آرشیف

2014-12-30

afrotan

وعده های پوچ و شعار زد گی زمامداران در تاریخ معاصر افغانستان !

 

به گروگان گرفتن اراده یک ملت !

 

پیوسته به گذشته بخش ششم:

وقتی در حال نوشتن پنجمین قسمت این یادداشت بودم ازبرخی عزیزان ودوستان با مهربانی های توام با دوراندیشی و صمیمیت آنها نسبت به این حقیر تلفن ها و ایمیل های پرمحبتی را دریافتم وبرخی از آنها که با اعتقادات و باورهایم تازه آشنائی یافته اند از فحوای نوشته ها یم چنین یافته و پنداشته اند که گویا من شاید سربسته و بدون شرط وشروط گذشتن در حال و هوای غرب سرمایه داری شده ام و از حضور نیروهای خارجی بویژه اکنون که آهنگ امضای توافقنامه امنیتی با ایالات متحده امریکا از مناره های معبد سیاسی افغانستان شنیده میشود سراپا حمایت میکنم .!! نه میدانم این گونه قضاوت را عزیزان خواننده یادداشت هایم ازکجافهمیده اند ؟ بدون شک مسائلی که به عنوان فقدان یادداشت های این حقیر مطرح شده اند درعین حالی که درست است و پذیرفتنی ، ولی به نظر من از نبود و کمبود سلطه اطلاعات و معلومات عزیزان ارائیه کنندهء چنین برداشتها ، نسبت به آگاهی از اعتقادات و باورهای این حقیر صحیح و مکمل به نظر نه می خورند ، زیرا من برخلاف جریان رودخانه تاریخ کشوربویژه در حوزه روشنفکری بحران موجود درجامعه را سطحی ، گذرا و موقتی نه میدانم بلکه به نظر من بحران و فاجعه کنونی معلول جبری و قطعی ریشه دار محکم اجتماعی و تاریخی است که اکنون در زمان ما با چنین وضعیت اشفته گریبان گیر فرد فردی از ساکنان سرزمین ما شده است . ، لهذا کاملأ طبیعی است که نه میتوان این زخم ناسور تاریخ ما را با داروهای مسکن التیام بخشید ، که روشنفکر این روزگاری از درد وغم باید به قول شاعر از خیابان تاریخ بگذرد وهمه درد ها را ببیند و یکا یکی از آنها را بشمارد ، حتی اگر این روشنفکر در جنگل های آمازون زندگی کرده باشند . آنچه می خواهم بگویم اساسی ترین و اصلی ترین متود فلسفی مبتنی بر هویت و جایگاه تاریخی انسان است که به دلیل سمبولیک بودن خیابان در راستای شناخت یک فاجعه و بحران باید مدنظر تمامی اندیشمندان و جامعه شناسان بوده باشد . 
من اکیدأ باوردارم که شناخت و شناسائی استخوان های مصاب به بیماریی یک جامعه به تناسب جهان بینی روشنفکرانی وابسته است که قصد کرده اند خیابان تاریخ این نشانه تمدن را عبورکنند زیرا نه میتوان با یک بینیش معیوب و دُم بریده فلسفی نسبت به تاریخ انسان به نتائجی برسیم که بتوان در پرتو این نتائیج به تمامی پرسش های لازمی در حوزه هویت انسانی پاسخ های قانع کننده ارائیه کرد ،بنأ روشنفکرمعاصراین روزگار که پیامبر مجهز به معجزه عقلانیت متعهد آفرینیش نامیده میشود باید آنتن های هوش و عقلانیت متعهد معاصر را که در زمین بِکرِ خلقت فرو رفته اند و از آن آبیاری میگردد ، «همه کاره های هیچکاره » این روزگار باید بدانند که چرا اگرهر قدری زور میزنند و شعار میدهند نه تأثیری میگذارند ونه خود بجائی میرسند علتش اولأ نداشتن نگاه علمی و فلسفی به زندگی بشر منجمله انسان باشنده جغرافیای افغانستان است که با بحران کنونی بصورت مستقیم ارتباط دارد و نه میتوان باساس هویت معیوب و دُم بریده از انسانی که در فاجعه درد ناک تاریخ معاصر دست وپامیزند و با چراغ شکسته ای « من زنده جهان زنده » در فاجعه راه میرود ، ثانیأ فقدان احساس رسالت « حسن غم کشی !*» دربرابر نسل های آئنده کشوراست که باید تمامی نسل هاو در تمامی جغرافیا ها با ریسمان مستحکم « انا لله وانا الیه راجعون » یعنی ازخدا تا خدا به پیش روند تا نوع حیات نسل های گذشته را با نسل های آئنده توام با پیشرفت ، تمدن و تکنولوژی معاصر وصل کنند . من اکیدأ ایمان دارم و بر این باورم تا آنگاهی که ما نتوانیم به عنوان یک ملت متمدن و تاریخی با توجه به رهیافت فلسفی و بینش ما نسبت به حقوق فطریی انسان ودریافت پاسخ به این پرسش ساده و ابتدائی که ما در کجای تاریخ ا ستاده ایم و درمسیر راهی که آغازیده ایم با چه دشواری ها مواجه شده ایم و از همه مهمتر اینکه تا وقتی از خواب عمیقی ازغفلت که "هیپنوپیدیای " هولناک آنسوی آبها که روح وروان ما را تسخیر کرده است و ما را بخواب مصنوعی برده اند تا همه هستی و ارزشهای مانرا در طلاطم این هیاهوی مصنوعی و جنگ های زرگری به غارت برند برنه خیزیم نباید با این قرارداد بندی های میان تهی که در زیر چتر مصلحت بیگانه گان همچون معجون کشنده برای مشروعیت بخشیدن به هرآنچه که طی سه دهه تاریخ ملت ما با ضربات توپخانه وسائل ارتباط جمعی تجویز میگردد دل خوش کرد . سوال مهم اینجاست که آیا امضاکردن و یاهم امضا نکردن این قرار داد کدامین دردی از دردهای استخوان سوز مشروعیت را که از ۱۲ سال بدینسو مردم ما بر آن مبتلا شده اند مدوا خواهند ساخت ؟ و آیا آنروزی که میان ایالات متحده امریکا و نیروهای ناتو سرزمین افغانستان تَرکَه و تقسیم می شد و دربدل آن راه بلدان افغان تباری که در پیشاپیش لشکری از بیگانه ها میرفــتــند و در بدل هر گزارشی همچون جِزگران میدان قمار اجوره و دلالی میگرفتند . 
کجابودند همین جزگران میدان قمارافغانستان و مدافعان دروغین ناموس مردم که امروز با شعار دفاع از ارزشها و غیرت افغانی ، دهن پاره میکنند؟ من همیشه گفته ام و گاهی هم نوشته ام تا وقتی که اراده تمامی ساکنان و شهروندان حقیقی قلمروی که بنام افغانستان مسمی شده است توان " نه " گفتن در برابرظلم و جفای استعمار و بیگانه گان طماع که دشمنان اصلی مردم بحساب می آیند اِحیا نگردد تمامی نیروهای سیاسی و روشنفکران حقیقی این سرزمین که در هردو جبهه ( مخالفین قرار داد امنیتی و موافقین آن!! ) مشغول گشته اند نه میتوانند در داعیه شان موفق بدر آیند . زیرا وقتی در مطرح ساختن این مسأله یعنی امضای قرار داد امنیتی میان امریکا و افغانستان اراده انسان باشنده سرزمینی بنام افغانستان شامل نیست طبیعی است که طرح هرنوع گفتگو درباره معاهده امنیتی از مشروعیت لازم ملی و سیاسی در حوزه استقلال ملی و مؤلفه حق خودارادیت برخوردار نه میباشد. وبرای دشمنان تاریخی** افغانستان آزاد و مستقل نیز که غریزه فطری قدرت و ثروت در وجود شان موج میزنند هیچگاه در راه اشباع این غریزه مهار ناشده برای شان اهمیت ندارند که چه نیروها و چه کتله ها ی از مردم وانسان ها با داشتن چه هویتی شکارغرائیز شیطانی شان میشوند !!؟ 
چنانچه هیچکسی نه میتواند از جنگ ها وکشتارهای خونین و خانمانسوز دهه نود که با سقوط رژیم دکتر نجیب الله آغاز شدند چشم پوشی کند ، این بدین معنا ست که ویروس مهلک ثروت اندوزی و ویروس کشنده قدرت خواهی و جنایت هیچگونه ماهیت مذهبی ، نژادی و قومی ندارد بلکه بصورت بالقوه در وجود هرانسان و با هویت های قومی ، مذهبی و نژادی گوناگون نهفته است .

وعده های پوچ و شعارزد گی کاندیداتوران ریأ"ست" جمهوری !
چنانچه میبینیم هرکه کاندیدای ریأ " ست " جمهوری شده است برنامه اش که بسیاری از آن برنامه های عمل و نقشه راه آئنده خویش میدانند بصورت فوتوکاپی و باساس فورمول " نقل مطابق اصل !!" ارائیه میدهند و بعضی از همین حضرات کاندیدا به یک و یا چند شعار اکتفأ نه میکنند که بگویند اگر من رئیس جمهور شوم فلان کار و فلان پروژه تکمیل ناشده را تمام میکنم و یا هم آسمان را از مغرب در می آورم !!! هیچگونه دردی از مردم درد دیده ما را مدوا نه میسازند ، آنچه مهم است این است که فرد فردی از مرم ما بویژه روشنفکران متعهد این میهن میدانند که اکثریتی از کاندیدا های محترم به ظاهر همان گروهی مقتدر مافیای حاکمی را تشکیل میدهند که طی دوازده سال گذشته درنقش شرکای اصلی غارتگران و مافیای حاکم عمل کرده و تا هنوز هم این نقش سهامی مافیائی ادامه دارد . ..

ادامه دارد

 

* حکایت است که در روزگار قدیم مردی که وی را حَسَن غمکش می نامیدند و با دیدن شگفتی در خلقت که پروردگار بزرگ اُلاغی را بدون دُم آفریده بود سخت میگریست و درعین حال با تفکرعمیق فرورفته بود وقتی علت گریستن و تفکر عمیق وی را پرسیدند ، حَسَن در جواب گفت : که چرا نه گریم خدا وند اُلاغی را بدون دُم آفریده است و من ناچارم به حال وی بگریم ، جواب دادند که در آفرینیش و خلقت خدا نباید اندوه به دل راه داد که خدا خود عالم و خبیر است ، حَسَن در حالیکه اشکهایش را پاک میکرد گفت من در خلقت و توانائی پروردگار هیچگونه شکی ندارم ولی میگیریم که اگر روزی این اُلاغ در میان طوفان و گِل و لایی که آن هم از خلائق خداوند است بند بماند ما چگونه خواهیم توانیست که وی را بدون دُم از سیل و لایی بکشیــم . ؟ 
* * بجای کلیمه بیگانه ها کفار و یهود و نصرا واژه دشمنان تاریخی را با توجه به جهان دهکده مانند کنونی مناسب یافته ام