آرشیف

2023-9-16

محمداکرام اندیشمند

چین و طالبان

 

چین کمونیست اولین کشوری است که سفیرش برای رئیس الوزرای حکومت سرپرست طالبان، اعتماد نامه تقدیم کرد. چین فکر می کند که پس از خروج امریکا و غرب از افغانستان، میدان برایش کاملاً باز شده  تا خلای به وجود آمده از رفتن امریکایی ها و غربی ها را در افغانستان پر کند. چین برای حضور در افغانستان و ایجاد رابطۀ نزدیک با طالبان هیچگونه اعتنایی به محدودیت ها و نبود حقوق بشری و حقوق زنان و دختران که کشورهای غربی آنرا مطرح می کنند، ندارد.  هر چند با اینگونه ارزش ها از سوی امریکا و غرب نیز بازی ابزاری می شود، اما دولت کمونیست چین هیچگونه اعتقاد و اعتنایی به این مسایل ندارد.

تقدیم اعتماد نامه در واقع و بصورت عملی پذیرش رسمی طالبان به عنوان حکومتی است که چینی ها میخواهند از این پذیرش عملی و ایجاد چنین رابطه ای  در دو میدان اقتصادی و امنیتی – سیاسی، سود ببرند و استفاده کنند:

 

اول در میدان اقتصادی؛

میدان اقصادی برای چین بسیار اهمیت و اولویت دارد. چین بسوی افغانستانِ تحت حاکمیت طالبان پس از خروج امریکایی ها به عنوان میدان و زمینِ پر از منابع طبیعی و معدنی می بیند که کار و سرمایه گزاری بروی آن سود های بزرگ اقتصادی را برای چین می آورد. این منابع بسیار گسترده اند؛ از منابع نفت و گاز، تا انواع فلزات، معادن لیتیوم، احجار کریمه و همچنان نقش و موقعیت جغرافیایی افغانستان در برنامه ها و پروژه های اقتصادی و تجارتی چین.  مثلاً موقعیت و نقش افغانستان برای پروژه جاده و کمربند چین بسیار مهم است که چین برای اجرایی ساختن این پروژه همکاری و همراهی افغانستان را داشته باشد.

حتی در سال گذشته خبرگزاری رویتر در گزارشی نوشت که یکصد شرکت چینی در وزارت معادن افغانستان ثبت شده اند و در دو سال گذشته صد ها تاجر و بازرگان چینی به افغانستان رفت و آمد وسیع داشته اند. همین چند ماه قبل بود شرکت چینی “گوچین” در کابل اعلان کرد ده ملیارد دالر برای استخراج لیتیوم افغانستان سرمایه گزاری می کند. این لیتیوم چیزی است که چینی ها را در افغانستان بسیار وسوسه می کند تا استخراج آنرا در انحصار خود داشته باشند.

افغانستان یکی از کشور ها و حتی گفته می شود که آخرین کشوری در جهان است که بزرگترین معادن لیتیوم را دارد. سال های قبل، سازمان زمین شناسی امریکا پس از بررسی های که در این مورد انجام داد از وجود معادن لیتیوم در ولایت های غزنی، هرات و نیمروز سخن گفت. دسترسی چین به لیتیوم نه تنها سود هنگفت اقتصادی دارد که از لحاظ سیاسی، نظامی و امنیتی نیز با اهمیت است.

لیتیوم یک فلز کمیاب و بسیار مهم در جهان است که از آن در بطری های تیلفون موبایل، موترهای برقی، کمپیوتر و هواپیماهای بدون سرنشین استفاده می شود. این موارد استفاده اهمیت و ارزش لیتیوم را به خوب نشان می دهد و حتی ادعا می شود که اهمیت آن بیشتر از نفت در جهان است.

هم چنان لیتیوم علاوه بر استفاده در بطری ها، در فناوری هسته‌ای نیز استفاده می شود و در طب و درمان بیماران نیز کاربرد و محل استفاده دارد.

چین برای دسترسی به لیتیوم افغانستان بیشتر از هر کشور صنعتی و بزرگ جهان علاقه و اشتیاق دارد، چونکه چین بزرگترین تولیدکنندۀ دستگاه‌های موبایل و وسایل نقلیه برقی در جهان است. این اشتیاق چین به دسترسی لیتیوم افغانستان با توجه به کاربرد آن در هواپیماهای بی سرنشین که ابزار بسیار مدرن و کارآمد در جنگ امروز جهان است و جنگ اوکراین این اهمیت را برجسته ساخت، بیشتر و مضاعف شده است.

 

دوم، در میدان امنیتی؛

در میدان امنیتی که دولت کمونیست چین می خواهد با این نزدیکی و رابطه، خطر و تهدید مسلمانان ایغور و سایر مسلمانان کشور را در مخالفت و تعارض با خود برطرف سازد یا مهار و مدیریت کند. چین این را بصورت جدی در راستای منافع ملی خود ارزیابی میکند و هیچگونه تهدیدی را در این مورد نمی پذیرد. مسلمانان مبارز و معارض  ایغور که آنرا جنبش اسلامی ترکستان شرقی که اشاره به ایالت سینکیانگ چین است، نیز می گویند در افغانستان حتی از دهۀ هشتاد که مجاهدین علیه قوای شوروی می جنگیدند، حضور داشتند وهنوز حضور دارند.  چین با ایجاد رابطۀ نزدیک و عمیق با طالبان از آنها توقع دارد که جنبش ترکستان شرقی را سرکوب کنند، چونکه این جنبش درصدد نفوذ در منطقه سین‌کیانگ و استقلال از چین است.  گفته می شود که جنگجویان جنبش ترکستان شرقی در بدخشان و در نزدیکی مرز چین حضور دارند و اویغورهای عضو جنبش ترکستان شرقی در کابل، فاریاب و نورستان نیز دیده شده اند.

اما با توجه به این اهمیت و منافعی که چین از ایجاد رابطۀ نزدیک دیپلوماتیک با طالبان برقرار کرده است، سه سوال بسیار مهم در راستای این رابطه وجود دارد که هنوز پاسخ قاطع و روشن نمیتوان در مورد آنها ارائه کرد:

نخست اینکه آیا چین علی رغم این حرکت دیپلوماتیکِ تقدیم استوار نامۀ سفیر خود در کابل به صدراعظم حکومت سرپرست طالبان، این حکومت را به رسمیت می شناسد و یا در آیندۀ نزدیک به رسمیت خواهد شناخت؟

دوم اینکه، آیا چین که در صدد کسب منافع اقتصادی و تجارتی و منافع امنیتی از رابطۀ نزدیک خود با طالبان است، حاضر می شود تا هزینه های را در بخش نظامی و امنیتی طالبان متقبل و متحمل شود، آنگونه که امریکا و غرب دولت جمهوری فروپاشیدۀ افغانستان را در عرصه های مختلف و به خصوص در عرصۀ نظامی و امنیتی تمویل می کرد؟

سوم اینکه، آیا امریکا که چین به عنوان رقیب اقتصادی آن و ابرقدرت در حال ظهور در برابر قدرت اقتصادی و نظامی امریکا مطرح می شود و احتمال جنگ میان دو کشور بر سر تایوان متصور است، چین را فرصت و اجازه خواهد داد که در افغانستان یکه تاز میدان باشد و بسیار آسان و بی درد سر منابع معدنی افغانستان را ببلعد و نقش و نفوذ خود را در خلای غربی ها و در غیاب آنها تثبیت کند؟

اگر امریکایی ها و غربی های متحدش، مانع برنامه ها و پروژه های چین در افغانستان شوند و آنرا چه در همکاری با طالبان و چه با تهدید امنیتی چینی ها از طریق کارهای  استخباراتی خود اخلال و تخریب کنند،  توان و ظرفیت چین برای رقابت و بازی با امریکا در افغانستان تا چه حد است و آیا چین هزینه های این بازی را پرداخت خواهد کرد و به این بازی ادامه خواهد داد؟

این پرسش ها،  به بحث و پاسخ درست و دقیق نیاز دارد. مسلماً درستی و دقت بر سر دریافت پاسخ ها نیازمند اطلاعات دقیق استخباراتی است که دسترسی به آن بسیار دشوار و حتی عجالتاً غیر عملی است.

 

اینکه در آینده چه واقع خواهد شد و چین و امریکا در بازی بر سر افغانستان در تقابل قرار خواهند گرفت یا توافق و تعامل، باید منتظر زمان بود. اما نکات آتی می تواند قابل توجه باشد و تصویر بهتری را برای حدس و پیش بینی در این مورد ارائه کند:

1 – چین توان وظرفیت پر کردن خلای امریکا و غرب در افغانستان را ندارد و حتی اگر داشته باشد، چنین هزینه ای را متقبل نمی شود.

2 – چین در بازی های منطقه ای و بین المللی و حضورش در کشورها و مناطق مختلف و از جمله در افغانستان، اهداف و سود اقتصادی را مدنظر می گیرد که آسان و بدون درد سر باشد. چینی ها برخلاف امریکایی ها و حتی روس ها در دسترسی به منافع و اهداف اقتصادی خود هزینه های نظامی، امنیتی و حتی سیاسی را متقبل نمی شوند.

3 – چینی ها ترجیح می دهند که با امریکایی ها در افغانستان به جای تقابل وارد توافق و تعامل شوند و برخلاف تمایل و سیاست امریکایی ها کاری انجام ندهند.

تلقی و سیاست واحد چین و امریکا در مورد تهدید تروریزم  از افغانستان و مبارزه با آن یکی از نکاتی است که توافق و همسویی چین و امریکا را تسهیل و تامین می کند. سیاست هر دو در برابر طالبان حاکم افغانستان مشابه است. هر دو طرف به تعامل و کار با طالبان اعتقاد دارند. به نظر نمیرسد که چینی ها بر سر منافع اقتصادی خود در افغانستان ریسک بازی و تقابل با امریکایی ها را بپذیرند.

5 – به نظر نمیرسد که چین بدون یک تصمیم جمعی منطقه ای و حتی بین المللی علی الرغم تقدیم اعتبار نامۀ سفیر خود به کابل، حکومت طالبان را به رسمیت بشناسد. شاید چین در این مورد تلاش کند تا یک اجماعی را بر سر تصمیم جمعی برای شناخت رسمی حکومت طالبان بوجود بیاورد و از جایگاه خود در سازمان ملل و شورای امنیت سازمان ملل در این جهت استفاده کند.