آرشیف

2020-12-24

چرا جنگ افغانستان را پایانی نیست؟

 
جنگ ظاهراً بی پایان افغانستان اکنون تلفات انسانی بیشتری نسبت به جنگ های سوریه، عراق، لیبا و یمن دارد. الگوهای خشونت طی ماه های اخیر به طور چشمگیر تغییر یافته و به همین ترتیب حملات طرفین درگیر بالای همدیگر و مخصوصاً مواضع ملکی افزایش یافته است. اکثریت قریب به اتفاق قربانیان افغان ها هستند.
امریکایی ها میخواهند پای شانرا از این جنگ که خود آغازگر آن هستند، بکشند. به همین هدف پیوسته نیروهای خود را در افغانستان کاهش داده و پایگاه های نظامی خود را مسدود میکنند. مذاکرات طولانی و نفس گیری بین هیأت های امریکایی و تحریک طالبان منجر به یک توافق خیلی پیچیده و مبهم شد. نکات کلیدی این موافقتنامه عبارت از اخراج کامل قوای خارجی در رأس امریکا از افغانستان و عدم استفاده خاک افغانستان بواسطه جنگجویان خارجی در برابر کشورهای دیگر جهان است. صلح دایمی، ختم جنگ و یا حد اقل آتش بس در اولویت این موافقتنامه قرارندارد. آنچه مسلم است اینست که برای تحقق موارد کلیدی فوق و احتمالاً نکات دیگر این موافقتنامه کار اساسی صورت نگرفته است. در اوایل ماه دسمبر سال جاری جنرال مارک میلی لوی درستیز امریکا اعلان کرد که "دو پایگاه دایمی و چندین پایگاه ماهواره یی ما در افغانستان باقی خواهند ماند." به همین ترتیب جنگجویان خارجی هنوز با تحریک طالبان در برابر نیرو های دولت افغانستان می جنگند. کارشناسان به این نظر هستند که عدم تحقق موافقتنامه دوحه و ازدیاد خشونت بستگی به عوامل داخلی و خارجی دارد که در ذیل بصورت فشرده بدان ها اشاره میگردد.   
 
عوامل داخلی جنگ کنونی در افغانستان را بدین گونه میتوان برفشرد:

  • پافشاری طالبان برطرح ریزی آیندهٔ کشور بر اساس برداشت خود شان از نظام اسلامی عمده ترین علت داخلی ادامهٔ جنگ بعد ازامضای موافقتنامه شان با امریکا است. طالبان با نادیده گرفتن تغییرات در شیوهٔ زندگی و ذهنیت مردم افغانستانً بخصوص زنان و جوانان طی دو دههٔ اخیر نه تنها باعث ادامهٔ جنگ و طولانی شدن مذاکرات میشوند، بلکه تداوم یک توافق احتمالی مصلحتی را نیزشدیداً زیرسوال میبرند. پرسش اینجاست که چگونه طالبان و داعش قادر هستند برای این جنگ نا مشروع از داخل کشور همچنان سربازگیری کنند؟ به احتمال قوی فقرمفرط، استمرار جنگ و خشونت و پائین بودن سطح آگاهی مردم آنها را وادار به امرار معاش از طریق پیوستن به طالبان و سایر گروه های مسلح مخالف دولت میسازد.

  • نا توانی دولت برای مهار ساختن توانایی جنگی طالبان، ناکامی درجلوگیری از ورود مواد انفجاری و راکت ها، حتی در شهر کابل، حضور گستردهٔ طالبان در اطراف شهرها و ضعف دولت در ممانعت طالبان  ازکنترول و دریافت حق العبور در شاهراه ها، امید طالبان به سقوط دادن دولت را تقویت نموده است. ضعف دولت عوامل داخلی و خارجی متعدد دارد که در این مختصر نمی گنجد.

  • کذشته از حضور جنایتکاران جنگی و نافضین حقوق بشر در دولت، مافیای دولتی و غیردولتی توانسته است تا در فضای آلوده به فساد و فرهنگ معافیت زورمندان طی دو دههٔ اخیربه توانایی های مالی ونفوذ خود هم در حکومت و پارلمان و هم در نقش پشتیبان مالی و معنوی طالبان بیفزاید. مافیا منافع و بقای خود را در ادامهٔ جنگ می بیند و با بکارگیری نفوذ وتوان مالی خویش میکوشد دولت را ضعیف ترساخته وطالبان را به ادامهٔ جنگ ترغیب کند. 

 
ابعاد خارجى بحران سياسی و جنگ ۴۲ سال اخير افغانستان بنا بر جغرافيای ویژه سياسی اين كشور و داشتن اختلافات مرزی با پاكستان با ابعاد داخلی و اجتماعی اين كشور كثيرالمليتی عميقاً گره خورده و همواره از يكديگر آسيب پذير و باعث بروز تنش ها، جنگ و بی امنيتی در افغانستان و منطقه بوده است.
اگر  قسماً فروپاشی اتحاد شوروى و شكست كمونيزم را در جهان ثمره جهاد برحق و مبارزات آزاديخواهی افغان ها بدانيم، ميتوان گفت كه ابعاد خارجی و تبعات جنگ و تنش های سياسی افغانستان طی چهار دهه اخير در تغیير مراودات دیپلوماتیك و روابط  بين المللی نقش بسا مهمی داشته است. حملات تروريستی بالای برج های مرکز تجارتی نيويارك توسط شبكه القاعده و بالنتيجه -حاكمیت پنج ساله طالبان توأم با استمرار جنگ های داخلی  كه سبب کشته شدن هزارهاانسان و بيجا شدن هزاران خانواده از یکطرف و كشته شدن هزاران طالب افغانی، پاكستانی، عربی و چچينی از طرفی گرديد، شاهد آشكار حمايه مالی عربستان سعودی از حكومت طالبان در رقابت با رژيم ايران توأم با  مداخلات آشكار حكومت پاكستان به منظور تداوم جنگ در افغانستان بوده كه سر انجام به حمله و حضور ناتو در رأس ايالات متحده امريكا، سقوط طالبان و تأسيس حكومت جمهوری اسلامی افغانستان شد.
عقد قرارداد امنيتی بین حكومت افغانستان و ايالات متحده امريكا در سال ۲۰۱۴م مبنی بر حمايه امريكا از حكومت و نيروهای امنيتی افغان از يك طرف و بالاخره بعد از گذشت شش سال، امضاء موافقتنامه حكومت امريكا با تحريك طالبان و شروع پروسه مذاكرات كنونی صلح در دوحه از جانب ديگر پيامی است از حال و احوال افغانستان تحت اشغال و اينكه بيگانگان در مورد سر نوشت اين سرزمين و مردم آن تصميم ميگیرند.
 
در این میان وابستگی، بی كفايتی و ضعف مدیریت سياسيون و دولتمردان افغانستان طی بیشتر از چهار دهه اخير وضعیت آسيب پذير از تعصبات قومی، لسانی و مذهبی را بوجود آورده که باعث لجام گسیختگی اجتماعی و عدم اجماع سياسی شده و زمينه را برای مداخلات مستقيم همسايه ها، شبكه های استخباراتی خارجی، جنگ هاي نيابتی و بالاخره تجاوز مستقيم ابرقدرت ها در امور كشور ما مساعد ساخته و درنتیجه تعيین سرنوشت اين ملت را  بدست بيگانگان سپرده است.
يگانه راه مناسب و مؤثر بيرونرفت از اين جنگ خانمان سوز و رسيدن به يك صلح دايمی مستلزم اتحاد تمام سران اقوام، رهبران احزاب سياسی و بسيج تمام اقشار اجتماعی و نهاد های مدنی در يك صف واحد به منظور تأمين اجماع ملی و سیاسی است تا تحريك طالبان حاضر به اعلان آتش بس و مشارکت سیاسی با جمهوری اسلامی افغانستان گرديده و مذاكرات صلح كه با چشمداشت خير و فلاح افغانستان به راه افتاده است، با عین نتیجه بسر برسد. شاید آنگاه افغانستان به اقتدار و استقلال سیاسی از دست رفته اش دوباره دست یابد.
 
هالند، ۲۲ دسمبر ۲۰۲۰م
بنیاد حقوق قربانیان افغانستان
(بنیاد حق)