آرشیف
چهـــــــــــل ویک نشانه
محمداسحاق فایز
بسمه تعالی
جایی بر روی تارک ستاره هم نمانده است
تصویر نشانه های شرم را
تا سجده گاهی شودمان به آستان خدا.
اگر این بازار بسته میشد
دیگر تنوری
داغان نمیشد
تا مشتی
نانی بپزند خویشتن خویش را
تا گرمخانه های پشت بام سیاست
بی دود نمانند.
آه ای ستاره های کدر و بی نور
کجای این تاریک گاهِ مأیوس
نعره ای سر کنم
که ننگی را نیالوده بمانید.
اگراین آسمان هم می خواند
بی هیچ تردید
خون نامه شرمناک شمارا
خط مشی نمی مانست برای ما
چون در بازار مکاره ای که ماراست
از تریاک سرشار
از افیون مست
خونی دیگر می ریزد برای تاریک شبانی
که غرب را به کوچه های هلمند فرا خواند
درجنگی که برای کوکنار داد می کشد.
داد، داد ، داد
بیداد، بیداد، بیداد
گریه، شرم
و ترس
این روزهاراست
مایه ای که ما نمی دانیمش
از کجای درد گاه خاک زاده شده است
و در کجای
روز را پشت تربیون های فرجام خواهی
از گلوی گاردین بخواند:
"ما برای برپایی حکومت خران
شرمگینانه می میریم"
تا صدای روشنی های فردا های مان
عاری نکند این خردمایه های روزگار را
تا ما
یک ماه اسد طولانیی دیگر
گزینه هایی دیگر را"تک مارک" بزنیم
و بر ردیف نام های چهل و یک نشانه
یک لکه ای از خون بنهیم
فریادی را
و سکوتی را که ما در دمادم کام یابی های شان
دغدغه های ایشان را ماند
برای این سرزمینی که سرای سرود خوانان کوی وبرزن های نا شناخته مان اند
تا بدانند فرزانه گان، خوابناکان زمین خدا
نجابتی درگیاه و زمین خدا نمانده است؟
ای خدایگانان چرس و کوکنار
در دمادم ظهور و زوال عشق و ارگ
کجا التجایی می خوانید
در پایگه های بیدریغ خوفناک
تا صدایی برای آزادی
از عروق جهنده درخت های بلوط پکتیا
مظلومیت رعایای فقیرانه این بسیط را غریو کشد:
نه، سرخ هابروید
سیاه ها بروید
آنگونه که سبزی هارا هم دیگر نخواهند خواند
تا درفشی نماند بدینسان که خواندم
در شبگاه نومید انتخابات.
آی آی چهل و یک دادزن روز
دادزن راستی
دادزن نان
داد زن برچیینی بساط دق دروغ
داد زنان واهمه های رنگ رنگ
مگرروزی هم
عدالت خواهید دید؟
تا مرگ ما بنده گان گرسنه خدا
در لبا لب این شب های دیجور
در لفافه یک حسرت، نیاید مارا
تا منشور دموکراسی تان
در گورِمانای ما
در برزخی از قحط سالی های سبز
راه نیابد.
ما اعتماد تان خواهیم گفت
ما نسیان ها تان را نشانی خواهیم کرد
ما تومار دروغ های تان را خواهیم نوشت
ما شعر سپید رویا های محجور تان،
خواهیم سرود
در خوابی که شمارا می برد
ولی زنهار
از یاد نبرید که این بار
تلخابه ها ی تفقد مانرا
نه از زمزم تر کنید
و نه از شامپاین های مغرب زمین
ما طعم تلخ تان را چشیده ایم
تمکین کنید
بر ادبار این بنده گان خدا
بادآورده هارا برای فقیران شهر لب نانی بگویید
اگر نه هم گیسه های تان در بیرون ازاین خانه بیمه نشده است
و نام های تان با حروفی عاریتی
در دفترچه های بایگانی های بیرون نیست.
فردا که ما می ایستیم در صف های طویل
یک سپیده دم از روز آزادی گذشته است
روزی که نیای تان را شمشیر در نیام شد
تا شمارا دستی بر سینه نماند.
آری آری
من راست می کویم
همانگونه که شما در چهل و یک خانه نام نویسی کرده اید
تا فردایی که می آید
هراسی زرد ناک
نروید از خط پیشانیی من
و نگویم این را
نفرین خدا بر راه هایی باد
که تاریکی ها را درکوچه های شهر می خوانند
تا در حلق یک صندوق
دودی زردگونه بسپارد
در هیأت یک برگه هویت یک آدم موهوم
زیرا که ما نخوانده ایم
کسی برای این همه خونهای سرخ مانده بر گورها
فلق، آزادی را بشناسد
زیرا که دیگر پاسی در میان نیست
یاران رفته را
زیرا که دیگر
بشگوه ستیغ و صخره
از بیرق سپید است
تا د رخاک ماند تندیس غیرتی
که روزی هم فرا بود بر شانه های انسان
بر شانه هایی که می کشید
گردونه هایی را
بر دریای از خون
بر دوزخی از آتش
با آسمانی از دوری و نارسیدن ها.
بیا، گردونه را بکشیم
آهسته، که می توانیم
بر سینه این جاده های مانده بی رمق
بی نام
بی نشان
و بی هیبت یک صدایی
که بیگانه ای را بترساند
تفو بر معلاملتی که جاریست مر این کوی را
تفو!
23سرطان 1388
کابل
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور