آرشیف

2017-5-1

afrotan

ومرشد اینگونه ظهورکرد !

آورده اند چند نفری  که در زیر یک درخت ایستاده بودند یکی از آنها پرسید ،فکر کنید که اگراین درخت چنارزبان داشت به ما چه می گفت ؟ مرد باغبانی که از راه رد می شد گفت : اگراین درخت زبان داشت به شما می گفت : دیوانه ها ! اولأ که من درخت بلوطم نه چنار !ثانیأ هفت هشت سال است که خشک شده ام ! ثالثأ دیگر چه بگوئیم ؟ مدت ها درنوشته ها ، دفاعیه ها حتی در سخن با عزیزانی که در تاریکترین سلولهای استبداد شبه کمونیستی باهم همزنجیر بودیم و یا هم در دوران مهاجرت با هم یکجا قلم میزدیم  نوشته ام و گفته ام بگذارید انسان سرزمین ما با فطرت دینی و مذهبی ای که دارد در باره ای آنچه که خود در مورد  سرنوشت میهن می اندیشد و به دور از اغیار نقشه راهی را برای سرنوشت مملکت میریزانند عرضه کنند و در ترازوی منطق و عقلانیت بر آن قضاوت صورت گیرد . بگذارید یک جامعه قانون مند و پیشرفته استقرار یابد آن وقت خواهید دید که آفتاب چگونه می تابد ؟ گل ها چگونه می شگوفند و زمین چگونه به وراثت امامت مستضعفین و بندگان صالح خدا در خواهد آمد ؟ آنکه سوزایمان دردل ، زخم شکنجه برپا و شناخت جوهری ازانسان به عنوان نائب برحق خدا  درزمین با کوله باری ازعدالت ، استقلال و آزاد ه گی برپشت دارد به حاکمیت قانون و عدالت اجتماعی میرسند و  زنجیرهای استعمار و استحمار وبه تعبیر قرآن « اصر» ها و « اغلال » سیاسی ،  اقتصادی و فرهنگی یکی پس از دیگری در هم می شکند . مجاهدین که قدرت درست گرفتند هرچند می فهمیدیم که حکومتی بنام مجاهدین چگونه در لاگرهای شبکه های استخباراتی بوجود آمده است  ولی با این باورکه ملتهای کمی وجود دارند تا بدون استفاده از هجرت متعهد و با فضیلت های انسانی  بهره ببرند وقتی به قدرت رسیدند غرق در جاه و جلال نه میگردند و همگام با مردم بینوای جامعه گام برمیدارند اما درهمان نخستین لحظات ورود مجاهدان همه دارو نادار مردم فقیر و بینوای کابل  را به غارت بردند و جوانان را به برده گی گرفتند . شهر زیبای کابل به ویرانه مبدل گشت با درد ودریغ که هنوز هم خاطرات آن روزگار سیاهی درتاریخ کشور بنام حاکمیت مجاهدین به ثبت رسیده است و مردم و نسل جوان وطن نفرت عجیبی را عجین ساخت که نسبت به آن دوره سیاه درتاریخ افغانستان بنام شکست نفرت انگیزجهاد و  مجاهدین پایان یافت .

 

ادامه مطلب در اینجا