X

آرشیف

 

 

قصه ای تز ویر را پنهان مکن

آنچه کر دند باز تو آن سان مکن

بر تیغی کهنه بریدند شاخ و برگ

در گلستان تو دگر تو فان مکن

این صدا ها که تهیست از ساز سر

گوش را ما وای هر حز یان مکن

گلخن و مخرو بها جای تو گشت

خا نه ات را تو ز سر ویران مکن

پر خزف شد دکه و بازار تو

درو گوهر تو بهم یکسان مکن

همچو خس با میل باد هر جا مرو

ا برو را طعمه کفران مکن

کر ده اند مر وارید تو بی آب و رنگ

زنگ ذلت تو لباسی جان مکن

 

با حسا دت در پی مال منال

مثل دد درندگی خو یشان مکن

در شکست عقل ختم زند گیست

انتهار خوش بر دوران مکن

عقل و رأی است خصلت آدمم بودن

 

بی تعقل کار چون حیوان مکن

باز تا ب چشم را از زند گان

در خیال تصویر از بی جا ن مکن

در قضا وت هر حقیقت را پدیر

کا سه زیر کا سه چون شیطان مکن

شا دما نی زند گی بدهد صفا

 

خنده هارا صد قه گر یان مکن

بر خلاف باد خس جا رو مکش

خو یش را در گیربر دو نان مکن

این جها نست زاده کر دار حق

بر تلا ش ات تکیه بر بطلان مکن

X

به اشتراک بگذارید

Share

نظر تانرا بنویسد

کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.