X

آرشیف

يادت بخير خانه ي كاهگلي ما

 
 
زيري تپه ،كنار ِ چشمه جاي همان درختهاي سابقه كه تفريگاه ي كلاغها ياد ميشدي. يا به گونه ترا هيزم كشها در وقت عبور سنگ ِ سفيد ميگفتند .
يادت بخير خانه ي كاهگلي ما
ما در تو يك بخاري كلان با ديگدان كه هميشه پُر از خاكستر بود داشتيم و سقف ِ دود زده ات يادم هست، روي دستكهاي چوبي ات تعويض مادرم بركت تو بود و به گوشه ي طاقچه ات اعصا و كفشهاي پدر بزرگ ِ پنجم ام كه از چوب ساخته شده بود قرار داشت . در تو يادگاريهاي بود ، آبدانهاي گِلي ، قاشق هاي چوبي ، يك دانه تفنگ ِ ماركول و چند دانه سنگ ِ آتش برقك كه آگر آنها را به هم بزدي آتش بوجود ميآمد.
اي خانه ي كاهگلي در گوشه ي تو مادرم جاي مخصوصي بنام چغ يا پست چغ داشت جاي شير و ماست بود كه آن وقت ماست را مادر بزرگم قتيق ميگفت ، قتيقيكه هنوز بيشتر يادم را از چوپان غريبيمان و گله هاي گوسفند ميآورد. يعني بَربَري ميشها  نماز شام در طي ِ پلو ميدانيكه شير ِ گوسفند را ميدوختند و يادم هست من برهَ ي كوچك را در آغوش ميگرفتم و مادرم شير ميدوخت ، گوسفند بره اش را،بره يكه هنوز ايستادن را بلد نبود ناز ميداد و من نصف ِ نان پتيري در دستم ميجويدم وقتيكه گوسفندها را به كُرو براي آبدادن ميبرديم خود سردَمدار ِ آن رمه بودم.
اي خانه ي كاهگلي از كجايت بگويم از نام ِ قريحه ات ناميكه شايد او را از خاطر ِ كم آبي و خشكسالي اش ثموچك ميگفتند كه پدر بزرگ ِ پنجم ام كرستوف كولمب آن بوده است . و باز از چه وقت بگويم وقتيكه در ديمه ها با دو گاو ، جوغ ، كُنده ، ماله و چند من گندم براي گاوراني ميرفتيم. از سر ِ صبح تا به چاشت و چاشت را با خوردن ِ نان و چاي ميگذرانديم ، چنان خوشحال بوديم كه برادر ِ بزرگم مرا در آخر گاوراني روي ماله مينشاند و ازين بر ِ زمين به آن بر ِ زمين ميرفتم . در من شجاعتي نهفته بود كه گاهي روي ماله ايستاد ميشدم  دُم ِ گاو را ميگرفتم و دليرانه به حركتم ادامه ميدادم و برادرم كه از قبل در دامنش گندم داشت بر زمين ميپاشيد ، آرزوي مان روييدن گندم ِ بيشتري بود و وقتيكه به خانه ميآمديم مادرم با روغن زرد ، مسكه ، دوغ و غيره از ما پذيرايي ميكرد و صباحي همان روز ، صبح وقت من و برادرم كه يك نان را مادرم به پُشتم بسته ميكرد با  كـَرند ، تناب و چند دانه اُلاغ كه آن وقت آن را چهارپاي ميگفتند راهيي كوه هاي دور ميشديم براي آوردن هيزم كه با كمال دليري و شجاعت ميرفتيم .
وقتيكه در كوه برادرم هيزم ميزد من گاهي آنها را جمع ميكردم و گاهي براي چيدن گلهاي سرخ ، كندن ِ گُل لاله ، كمبول و غيره خود را مشغول ميساختم تااينكه كندن هيزم ها تمام ميشد و آنها را به گونه ي بالاي اُلاغها تنگ ميزديم كه شكل ِ بار را ميگرفت و به خانه بر ميگشتيم .
من گلهاي سرخ را روي كلاه يم ميزدم تا كه شب به خانه ميرسيديم .ديگر بزرگ شده بودم مادر بزرگم شب تا نيم ِ آن براي كودكها قصه هاي ميگفت ، قصه ي دختر ِ مُغول ، فلك ناز ، مردمانيكه در زيري آب زنده گي ميكردند ، قصه ي رستم و سهراب و غيره كه همه در گوش من تكراري بودند و باز خانه ي كاهگلي چه زيبا بودي ، تا وقتي بلوغي ام به غير از يك در و يك موره كه در سقفت بود ديگر پنجره ي نداشتي كه تنها تو نبودي همه خانه هاي كاهگلي نداشتند و شاندن پنجره در تو ابتكار ِ من بود .  يادم هست ما نماز شام داخل تندورخانه جمع ميشديم و پاه هاي خود را داخل تندور ِ گرم ميكرديم و باهم كج و پوچك ميكرديم . موقعي گندم دروي ميشد ما از تمام همسايه ها كمك ميخواستيم تا با ما در دروكردن بصورت دست و جمعي كمك كنند . آنها را حَشَر ميكرديم يعني به نان چاشت يا شام آنها را دعوت ميكرديم البته آن كسانيكه در طول روز با ما در درو كردن كمك كرده بودند.
خاطرات ِ تو زياد است ، از جمع كردن گندم ها ،خرمن جوركردن ، آنها را لت كردن و يك روز تمام ِ بچه ها جمع ميشدند و ده يك ميخواستند و ما بعد از ده يك دادن به بچه ها همه گندم ها را داخل جوال كرده و براي آرد كردن به آسياب انتقال ميداديم . البته آسياب ِ آبي پدربزرگم ، چه خاطراتيكه از تو دارم از آسياب ِ آبي پدر بزرگم كه در شبانه روز پنج من گندم را آرد ميكرد … دو تاه سنگ داشت كه سنگ ِ زير را تحسنگ ميگفتند و سنگيكه در بالا بود در اثر ِ ريختن آب از تحلو و برخورد به پره هايكه در زير بود او را به چرخش در ميآورد و گندم از تحي دوهُل آسياب به داخل سنگيكه در روي تحسنگ بود ميريخت و تبديل به آرد ميشد .موقع ي آرد كردن گندم ها اگر در آسياب آبي ميبودي در وقت ِ بيرون شدن كسي تو را نميشناخت از بسكه سفيد ميشدي.

X

به اشتراک بگذارید

نظر تانرا بنویسد
کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.