آرشیف

2021-4-24

گل رحمان فراز

پیامد خروج آمریکا از افغانستان!

پیامد خروج آمریکا از افغانستان!

 

حضور آمریکا در افغانستان نظر به روایت آقای زلمی خلیلزاد، نماینده ویژه آمریکا در امور صلح افغانستان قابل تأمل است. آقای خلیلزاد در باره خروج نیرو های نظامی این کشور از افغانستان چنین گفته بود:‌ »هنگام ورود مان در افغانستان به کی مشوره نموده ایم که حین خروج مشوره نماییم؟» این سخن استقلال طلبی را می شکند و بیشتر ما را به منافع سازش با ابر قدرت چون آمریکای نزدیک می کند که از لحاظ نظامی، سیاسی و اقتصادی حاکمیت اول را در جهان بدوش دارد. مردم سربلند و آزاده افغانستان افتخار به زانو در آوردن دو قدرت بزرگ دنیا هر یک انگلیس و شوروی را دارا اند. ایستادگی، مقابله، مبارزه و مقاومت در برابر دو قدرت فوق (در طول تاریخ) همه امکانات مالی و جانی این کشور را به تاراج برد و از افغانستان یک کشور جنگ زده، صفحات زرین تاریخ ننگین بجا گذاشت. درست کشوری که قبرستان آن محترم و افتخار تاریخ اش شهادت شهروندان برای مبارزه با قول های قدرت جهانی بوده است. حال که آمریکا بقول خودش نیل به اهداف اصلی اش و میل به خروج کشور گردیده است، بدون شک پیامد های زیر در انتظار افغانستان پسا خروج نیرو های آمریکایی خواهد بود:

  • آزمون گاه نبرد کشور های جهان:

سخن داکتر نجیب الله، رئیس جمهور اسبق کشور مصداق اش را در اینجا پیدا می کند. داکتر نجیب دانسته با روسیه (شوروی سابق) آمیزش سیاسی کرده بود. او می دانست که با بیرون شدن روسیه از خاک، افغانستان میدان بازی کشور های پاکستان، عربستان و آمریکا خواهد شد. هم پیمان بودن حکومت آقای نجیب با شوروی در حقیقت ایجاد موانع برای دخالت کشور های همسایه، منطقه و جهان بود. او به درستی می دانست تا چگونه از حضور روسیه در خاک افغانستان به نفع آبادی، عمران و حتی تأمین امنیت استفاده نماید. حضور آمریکا در افغانستان نیز به پیمانه حضور روسیه در این خاک دور از مؤثریت نبود. افغانستان از دخالت کشور های همسایه در امان بوده و پیامد امن/ ناامنی اش مربوط افتخار و انزجار آمریکا می شود. خروج نیرو های آمریکایی بدون رسیدن به اهداف از قبل تعین شده شان (که همانا تأمین امنیت و ریشه کن سازی پایگاه های تروریستی در این کشور بود) در واقعیت شکست علنی مقابله این نیرو ها در مقابل بقایای رژیم سیاه طالبان است. آمریکا با حضور تمامیت خواه اش در افغانستان حد اقل فرصت دخالت و مداخله را از کشور های دیگر جهان در امور افغانستان می گرفت و آتش برافروخته شده را به عوض شعله ور کردن، خاموش می ساخت. بعد از خروج آمریکا، بی گمان شاهد دخالت کشور های؛ چین، روسیه، عربستان، ایران و پاکستان….! خواهیم بود.

  • مداخله علنی پاکستان و ایران در امور داخلی کشور:

بدبختانه، افغانستان در هیچ دوره تاریخی و حکومت داری شاهد روابط حسنه استوار بر حسن هم جواری با کشور های همسایه نبوده است. دخالت کشور های همسایه بخصوص ایران و پاکستان بر وضعیت امنیتی (با تمویل و تجهیز گروه های متخاصم)، تجاوز در حریم، مداخلت در تمامیت ارضی، ایجاد موانع رشد…! از موارد عمده دخالت دو کشور متذکره به شمار می رود. ساحه دخالت این دو کشور در امور داخلی افغانستان با حضور آمریکا گرچند کمرنگ نبود ولی حد اقل جنبه علینی و رویت هویدا نداشت. با خروج آمریکا، آنچه که در نخستین اقدام ها ادعا خواهند کرد همانا تمامیت خواهی منافع داخلی کشور به نفع کشور شان می باشد. افغانستان فلج کنونی هیچگاه قادر به تحمل چالش ها و توان مبارزه علیه دخالت های این دو کشور همسایه را نخواهد داشت. کشور های همسایه ی که دست دخالت شان بر ذهن هر سیاست مدار و الیت این کشور باز و قابل تعمیل بوده و خواهد بود.

  • تضعیف انکشاف فرهنگی، اجتماعی و محو زندگی مرفه:

از زمان حضور آمریکا در کشور، دستآورد قابل ملاحظه مردم افغانستان را علاقه مندی این مردم به دانش، درس، تعلیم و تحصیل، کار، ایجاد زندگی مرفه، دادخواهی های مدنی در برابر نابرابری ها و ذهنیت میهن سازی شکل می دهد. زندگی عادی ترین فرد جامعه فعلی حتی قابل مقایسه با زندگی طبقه الیت دوره های ماقبل حضور آمریکا در این کشور نیست. روش برخورد، نحوه پوشش و حتی روند تغذیه افراد امروزی با مردم قبل از دو دهه جنگ متفاوت است. قوی ترین استدلال حکمی مردم وقت را کلک به ماشه بردن و تیر باران کردن شکل می داد ولی حالا مردم منطق را به سخن گفتن و قناعت را با تفاهم بدست می آورند. تفنگ گرفتن در دوران قبل از حضور آمریکا افتخار محسوب می شد ولی حالا قدرت قلم ریشه همه بد بختی ها را از تفنگ ترسیم می کند که منجر به ویرانی افغانستان گردیده است. حالا قلم نسل آینده/جوانان با فریاد بر رخ نسل گذشته/دیروز تفنگ داشته و امروز خطا کرده صدا می زند انگار «تفنگ ات را زمین بگذار.» با خروج نیرو های خارجی (هرچند آمریکا خروج نیروهای نظامی اش از این کشور را ختم کمک ها در افغانستان نمی داند) از افغانسان، فرصت زندگی مسالمت آمیز نسبی نیز از شهروندان این کشور گرفته خواهد شد.

  • مرگ جمهوریت و دفن دموکراسی:

افغانستان با حضور فیزیکی نیروهای آمریکایی شاهد جلب و جذب کمک های جامعه جهانی و حمایت کشور های سازمان ملل برای تأمین امنیت، استقرار صلح، نابود سازی پایگاه های تروریستی، تأسیس نظام مردم سالار، ساختار، تجهیز و تعلیم نیرو های ملی امنیتی، حکومت برخواسته از آرای مردم از طریق انتخابات شفاف، آزادی بیان، حقوق زن، مبارزه علیه فساد اداری و چاقاق مواد مخدر، محو خشونت علیه زن، حاکمیت قانون، فراهم سازی فرصت های تعلیمی، تحصیلی و مهیا ساختن تسهیلات صحی…! بوده ایم. کشور های جامعه جهانی حضور شان در افغانستان را مشروط بر حضور آمریکا در این کشور می دانند. پس از خروج، گفتمان دموکراسی و عملکرد دولت مطابق به اراده مردم کابوس خواهد ماند. هرچند؛ تک روی های قابل ملاحظه در جمهوریت فعلی با حضور آمریکا در افغانستان نیز دیده می شود. جمهوریت فعلی که بر منافع محدود و مشخص یک مثلث اداره و مدیریت می شود اما با خروج این نیرو ها، وضعیت از آن هم بدتر خواهد شد.

  • تولد افراطیت:

ابتدایی ترین بانگ و نوای که در گوش ها (بعد از خروج نیرو های آمریکایی) نواخته می شود همانا ضربه شلاق/تازیانه گروه های افراطی دخیل در رهبری احتمالی آینده کشور است. افراطیت که روش تحمل و مدارا بر آن از لابلای هیچ آیین و روشی ممکن دانسته نمی شد. گروه های افراطی با حفظ حاکمیت و اقتدار استبدادی و برای دوام قدرت شان از هیچ نوع تلاش دریغ نخواهند ورزید و از هر نوع خشونت استفاده خواهند کرد. برگشت به عصر افراطیت در واقعیت استقبال از تاریکی است. کسیکه در روشنایی زیسته باشد، می باید از تاریکی نفرت داشته باشد. این تاریکی نسل جوان را چندین سال به عقب می راند و از هم طراز بودن با سیاست و پیشرفت روز جلوگیری می کند.

  • مهاجرت:

جنگ و جهاد در مقابل اشغال شوروی به منظور دفاع از خاک و مقاومت در برابر طالب موجب کوچ و مهاجرت شهروندان کشور به کشور های خارج گردید. مردم زندگی شان را در ساحه نظام جمهوریت بدون حامی خارجی پرخطر و دشوار می بینند. این حس باعث می شود تا فرار از کشور و قرار بر خارج را ترجیح دهند. مهاجرین جنگ زده تا رسیدن به زندگی عادی و دور از خشونت و جنگ، سخت ترین چالش ها را متحمل خواهند شد. درد وطن، یاد شهدا، دوری از اقارب، مشقت مهاجرت، ظلم کشور های خارجی و فریاد غربت دست به دست هم داده، روان مهاجر افغان را به مخاطره می کشاند. مشقت که مشکلات روانی بوجود می آورد.

  • فرار مغز ها:

برجسته ترین سرمایه کشور های توسعه یافته را داشتن افراد تحصیل کرده و دانش آموخته شکل می دهد. آغاز جنگ های داخلی فرصت ابقا نسل تحصیل کرده را از ما می رهاند. مغز های دانش آموخته به آسانی جذب پناهندگی کشور های توسعه یافته خواهند شد. این روند مؤثریت خاص اش را هم به کشور میزبان برای جذب مهاجر دانا و توانا دارد و هم برای مهاجر بی سرنوشت، جان دوباره می بخشد. اینجا متضرر میهنی می شود که در آغوش اش شخصیت ها را پرورش می دهد ولی با بال کشیدن، پرواز کشور های خارج را  برای ادامه حیات و ابقا (از جبر) بر می گزینند.

  • تضعیف نیروهای نظامی از نظر امکانات و مشورت های نظامی/حربی و جنگی:

دولت آمریکا بانی تأسیس، تجهیز و تعلیم نیرو های ملی امنیتی افغان بوده است. این حقیقت مسلم است که هیچ کس نمی تواند از آن چشم پوشی نماید. گرچند نیرو های ملی امنیتی افغان قابلیت دفاع از خاک و مقابله با دشمن را بدون حمایت نیرو های خارجی در کشور پیدا نموده اند و اکثر عملیات های نظامی بدون حضور خارجی توسط نیرو های مجهز و آموزش دیده افغان راه اندازی می گردد ولی این ادعا از لحاظ کمیت و کیفیت به حد اکتفا نرسیده است. با خروج نیرو های آمریکای از این کشور، آمریکا در تهیه امکانات هوایی برای اجرای عملیات تصفیوی (بخصوص هوایی) تلاش لازم را انجام نخواهد داد و دولت افغانستان توان فراهم نمودن طولانی مدت فرصت ها را نخواهد ندارد.

  • آغاز جنگ های داخلی:

همه شاهد تفاوت مسیر بین خلق و پرچم و مجاهدین، اختلاف دید بین افراد رژیم طالبان و نسل مقاومت و جنگ داخلی احزاب سیاسی بر سر قدرت بوده ایم. چگونگی آمیزش خلق با مجاهد، مقاومت گر با طالب، اسلامی با جمعیت، اندیشه سکولار نسل جوان با افراطیت نسل تاریک، جایگاه روشن زنان زیر پرچم سه رنگ دولت و نقاب سیاه خشونت علیه زن در محاکم صحرایی زیر ساحه حکومت طالبان، مقایسه اهمیت دروس مدرسه و دانشگاه، توازن معیار بی سوادی طالبان و سواد افراد دولتی…! کار نهایت خطیر و بی اندازه دشوار محسوب می شود. تفکر عقب گرد تاریخ افغانستان به دهه های جنگ، مردم را از زندگی نا امید می سازد. آمریکا با رفتن اش، حالات احتمالی فوق را به ارمغان خواهد گذاشت. عقب گرد این اصل بر می گردد به ترویج خرید اسلحه و مهمات برای دفاع خودی و این ویرانگر است.

  • تاریکی پسا روشنایی:

کسیکه در روشنایی زندگی کرده باشد، از تاریکی نفرت دارد. کسی که در سایه قلم آرامش گرفته است، از فضای تفنگ بد اش می آید و کسی که مزایای زندگی مسالمت آمیز را چشیده باشد، هرگز به محیط جنگ و خشونت فکر نمی کند. احتمال تعمیل هشت مورد فوق در کشور بعد از پایان حضور آمریکا و خروج نیرو های آمریکایی از کشور بیانگر سفر به مسیر تاریک و استقبال جهل و افراطیت است. احتمالاً دستآورد های حاصله همانند پروژه های زیربنایی ویران و نابود گردند. بروز این حالت الی موریانه شدن دار و ندار شهروندان این کشور مراحل تدریجی اش را طی خواهد کرد.

پس، از ماست تا بر منفعت حضور دایمی کشور های دوست و همکار اتکای طولانی مدت نکنیم. سران دولت افغانستان می باید از اول امضای پیمان حضور آمریکا برای ورود به خاک افغانستان و مبارزه علیه لانه های تروریست؛ تفکر ایستادگی، مقاومت و خود کفایی را طرح ریزی می نمودند تا مطابق آن طرح به اهداف دراز مدت اکتفا، افتخار و استقلال نایل می آمدند. امروز که سخن از حنجره آمریکا مبنی بر خروج نیرو هایش از این کشور بیرون می شود، قامت سران دولت متزلزل شده و تحرک ابقای کشور، حکومت داری و مقابله علیه دشمن بعد از خروج این نیرو ها از بین می رود. هرگاه سیاسیون و طبقه الیت/نخبه افغانستان دوشادوش دولت صرف نظر از ملاحظات قومی، سمتی و حزبی به ایجاد اجماع داخلی بکوشند و بعد طرح روشن نوع حکومت داری بعد از صلح با طالبان را مبتنی بر حفظ ارزش های حاصله بدهند، بدون شک خروج آمریکا حایز اهمیت نخواهد بود. به امید افغانستان سربلند، آزاده، مستقل با مردم مسئول، توانا، هم دیگر پذیر و طراح برای ترسیم افغانستان مطلوب در افغانستان موجود. در پایان سخنم می خواهم طالبان را مخاطب قرار دهم: در صلح خیر است. یک لحظه زندگی در فضای مسالمت آمیز، ارزش یک عمر زندگی در محیط وحشت و انفجار را دارد.

با مهر

گل رحمان فراز