنای اعم نه میتوان ازمسؤلیت علما و متفکرین ونویسنده گان و هنرمندان که درهمه دوره های تاریخ جوامع انسانی چراغ راه ملت ها بوده اند ووجدان عمومی جوامع بشر را تشکیل می دهند درسرنوشت وسیرتاریخی ملتها وجوامع انسانی نادیده گرفت. آنچه که اکنون می خواهم به عرض برسانم اساسی ترین و اصلی ترین حرفی است که امثال من برای گفتن داریم وهمیشه داشته ایم وهیچگونه احتیاج به توضیح و تفسیر ندارد آن یک مسأله کاملأ علمی و اکادمیک است که به هیچ وجه وباپشتیبانی هرگونه استدلالات کاذب ومعیوب نه میتوان آن رادرپیشرفت عمومی جوامع بشربویژه در فرآیند ملت سازی جوامع جنگزده به شمول افغانستان نادیده گرفت .البته ممکن است در یک محیط شحم زده شده ودریک مقطع خاص تاریخی وجغرافیاوی و درگام اول خود را ازنظر فکری بصورت کاذب اشباع یافته احساس کنند و سپس درمناره های بلورینی از قدرت مافیایی ، تمامی ارزشهای تاریخی و معادلات حقوقی از قبیل مشروعیت ، دولت ، عدالت ، قانون ، دموکراسی ، جامعه مدنی و ده ها مقوله دیگری را با ادبیات فریبکارانه و باساس فورمول مروج « مدعی سُست و گواه چُست ! » مسخ و توجیه مینمائند . زیرا چه کسی نه میداند که مفهوم و تعریف حقوقی و برخاسته از متن و بطن حقوق و علوم سیاسی ۳ نهادی بنام دولت و حاکمیت چیست ؟ و درآئینه برخی تحلیلهای " آ لِمانه" بروزن «اَلم» نه «عالمانه » و از مصدر« علم » روشنفکران و شبه روشنفکرانی که در سایه نظام مبارکه جمهوری اسلامی افغانستان!! به میز های خطابه فرا خوانده میشوند چگونه بخاطر مشروعیت بخشی کاذب و دروغین در حوزه دولت و حکومت بویژه آنگاه که صد ها میلیارد دال " پول بی زبانی !!" نیز برای بازسازی عمومی و نهادینه ساختن زیر ساختهای جامعه به عنوان بستر لازم به مصرف رسیده اند ، توجیهات بنی اسرائیلی را سر میدهند ؟ و آیا آنچه در افغانستان کنونی میگذرد اگرچه مافیای حاکم قصد دارند تا در بازار مکاره تبلیغات روی تخته ها ی که از پارچه های یخ ساخته شده آنرا با ارقام حیرت انگیزی بیان کنند از کدام جنس اند و منصوب به کدامین نخله ای از نسل حاکمیت ها در تاریخ اقوام و ملت ها محسوب میشوند ؟ آیا حاکمیت کنونی در افغانستان یک دولت مذهبی برمبنای قرئت متحجرانه سیأ سی به حساب می آید ؟ و اصولأ حاکمیت های مذهبی استوار بر گفتمان سنگواره ای بنیاد گرأ که معمولأ در ترمنولوژی سیاسی معاصر نمادی از رژیمهای توتالیتار را نمائنده گی میکند در وضعیت کنونی افغانستان دارای چه ماهیتی است ؟ وچرا وچگونه علی الرغم تعارض آمیز بودن این قرئت با مؤلفه های از حقوق بشر و دموکراسی در جغرافیای بنام افغانستان که اصولأ باید آرام ، آرام اوضاع تاروتاریک کنونی را منهدم و منفجر میکرد به تعادل نسبی و به فورمول معروف سیاسی « نصف لی و نصف لک » رسیده اند ؟ حاملان و هواداران این گفتمان که در روش اجرأ ی شریعت طالبانی مانند « خِمر های سرخ » از شیوه قتل عام و کشتار و سرکوب پیروی میکردند چگونه و با تبعیت از کدامین تاکتیک و روش وبا خواندن کدامین خطبه واوراد با جمعی از لبرال های سکولارو شبه روشنفکران مافیائی که در پروژه مشروعیت دهی مشغول اند وارد بازیی قدرت شده اند ؟

 

ادامه دارد

 

۱ : زیره نام تخمی است سیاه رنگ که اشپزان جهت معطر ساختن گوشت آن را بکار میبرند 
۲ : نام ماده ای است که از اسید سلفوریک ساخته شده وبرای آتش دادن بکار ګرفته میشود
۳ « من اکیدأ باوردارم که تعریف و شناخت مفاهیمی چون دولت و عدالت را نه میتوان با نگاه تبعیضی چون مذهبی و غیر مذهبی تجزیه و تفکیک کرد »