آرشیف

2014-11-22

صالحه وهاب واصل

چراغ مُحتال

 

تا که وصلت صنمانیک گرفتیم به فال
بس سعادت که مراهست ازاین روی وجمال

نیست فرخنده ترازدیدن دلبرفالی
نیست بالنده ترازوصلت معشوقه وصال

از لبت شعرطلب دارم وصد بوسه زرخ
که غزل گوی غزالی وشکر بوسه جمال

تاغزل خوان منی همچوغزل گوئی توام
که بخوانم سِرعشق تو وان لطف وکمال

چشم بگشا و ببین عاشق خودای مهتاب
صورت توست قمر،قامت من همچوهلال

من ترا چون بفریبم که توخود مکرمنی
تومراچشم سرابی وچراغ مُحتال

گفت«واهِب»که به شب چشم مرا خواب آید
گفتی اینک زرخم بودن شب گشت محال

صالحه وهاب واصل
فنلو
30- 12-2008