آرشیف

2021-4-12

جیلانی گلشنیار

میخائیل گرباچف ​​از فروش اتحاد جماهیر شوروی به آمریکا؛ چقدر پول دریافت نمود؟

 

روابط بین گورباچف ​​و سرویس های استخباراتی غرب زمینه ساز آن شد تا بتواند اتحاد جماهیر شوروی را نابود کند. گورباچف ​​از فروش اتحاد جماهیر شوروی به آمریکا چه بدست آورد؟

گورباچف آخرین توافق نامه را با آمریکایی ها امضا کرد و لبخند زد؛ زیرا در پشت همه رایزنی ها در مورد این تصمیم بحث های طولانی با رایسا ماکسیموونا[خانم گورباچف ـ م] داشت و در همان شب، نانسی ریگان [خانم رونالد ريگن ـ م] گردنبند الماس پر از زرق و برق را به او هدیه داده بود كه رائیسا مکسیموونا آن را در ویترین یك مغازه جواهرفروشی دیده بود وآنرا بسیار زیاد دوست داشت.

میخائیل گورباچف​​توسط “سیا” استخدام شد، به هر قیمتی که می شد و کوشش داشت که اتحاد شوروی را از جنگ سرد دور کند.

پس از مرگ برژنف ، آندروپوف و چرننکو ، اتحاد جماهیر شوروی دیگر آن قدرت نیرومندی نبود که درزمان استالین بود، بهترین سالهای حکومت بریژنف سپری شده بود، کشور از مراسم تشییع جنازه رهبران خود خسته شده بودند، اقتصاد سوسیالیستی نیاز به اصلاحات داشت و حزب را بحران فرا گرفته بود.

در 11 مارس 1985 ، در جلسه بیروی سیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی، پس از معرفی گورباچف توسط آندری گرومیکو،به سمت منشی عمومی کمیته مرکزی، قدرت را بدست گرفت.

در ارتقاء میخائیل گورباچف،غربی ها فعالانه او را کمک كردند.

نقل قول از مصاحبه مارگاریت تاچر درجنوری 1992 ، زمانی که اتحاد جماهیر شوروی دیگر وجود نداشت،این پاسخ به این پرسش کمک می کند.

هنگامی که اطلاعاتی در مورد مرگ قریب الوقوع رهبر اتحاد جماهیر شوروی دریافت کردیم،در مورد احتمال به قدرت رسیدن یک شخصی، که به لطف و کمک او قادر به تحقق اهداف خود خواهیم شد؛این طرح و ارزیابی کارشناسانه از طرف من صورت گرفته بود و من همیشه یک گروه متخصص را در مورد اتحاد جماهیر شوروی ایجادکرده بودم و در صورت لزوم؛حتی برای مهاجرت های متخصصان اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی؛ تسهیلات زیاد را بوجود آورده بودم و در رأس کارشناسهای ما گورباچف قرار داشت که در توافق با کارشناسان ما پیشنهاد شده بود. وی با اکثریت نخبگان سیاسی اتحاد جماهیر شوروی روابط خوب داشت و بنابراین به قدرت رسیدن وی و همکاری ما دراین عرصه امکان پذیر بود.

تاچر درسال 1984 موفق به جذب گورباچف ​​شد و روابط سیستماتیک خود را با وی برقرار ساخت.

تمام دوره حکمروایی گورباچف ​​مشابه به حلقه های یک زنجیر بود و گامهای سیستماتیک و میتودهای خاص را جهت فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بکار می برد.

مراحل ابتدایی آن پاکسازی رهبری حزب کمونیست از وجود کمونیست های آیده یده ئوژیکی و با ایمان و وفادار به سوسیالیسم بود که سیاست های گورباچف آغاز شد.

با به قدرت رسیدن گورباچف ​​عملاً رهبری حزب را بکلی تعویض کرد و فقط افراد خود را نصب نمود تا بتواند به اهداف خود برسد.علاوه بر آن،آنان را نه به خاطرهوش و استعدادکاری شان گماشت؛ بلکه به دلیل توانایی آنها در سرکوب مخالفین سیاست پریسترویکه انتخاب کرده بود.

همه مخالفین گورباچف ​​از دفتر سیاسی برکنار شدند: رومانف ، تیخونوف ، شربیتسکی ، گریشین ، کونایف ، آلیف و غیره؛ و به جای آنها، اولین کسانی آمدند که در انتخاب گورباچف​​به عنوان دبیر کل حزب کمونیست رای داده بودند واز وی پشتیبانی کرده بودند. چون لیگاچف، ریژکوف و چبریکوف و غیره.

 همچنان تمام رهبری نیروهای مسلح اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی را برکنار کرد.

 مارشال اتحاد جماهیر شوروی سرگئی سوکولوف، که مخالف امضای توافق پیمان حذف موشک های میان برد و کوتاه برد بود، از سمت اش برکنار شد.

همه راه ها پاک شد، کسی در برابر گورباچف ​​مقاومت کرده نتوانست.

گورباچف پیش از اینکه به قدرت برسد، دست به یک سلسله اقدامات محرم به همکاری استخبارات غرب زد که توانست چهار وزیر دفاع کشورهای سوسیالیستی را از پیش روی خود دور کند وآنهارا با زهر یکی پی دیگر کشت.

بتاریخ 10 – 14 سپتامبر 1984 اوستینوف وزیر دفاع اتحادشوروی جهت اشتراک در آزمایشات نظامی پیمان وارسا تحت عنوان«شید 84»عازم چکوسلواکیا و آلمان دموکراتیک شد و با اشتراک وزرای دفاع کشورهای پیمان وارسا و دیپلومات های غربی و خبرنگاران کشورهای خارجی،آزمایشات بزرگی را به راه انداختند که درحقیقت تصمیم برآن بود که سیتم سوسیالیزم را از فروپاشی نجات بدهند. لیکن با یک توطئه سازمان یافته هر چهار وزیر دفاع یکی پی دیگر به مرض قلبی وفات می کنند.

اوستینوف وزیر دفاع اتحاد شوروی بتاریخ 20 دسامبر 1984 نسبت مسموم شدن و مرض قلبی وفات نمود.

مارتین دزور وزیر دفاع چکوسلواکیا بتاریخ 15 جنوری 1985 با همین بیماری قلبی و مسموم شدن وفات نمود.

ینس گوفمان وزیر دفاع آلمان دموکراتیک بتاریخ 2 دسامبر 1985 با همین سپتوم قلبی وفات نمود.

اشتوان اولخ وزیردفاع هنگری بتاریخ 15 دسامبر 1985 با همین سپتوم وفات نمود.

درحالیکه همه اینها هیچ گاه تکلیف قلبی نداشتند و ازصحتمندی کامل برخوردار بودند. با مسموم شدن این چهار وزیر دفاع، ایالات متحده آمریکا، این نوع زهریاتی که تولید کرده بود؛ با تمام دستگاه و تکنالوژی آن محوه نمود، تا اتحاد شوروی از آن شک بر و آگاهی پیدا نکند. حقایق ترور وزیران دفاع پیمان وارسا را یاکفلیف در کتاب خود افشاء نموده است.

با به قدرت رسیدن گرباچف یک سلسله مقاومت ها و اعتراضات در درون حزب آغاز می شود و علیه گورباچف ایستادگی  کردند؛ از جمله باریس پوگه وزیر داخله و اخرمیف رئیس ستاد ارتش و یک عده زیاد در سطح رهبری حزب کمونیست که همه آنان یکی پی دیگر ترور شدند ودر رسانه ها تحت عنوان خودکشی اعلام می کردند.

باریس پوگه وزیر داخله را با خانمش در خانه اش به قتل رساندند ودر رسانه ها اعلان نمودند که خود کشی کرده است، در حالیکه هیأت جناحی در وقت بررسی جسد آن در خانه اش، تفنگچه اش را از الماری خانه پیدا کردند.

مارشال اخرمیف رئیس ستاد ارتش را در خانه اش اعدام کردند ودر رسانه ها اعلان نمودند که خودکشی کرده است.

نیکولای کروچن مسئول اداری،مالی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحادشوروی را از کلکین خانه اش پائین انداختند، در رسانه ها آنرا خودکشی اعلان نمودند.

گیورگی پاول جانشین نیکولای کروچن را یک ماه بعد از تقررش کشتند.

در 8 دسامبر 1987 گورباچف ​​و ریگان پیمان را امضاء کردند.

این قرارداد به این شکل صورت پذیرفت؛ شما خود قضاوت کنید!

 تا جنوری 1991 ، اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی 1856 سیستم راکتی اتمی و ایالات متحده – فقط 846 سیستم راکتی خود را نابود کرد.

با روی کار آمدن میخائیل گورباچف، حمایت از گروه های فاشیستی و تجزیه طلب جمهوری های شوروی واز بین بردن سیاست های ملی اتحادشوروی آغاز شد.

تبلیغات تبعیض آمیز و احساسات روس هراسی را در بین مردم جمهوریت های شوروی رشد و تقویت کردند و علت همه این مشکلات را در سیستم سوسیالیستی تبلیغ می کردند، در حالیکه جمهوریت های شوروی مستقل بودند و میتوانستند، مشکلات خود را مستقلانه بدون پایتخت(مسکو) حل وفصل نمایند.

گروه های فاشیستی و تجزیه طلب در دسامبر 1986 در قزاقستان شورش را به راه انداختند؛ شورش سرکوب شد؛ اما جمهوری های دیگر این وقایع را نقطه ضعف رهبری اتحاد جماهیر شوروی دانستند و موج قیام ها آغاز شد.

در سال 1987، رهبری ارمنستان موضوع به دست گرفتن رهبری منطقه خودمختار قره باغ را که متعلق به آذربایجان بود، به خود به اتحاد جماهیر شوروی مطرح کرد. به دنبال آن قتل عام ارمنستانی ها در خاک آذربایجان، آشکارا ضعف دولت مرکزی را نشان می داد.

درگیری های قومی در سرتاسر کشور؛ در پریدنیستروف ، دره فرغانه ، آبخازیا ،گرجستان و جمهوریت های بالتیک آغاز شد.

با استفاده از این شرایط ، حزب کمونیست لیتوانی  در کنگره 20 در سال 1989اعلام کرد که از تشکیل حزب کمونیست خارج می شود.

در 11 مارس 1990، لیتوانی خروج خود را از اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی اعلام کرد.

همچنین در سال 1989 ، گورباچف ​​استقلال اقتصادی را به کشورهای بالتیک داد و حتی در مورد جدایی جمهوری ها را از اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی به توافق رسید.

سرویس های استخباراتی  وزارت امور داخله اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و کی گی بی از هم فروپاشید ونقش اساسی را در این فروپاشی ودیم بکاتین وزیر داخله اتحاد شوروی داشت.

گورباچف ​​از فروش اتحاد جماهیر شوروی به آمریکا چقدر درآمد داشت؟

درفروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، گماشته گان گرباچف هریک یاکوفلیف و شواردنادزی مستقیم دست داشتند.

یاکوولف “طراح اصلی سیاست پریسترویکا” بود که اتحاد شوروی را از داخل و شواردنادزی از خارج در فروپاشی آن گرباچف را کمک کردند.

الكساندر یاكوفلیف آینده سوسیالیسم را در شوروی به گورباچف درطرح پریسترویکا؛​ بی ثمر و ناامیدوارکننده ترسیم كرد و آنچه از پریسترویكا و نقش آن درفروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی طرح کرده بود نقش اساسی را ایفا نمود.

نقش یاکوولف در فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، نسبت به دیگران بیش ازحد ارزیابی شده است وآنچه تصور می کردیم؛بی حد است. این را می توان در سال 1998 در روزنامه نی زویسمی «مستقل»توسط مشاور سابق ریگان در امور دفاعی و اطلاعات خارجی جینا کرک پاتریک قضاوت کرد.

او دقیقاً الكساندر یاكوفلیف را به عنوان یكی از برجسته ترین شخصیت های تاریخی ومتمایزاز دیگران یاد می کند.

«من فکر می کنم او یک شخص بسیار جالب است و نقش بسیار بزرگ و مهمی را ایفا کرد؛امیدوارم او بداند که من چنین فکر می کنم.»

وی در تأمین روابط دوستی بین رهبری اتحاد جماهیر شوروی و رهبری اطلاعات خارجی ایالات متحده نقش اساسی را داشت.

ادوارد شواردنادزه در سال 1985 به عنوان وزیر امور خارجه اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی تعیین شد، از آن لحظه شواردنادزی روابط  گورباچف ​را با غرب، موفقانه پیش برد وبکلی تسلیم به آمریکا شد.

در اول جنوری 1990 ، ادوارد شواردنادزی توافق نامه ای را امضا کرد که بر اساس آن ایالات متحده بیش از 47 هزار کیلومتر مربع از دریای برینگ که غنی ترین ساحه ماهی گیری  و هیدروکاربن است به ریگن بطور رایگان واگذار شد.

خساره وارده به اتحادشوروی،توسط این دو “شخصیت” گورباچف ​​و شواردنادزی را می توان از خاطرات رئیس جمهور سابق آمریکا جورج دبلیو بوش قضاوت کرد.

ما چنین سیاستی رااز رهبری اتحاد شوروی انتظار نداشتیم.

 ما آماده بودیم که هرگز کشورهای اروپای شرقی را به اتحادیه اروپا و ناتو ملحق نسازیم و میلیاردها دالر قرض خود را ببخشیم ، اما شواردنادزی؛ حتی چانه زنی نکرد و بدون پیش شرط با همه چیز موافقت کرد. همچنان در مرز آلاسکا ، جایی که ما روی آن هیچ حساب نمی کردیم. این هم برای ما یک هدیه از طرف خدا بود.

گورباچف جهت نزدیک شدن به غرب،پس از سالها جنگ سرد،تصمیم گرفت که مسیر سیاست خارجی خود را تغییر دهد و گام به گام،از تمام مواضع اتحاد شوروی صرفنظرکند،در حالیکه در اثرتلاش های اتحادشوروی طی چندین دهه این مواضع تقویت شده بود.

موافقتنامه دوستی بین ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در واقع امتیاز یک جانبه اتحاد جماهیر شوروی به امریکا بود که به حاکمیت کشور بسیارمضر بود؛ به امضا رسید.

نیروهای اتحاد شوروی از اروپای شرقی و افغانستان خارج شدند و ارتباطات طولانی مدت با متحدان سابق خود را کاملاً نابود کردند.

اتحاد جماهیر شوروی خیلی سریع از کشورهای جهان که قبلاً با آنها دوستی داشت؛ پای بیرون کشید و این عمل منجر به خساره های ژئو پلیتیک و ژئو اوکونوميک شد و حوادث فاجعه بار را با خود همراه داشت.

گورباچف ​​ازاین چنین خساراتی که به کشور خود وارد کرد چه سودی به خود بدست آورد؟

هرگاه شرایط مادی میخائیل گرباچف را ارزیابی کنیم، پاسخ ساده و واضح است.

 گورباچف ​​در سال 2007؛ یک قصر مجلل را در« بایرن» یکی از ایالت های آلمان صاحب شد، علاوه بر این ، وی  دو ویلای قشنگ در خارج از کشور بدست آورد؛ یکی آن در سانفرانسیسکو و دیگر آن در اسپانیا، یک ویلای دیگر دراطراف مسکو با مساحت 68 هکتار زمین به نامش ثبت است.

از لکچرهای که در دانشگاه های غرب تدریس کرد به میلونها دالر بدست آورد.از اعلانات پیزه و فروش آن هم بی نصیب نماند و این تنها بخش کوچکی از آنچه به طور رسمی ثبت شده است ، بدون ذکر حساب های بانکی و جواهرات است.

“این چنین ثروتی از کجا بدست آورده می شود؟”

پاول کریگ رابرتز ، اقتصاددان و روزنامه نگار آمریکایی ، دستیار سابق وزیر دارایی در دولت ریگن ، در مصاحبه ای با روزنامه ایزوستیا در سال 2007 پاسخ داد:

رابرتز یک بار از دستیار وزیر دفاع ایالات متحده در مورد مسایل بین المللی پرسش کرد.

ایالات متحده چگونه کشورهای دیگر را مطابق به ساز خود می رقصاند؟”

پاسخ ساده بود: ما به رهبران آنها پول می دهیم. ما رهبران آنها را می خریم.

علاوه بر پول ، میخائیل گرباچف از ایالات متحده جوایز و مدال هایی زیادی نیز دریافت کرد. به طور مثال، در سال 1990 ریگن  جایزه صلح نوبل رابرایش تفویض نمود و در سپتامبر 2008؛ ​​مدال آزادی به خاطر”پایان جنگ سرد” و مبلغ 100000؛دالر از طرف ایالات متحده آمریکا به گرباچف داده شد.

اقتصاد اتحاد شوروی سوسیالیستی:

اقتصاد اتحادشوروی نیز به طور سیستماتیک و میتودیک  از هم فرو پاشید ، البته بدون طرح «پرسترویکا»امکان پذیر نبود.

درنتیجه حکومت گورباچف کنترل تولید ، امور مالی و گردش پول را از دست داد. کسر بودجه تا سال 1989 – بیش از 64 میلیارد روبل که مشکلات مواد غذایی مردم را تأمین می کرد، بود؛ کاهش حجم تولید، افزایش قیمت ها و بیکاری ؛ رشد بدهی خارجی و رشد سریع بدهی داخلی سرسام آور بود.

به سادگی شگفت آور بود که رهبری شوروی با چه دقتی چنین  ضرباتی را به اقتصاد کشور وارد کرد.

نتایج عملکردهای گرباچف:

میخائیل گرباچف فقط 6 سال در راس عظیم ترین کشورقدرتمند جهان بود و در این مدت او توانست کشور را به یک ویرانه کامل تبدیل کند و هر آنچه ممکن بود به “دوستان” آمریکایی خود بفروشد.

در اینجا گوشه ی از فعالیت های وی را به عنوان رئیس جمهور اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی  تذکر می دهیم.

بدهی خارجی کشور 5.5 برابر افزایش یافت.

ذخیره طلا 11 برابر کاهش یافت.

نرخ رسمی یک دالرآمریکایی از64 سنت به 90 روبل بلند رفت.

نرخ رشد اقتصادی از مثبت به منفی 11 درصد کاهش یافت.

 جرم و جنایت؛ تعداد قتل های زنجیری و قصدی در سال 1989 یک و نیم برابر بیشتر از تعداد سربازان اتحاد جماهیر شوروی که درطی 10 سال در افغانستان کشته شده بود،افزایش یافت.

مأخذ: سایت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی

برگردان- جیلانی گلشن یار