آرشیف

2014-12-29

afrotan

و اکنون .. چه باید کرد ؟

کنفرانس  مصنوعی دوم بن بربستر دموکراسی وآزادی بیان  مافیائی !!

 
 

قسمت سوم وآخر :
 
درقسمت های اول و دوم این مبحث آنچه که ریشه های اصلی  مشکلات  و دشواری های  بحران و فاجعه درافغانستان بشمار می آمد بصورت مختصر اشاره نمودیم و گفتیم که برخلاف اظهارات جلالتمآب کرزی که حین باز گشائی اجلاس مسمی شده به « لویه جرگه عنعنوی » در محضر دوهزار و چند صد تن از « رجال نخبه و رجاله ها ی وارسته » اظهار فرمودند  واقیعت ها ی بسیاری در جامعه افغانستان بسی  دردناک و غم انگیز به چشم می خورند . و هرچه داستان این «لویه جرگه عنعنوی » را دنبال کنیم و در این راه به پیش برویم به تدریج عوارض و ضعف های بیشتری در برابر مان ظاهر خواهند شد ، بیاید اکنون که تصادفأ در آستانه  برگزاریی کنفرانس مشابهی به نام  کنفرانس دوم « بن » قرار داریم واین کنفرانس هم پس از مقدمات زیادی که با برگزاریی چندین کنفرانس و گردهم آئی تاریخی و غیر تاریخی !!مانند کنفرانس « استانبول ترکیه » و دیگر « حجره نشینی ها » و« پُس ، پُسک ها» اینک براه اُفتید و با حضور یک قافله  بلند رتبه ای ازآ کا برین وفیلیسوف های !!وطن ما تحت قیادت جلالتمآب کرزی درجامه رئیس جمهورافغانستان !!  بالاخیره در شهرتاریخی « بن » آلمان عنقریب آغاز بکار میکند ؛ پس خوب است که با یک امیدواری مالامال از خوشباوری و صداقت به این گردهم آئی نیز سری بزنیم .
آنچه که باید لزومأ  به عنوان نخستین انگیزه تدویر چنین گردهم آئی ها و کنفرانس های خورد وبزرگ بویژه کنفرانسِ بنام « دوم بن»  که پس از یک دهه سفر مردم افغانستان و به قول جلالتمآب کرزی «سفر ده سال اخیر ما سفری بود پر بار و پر برکت، افغانستان از هیچ و از تنهایی و از انزوا و از بدبختی و از بیچاره گی و از هیچ نداشتن به کشوری رسیده که میلیون ها فرزند و بچه اش درس میخوانند. هزارها تن دیگر به پوهنتون های کشور میروند، …. هزاران فرزند دیگر ما در خارج درس میخوانند. صحت عامه ما، شفاخانه های ما، … » تشکیل شده است  نقد وبررسی آن همه وظائفی باشد که ازنخستین روزهای تأسیس کنفرانس اول « بن » بصورت مرحله ای از سوی زمامداران افغان تبارافغانستان به اجرأ در آورده اند . واقیعت این است که  ماهیت وانگیزه این کنفرانس مهم تاریخی و هر اجلاس دیگری باید  منجر به اعلام یک آغاز جدید واساسی در تاریخ معاصر ملت افغانستان گردد و همچنان  اصلاحات بنیادین سیاسی و اقتصادی در جامعه  را به ارمغان آورد . از سوی دیگر  آن همه وظائف ومسؤلیت های که لزومأ اجرأ و انجام آن یک مقطع خاص تاریخی وزمانی را لازم دارند باید عمیقأ با توجه به امکانات و ظرفیت های موجود مورد بررسی قرار گیرد که چگونه و با چه دلیل وعلتی نتوانیستیم آن همه وظائف مهم و خطیری را در یک مقطع لازم تاریخی به اجرأ درآوریم .؟! وباید اشتراک کننده گان چنین نشست ها بویژه کنفرانس تاریخی دوم بن  که نسبت ماهیت سیاسی و تاریخی از خانواده و جنس  کنفرانس اول بن محسوب میگردد  یکبار دیگر نیازهای برآورده ناشده در جامعه افغانی را با عینک ده سال گذشته مرور کنند ! و ببینند که مردم و کشور ما در آن زمان در چه مرحله ای از تاریخ قرار داشتیم ؟ و با توجه و ملاحظه به  آن مؤقیعت تاریخی کدامین وظائفی را باید انجام میدادیم که متأ سفانه انجام نداده ایم ! و بروی واقیعت های موجود سیاسی و اقتصادی بصورت واقعبینانه و « بدون شعار های مرده باد و زنده باد » باید عوامل تأخیر دراجرای وظائف خاصی در تاریخ کشور ما را نشاندهی کرده و با عزم و ارادهء تازه و تحؤل طلب سیاسی و مبارزه با عوامل بازدارنده ،  مسیر حرکت مانرا به مثابه نقشه راه معقول و منطقی  تنظیم نمائیم . اینجاست که باید استراتیژیی اصلی  گردهم آئی « بن »  نیز استخراج موازین از پیشرفت های موجود و رسوخ دادن آنها در اذهان مردم ، نو سازی و متحول ساختن اندیشه ها و مغز های روبه رکود و بالاخره ایجاد و کانا لیزه ساختن منطق « خود آگاهی » بوده باشد . باید با احترام کامل به « همه کاره های هیچکاره ! » اعلام کنم و  بدانند که اگربدون توجه به آنچه که فوقأ اشاره گردید  هر قدری زور می زنند و زر می پاشند نه تأثیری می گذارند و نه خود بجائی میرسند ، زیرا علتش اولأ نداشتن دکتورین و نسخه  مجرب سیاسی و اقتصادی است که توده های ستمدیده جامعه افغان را به مثابه یک ملت قدرتمند رهبری و رهنمائی کنند  و ثانیأ فقدان تشکیلات مناسب با اندیشه تحؤل طلب است که به مقتضای شرائط و اوضاع عمومی فرهنگی و سیاسی جامعه افغانی تدوین یافته باشد و برای بدست آوردن آن باید شعور سیاسی و فرهنگی انسان که در قلمرو تاریخی و جغرافیاوی  افغانستان زیسته است بطور کامل مجهز شود .
هیچ کنفرانس ، و هیچ گردهم ائی را نه میتوان کنفرانس و گردهم آئی با هدفی دانیست که بجای عاملین و بیشه ها ،عوامل و ریشه ها را نشانه نگرفته باشند ، کنفرانس دوم بن نیز باید با پیروی از این اصل زرین ریشه ها را نشان دهد و نشان دهد که چگونه نهال آرزوهای یک ملت و یک تمدن در زمین بیگانه و نا آشنا می خشکد  و جان میدهند ؟
کنفرانس موسوم به  دوم بن هم بایدعوامل جلوگیری ازبه درخت مبدل شدن نهال « دموکراسی و جامعه مدنی » را عمیقأ مورد تحقیق کارشناسانه و عالمانه  قرار دهند . همچنان تمامی کسان و اهل خبره ای که در کنفرانس بن دوم حضوردارند باید حاضرباشند تا چراغ های ذهن وعقل توده ها ی از مردم را برای مشاهده عینی پوسیده گی بسیج کنند ، هوشدار دهند ، بکوبند و درهمان کوبیدن ها ، سنگ بنای ساختن وخلاقیت نسل بالنده معاصردرجغرافیای افغانستان را بگذارند.
شرکت کننده گان کنفرانس دوم بن باید عوارض وناملائمات پیوند نامشروع ، کاریکاتوری و مضحک « مدرنیته با سنت منجمد ودست نا خورده » در جامعه افغانی را با دلسوزی و اطمینان برملا سازد و باید اعلام کند که مفرادات ، موازین و ساختار تجربه شده و شکست خورده نظام « سرمایه داری لبرال و مافیائی » با سنت هاو ارزشهای تاریخی مردم ما کوچکترین و اندکترین سنخیتی ندارند . باید با احترام کامل یاد آوری کرد که منظورم از سنت ها و سنت سازی ، سنت پرستی نیست ،البته در نوشتارهای گوناگون ام بحد کافی  با « سنت زدگی » مخالفت ورزیده ام تا نشان دهم که تا چه حد ازسنت پرستی دروغین ، کاذب و شرک آلود  بیزارم . شرکت کننده گان بویژه مهمانان افغانی تبار کنفرانس دوم بن باید با همه وابسته گی منفعت جویانه  با نظام معیوب مافیائی سرمایه داری که از یک دهه بد ینسو گلون انسان افغان درجامعه ما را می فشارد اعلام کند که تحکیم و نهادینه سازیی فرهنگ در جامعه سنتی و تاریخی  افغانستان « کوکا کولا » نیست که از بازار تهیه کرد و به بهای  بلند ی در بازار عرضه نمود ، زیرا فرهنگ سیلان و مبرزی از اندیشه هااست که نباید دربرابرآن دراعتقادات و باورهای مان دیوارچینی درست کرد و از گسترش آن جلوگیری کرد باید پذیرفت که انساج مغز ما همچون رشته های شحم زده ء بی بذری است که سالها خشک مانده است ، روی همین ملحوظ  مردم ما احتیاج به بذر اندیشه  ها و آبی  دارند که این بذر را بجائی برساند. باید بذر تحمل اندیشه ها را نیز تجربه و تمرین کرد و نباید ازهجوم  صدا های تازه  که در آغاز نا مفهوم به نظر می آیند و سپس ابعاد قابل فهم خود را باز می یابند ، وحشت کرد .باید چنانچه در کنفرانس اول بن واقع شد از دیگر شدن ، حتی یکسره دیگر شدن نه هراسید ….هر چند باور داریم و تمامی قوانین فلسفه  تاریخ وعلوم  جامعه شناسی معاصر حکم میکند که وقتی برای مردم یک جامعه و یک ملت دربرهه ونقطه ای از زمان فرصت فراهم آید تا از آن فرصت ناب و  گوهرمانندی  برای آبستن هسته های زخم خورده و مجروح ملت سازی و احیای فرهنگ معنوی  در جامعه استفاده بعمل آرند مگر بنا بر هر دلیل و عارضه ای استفاده از آن لحظه ها را به زمان دیگری واگذار کنند با اقداماتی که در آئنده به آن متوصل می شوند وبخواهند  از آن فرصت ها استفاده کنند  نه میتوان  در راه باز سازی فرهنگی بویژه مسأ له ملت سازی به نتائیج مطلوبی دست یافت ، باید با دقت کامل با این فرآیند تکامل توجه داشت .
اما آنچه که به عنوان تنها خواست  مردم ستم دیده افغانستان در سینه های اکثریتی از اشتراک کننده گان باید به جوش آید همانا مسأ له « مشروعیت » سیاسی و ملی تمامی روند ده ساله حیات مردم افغانستان است که بادریغ وتأسف پس از تدویرنخستین  کنفرانس بن بسیار زود از جامعه افغانستان  رخت بست و نا پدید شد . و جای آنرا روابط مافیائی ،  مناسبات اقتصادی و مبشرین قلابی دموکراسی و حقوق بشر احراز کرد . !
مضافأ اینکه آنچه از نخستین روزهای تأسیس اداره موقت ، انتقالی و سپس منتخب و شبه دموکراتیک درافغانستان می بینیم حضوروحاکمیت « نرم افزاریی » استبداد  تاریخی بر مردم ما است که گلوی انسان ستمدیده جامعه ما را گرفته و آنرا به اقتضای شرائط هرزمان و در هر قوم و قبیله  ای با بی رحمی و شقاوت می فشارد . اما به یقین کامل باید گفت ونه باید فراموش کرد که هزارویک پاسخ !! نیز در برابر این پرسش که چه باید کرد؟ وجود دارد که درفرصت های گوناگون و درصورت ضرورت  به آن خواهیم پرداخت . در غیر آن بدون اندکترین تردیدی انتقاد ما از هر شخص حقوقی و حکمی  نه« انتقاد » بلکه « انتقام » تلقی می گردد و اکیدأ باور دارم که هرگز چنین مباد !
 
یارزنده صحبت باقی
چهارم نومبر سال ۲۰۱۱ هجری شمسی