آرشیف
هشتمین مجموعه شعری استاد گرانقدر محمد اسحق ثنا شاعر دو زبـانـه « دری و اوزبکی » تازه از چاپ برآمد
ماریا دارو
آگاهی به جوانان و بانوان در د کشیده وطن و به دوستان شعر و ادب – هشتمین مجموعه شعری استاد گرانقدر محمد اسحق ثنا شاعر دو زبـانـه « دری و اوزبکی » تازه از چاپ برآمد
محترم استاد محمد اسحق ثنا هشتمین مجموعه شعر اش را با قطع و صحفات خیلی ساده و دور اززرق و برق تجملی مگر با اشعار نغز و عالی در کشور کانادا به چاپ رسانیده است٬
استاد ثنا این مجموعهء زیبا را با نهایت مهربانی برایم هدیه نموده است.
استاد ثنا کسیست که داستانهای دلخراش جنگهای میهنی ٬ درد دوری از وطن و حوادت تاریخی را با چند مصرع ٬ خیلی زیبا بیان میکند. استاد ثنا مجموعه شعری اش را زمزه های دل نامیده است ٬ واقعاٌ حرفی که از دل برخیزد بردل نشیند. و یا شاعری گفته است :
هر که سخن را با سخن ضم کند
قطـره از خـون جگر کـم کند
یقیناٌ استاد ثنا چنین کرده است.
زمانیکه این مجموعه را مرور کردم دیدم که در لابلای اشعار نغز استاد ثنا درد و سوز و گداز دوری از میهن ٬ اشغال وطن ٬ قتل عام جوانان هموطن ٬ ظلم وستم بر بانوان وطن و استفاده سوء از نیات پاک دین مبین اسلام …. و همه حوادث و غم نامه های که از طرف مستبدین و اشغال گران بر میهن ومردم ما تحمیل گردیده و میگردد ٬ انعکاس داده شده است. این مجموعه تصویر المناک حودادث اخیر کشور را پیش چشمان ما به نمایش میگذارد.
در صفحه نهم این مجموعه بنام حدیث عشق استاد میسراید !
برای زمزمه ای عاشقانه دلتنگم — برای دل خوشی کودکانه دلتنگم
زصبح کاذب بی آفتاب دلگیرم — برای روشنی صادقانه دلتنگم
…..
برای قصه های مادرکلان خود هرشب — برای حال و هوای فسانه دلتنگم
چو مرغ لانه خراب وچو مرد خانه بدوش — برای خار وخس آشیانه دلتنگم
حدیث عشق کجاشد ؟ سخن زکینه وری است — «ثنا» زکار عجیب زمانه دلتنگم
این ابیات در دل هر مسافر دور از وطن می خلد و فراق مادر وطن بدماغ ما تازه میگردد.
در صفحه دوازدهم این مجموعه شعری تحت عنوان باران غم توجه ام را جلب نمود که روز و روزگار وبینواُی وطن وهموطن و تبلیغ کاذبین را چنین به تصورکشیده است :
ما چرا بی یار وبی یاور شدیم — خصم هم گشتیم چندین سر شدیم
سر بریدیم و دواندیم اسپ آز — مردم بیچاره را رهبر شدیم
بخت باما آنچنان شد سختگیر — سوختیم و دود وخاکستر شدیم
آسمان باران غم بارید و ما — زیر این باران شدیم وتر شدیم
حرف زاهد انقدر تکرار شد — رفته رفته از شنیدن کر شدیم
ای «ثنا» آمد تگرگ وما چوگل — ریختیم وهر طرف پر پر شدیم
ابیات فوق فریاد شاعر از نفاق افگنی اجانب و نوکران شان در میان مردم شریف و متدیین ماست.
و یا در صفحه سیزدهم استاد «ثنا» باز هم ازجدائی حرفهائی دارد این اشعار از جدایی عاشق و معشوقه خیلی متفاوت است ٬ استاد «ثنا» از میان توده ها برخاسته و جدایی از وطن و مردمش را باچنین سوز وگداز بیان کرده است:
روز رنج و غربت ها٬ روز بی نوایی هاست —از محیط آبایی ٬ موقع جدایی هاست
مرغ دل زغم خفته ٬ سینه جای غم گشته —— آه در گلو مرده رنج بی صدایی هاست
درد کس نمیپرسد در محیط ما یارب ! —- سینه ها تهی از مهر٬ وقت بی وفایی هاست
……
دوستان گرامی !
طی چندین دهه جنگ ٬ نفاق افگنی های کشور های بیگانه و مستبدین و مرتجعین را همه بخاطر دارند و همین نفاق هاست که ما ٬ ما نمیشویم ٬استاد «ثنا » نیز از نفاق افگنی ها در صفحه هفدهم مجموعه زمزمه های دل ٬ چنین فریاد میزند:
در آسمان بخت که ما بدستاره ایم — از پا فتاده ملت صد پاره پاره ایم
رانیم دوست از خود وبیگانه پروریم — آیا سرشت ماست که ما بد گذاره ایم؟
ما در نفاق و دشمنی و کینه و حسد — دایم چو آتشیم و به سان شراره ایم
دنیا مگر به آز و به شهرت رسیده است ؟ —ما از چه رو به اسپ تکبر سواره ایم
ماییم خوب جمله بد ٬ اندر جهان ما — گر جملگی بد ند٬ بگو ما چکاره ایم
مادر وطن خراب شد وگشت مشت خاک — تاکی « ثنا » به مرده ئی خود در نظاره ایم
در صفحه بیست و یکم این مجموعه تحت عنوان شاعر ٬ شعری را خواندم که روزگار شاعران در آن بتصویر کشیده شده است:
کوله بار درد وغم امروز یار شاعر است — کوهی از اندوه وغم ٬ این روزگار شاعر است
باقلم در قلب دشمن می زند مانند تیر — در جهان زندگی این افتخار شاعر است
با امید تا نبازد نقد جنس خویشتن — پاکبازی بی غل وغش در قمار شاعر است
خدمت بی مزد با درمانده ای بی دست وپا —- بی تکلف بی ریا این کار وبار شاعر است
تا ببیند بشگفد چون گل لب طفل یتیم — این زمان گویم « ثنا» روز بهار شاعر است.
شاعران و نویسندگان حساس حوادثی را که در وطن رخ داده و جوانان را به خاک وخون کشانیده است با سوز قلم بیان میکنند . در مجموعه مزمزه های دل استاد «ثنا» تحت عنوان ( ماتم عام ) شعر زیبائی را به جان باخته گان حوادث کابل تقدیم کرده است:
این بار ٬ بار آخر و این کار ساده نیست — این مرگ ٬ مرگ آخر ما روی جاده نیست
برخیز برکنیم زجا تخت و تاج شان — وقتیکه بر حراست میهن اراده نیست
دشمن برای کشتن ما تا کجا رسید — دشمن ببین که مثل من و تو پیاده نیست
برخیز ای برادرمن ٬ هموطن بخیز! —-تنها بخون عزیز دل من فتاده نیست
دیگر نمانده جای به دفن عزیز ما — این ماتم ومصبیت یک خانواده نیست
بر خیز ای برادر پشتون من بخیز ! ـــ این مرگ ٬ مرگ تاجک و اوزبک هزاره نیست
ویا شاعر گرانقدر وطن از تبعیض و بی انفاقی و جاه طلبی ها چنین فریاد میزند:
از غصه آمد جان به لب٬ ای مرغ دل فریاد کن! — در ناله شو ٬ آهی بزن ٬ فریاد از بیداد کن !
از کینه و بغض وحسد ٬ ای آشنای با خرد! — از سینه ٬ این آلودگی در زندگی آزاد کن!
این چار روزه عمر راگرمنصب وقدرت زتوست — لطف ومحبت پیشه کن٬ آزردگان دلشاد کن !
دشمن به رسم دیگری خواهد که پامالت کند — تو نیز آهنگ فرو پاشی استبداد کن!
گرمالک سیم وزری وزدیگران توبهتری — گوید «ثنـا» بیچارگان از صدق دل امداد کن!
در صفحه بیت ونهم استاد خطاب به (بانوان وطنم) چنین ناله میکند.
من زنم ٬ غمنانه ی انسان منم — حرف تـلخ دفـتر و دیـوان منم
گاه بینی ٬ گاه گوشـم میبـرُنـد — بدترین انسان این دوران منم
من ندانستم گناه خویشتن — دایما خونین جگر٬ گـریـان منم
از چه حیرانم به زحمت مانده ام — لایق اندوه بی پایان منم
داغ ها درسینه دارم بی شمار —- لاله ای خونابه در دامان منم
اختیار مـن به دست دیـگران —- من چنان بازیچه ء طفلان منم
با چنین بار ملامت ٬ من « ثـنـا» — از چه گویم اینکه من انسان منم
هر سطری از این سروده ها دسایس دشمنان شرق و غرب را باتصاویر خوننین حوادث میهن ٬ صریح بیان میکند. در صفحه سی زمزمه های دل استاد محترم ثنا تحت نام ( غرور) چنان
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور