X

آرشیف

میخـواستم که قامـت زیــبا و پُــر گلــت
زیـبـنـده تـــر شود بدرخشد بــه روزگار
میخواستم که سنگ تو گل غنچه ها کند
انــدر میــان کــوه تــو هنگام نــو بهار
مــیخــواستم به همــت فرزانــه گان تو
سبزینه ات یمـین شود و خرمــت یسار
میخواستم که در همه اکناف این جهان
نامــت بلند باشد و کــوهی ز افــتخــار
میخــواستم که در دل دشت و دمــان تو
آهو ز جــور گــرگ نگــیرد رهء فــرار
میخــواستم کــه در حــرم مرغـــزار تو
از امن خرگــهی به زمیــن گردد استوار
میخــواستم کــه نام کــهن مــردمان تــو
در اوجنای صخره شود حـک بـه یاـدگار
میخواستم که حـامــی فخــر آفــرین تـــو
با چــلچــراغ نــور ز ظلــمت کــند فــرار
میخواستم کــه خانه ی تاریک و تــار تو
روشن شود به برکــت انـــوار صــد هزار
میخواستم که هشت تو بهتر شود ز هفت
مــرهم نهـــد به پیــکر مجروح و داغــدار
اما فسوس…
امــــا فسوــس ایــــنهــمه آمــال و آرزو
از ضربه های پنجه ی ظالم بهم شکست
امـــا فسوس همــت مــردانــه مــردمــت
با حیله های مشت ستمگر ز هم گسست
اما فسوس بــیشــه ی شیــران دامــنــت
شد خانــقاه روبــه ی مکار بت پــرســت
اما فسوس و درد و دریغــا که اهــریمن
انـــدر پی خرابــی تو پا چـه بــر زدسـت
اما فسوس دست تو اخــوی صـفت دراز
او ماشه ی تفنگ فشارد به هر دو دست
تو گل بدست و خنده بلب بیگمان که او
شمشیـر بر گرفته پی قتـل تو به دست
ایکـاش مُردمی که نـد یـدی ترا چنـیـن
دهزاد تو، بچشم خود ، ای مهد نازنین
ایکاش مُردمی…ـ

 

X

به اشتراک بگذارید

نظر تانرا بنویسد
کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.