آرشیف

2014-12-29

afrotan

مَنجلاب فاجعه !

اینجا خزان کرایه نشین همیشگی است ! " ۱"

 
 

در زندگی هیچ دشمن کینه توزو مسلحی ازیک مرید متعصب و سینه چاک، اما بی عقل برای یک مراد و هدف مقدس خطر ناک تر ومزاحم تر نیست
«کنستان ویرژیل گیورگیو»
 
پیوسته به گذشته قسمت ششم وآخیر  :
 
در فصول گذشته گفتیم و خاطر نشان ساختیم که آفرینیش فاجعه در جامعه و کشور ما از آنجا آغازیده شده  که در یک تاریکی مطلق سیاسی و تحجر آمیخته با درد انتحاری و قلدری ، سرکوب و استبداد گلون عدالت و آزادی را گرفته اند و گفتیم که نقطه ء آغازین و سررشته چنین استحاله را باید در نوع اندیشیدن و فعالیت ذهنی و عملی  تمامی رجال حقیقی و حقوقی ای جستجو کرد که ستون اصلی سیستم مافیائی حاکم بر افغنستان را تشکیل میدهند . متولیان فکری این سیستم مافیائی همان دوصنف متخاصم دیرینه با هم اند که در سه دهه آخیر با هم افتاده بودند و با کشتار ها و هیاهو های  بی نظیری که برای هیچ هدف بزرگتردیگری  اما صرف  بخاطر رسیدن به مقام و رتبه ای و دیناری براه انداخته بودند ، بهترین فرصت ها بویژه در آن سالهای گرانبهای  که اکثریتی از ملتها منجمله مردم زجردیده افغانستان در بند استعمار سرخ ضجه می کشید به هدر داده بودند و برخی از بهترین فرزندان این خاک و بوم اسیر شعله های آتش خانمانسوز جنگ و معرکه گردیدند . و بالاخیره اکنون و در این محیط راکد و در این روزگارسیاهی که استعمار و نظام مافیائی سرمایه داری می کوشد تا با قلب و مسخ و محو ارزشهای فرهنگی و تاریخی  و شخصیت معنوی و مذهبی ملت های جهان سومی به شمول افغانستان ، فرم ویژه ای از زندگی فردی و اجتماعی خود بر آنها ، در عمق وجدان اجتماعی و تاریخی و ذوقی ما رسوخ و رخنه کند و ریشه یابد. دراین صورت و در اوجی از  چنین هیاهوهای مصنوعی نباید تعجب کرد که چرا فلان روحانی صاحب نان و نامی در جامعه فقیر ما و فلان استاد نامدارو مدرک داری علوم شرعی و مذهبی  که خود داری چندین منبر و دفتر است با وارونه سازی و جعل آیاتی از قرآن پاک  ذات کبریأ ی خدا وند (ج) را با تلاوت  آیه های از کتاب الله (ج) " وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ بزمین فرود می آورد و بزعم حضور مبارک !! شان ذات الهی را نیز شریک دزدان وغارتگران می سازند ؛ شگفت انگیز آنجا وانگاه است که مضمون اصلی این نگاه تو جیه کننده نظام مافیائی و شبه سرمایه داری حاکم برسرنوشت افغانستان را یکی دیگرا ز یاران گرمابه و حمام اش در یک مقام  دیگرو مناسبت دیگری !! مگر با زبان ظریف شعری و هنری اینگونه تفسیرو تشریح  فرمودند !!!؟
« با خدا داده گان ستیزه مکن   که خداداده گان را خدا داده است !!»
و آن جناح دیگرشبه روشنفکری و چپ گرایان به اصطلاح انقلابی سیاسی بویژه از تبار فرانکفورتی  ما که در زمان معاصر و در جهانی دهکده مانند کنونی که عصری از علم وتکنولوژی نامیده میشود و استعمار برای جان کندن هویت و فرهنگ ملت بزرگوار ما لحظه شماری میکند نه با آگاهی سیاسی بلکه با فهم نوین « سیأ » سی تمدن و پیشرفت در یک جامعه را رندانه ویاهم جاهلانه تجدد بنامند و با آمار های جعلی و کاذب اعمار چند بلند منزل رهائیشی ، راه اندازیی  چند ین  شبکه بیست و چهار ساعته رادیو تلویزیونی ، حضور  نمائیشی چندین میلیون شاگرد در مکاتب و مدارس ، تأسیس چندین واحد بانک و انتشار صدها روزنامه و مجله و نشریه  ، همچنان براه انداختن بزرگترین سازمانهای حقوق بشر و جامعه مدنی را نمادی ازسکتور خصوصی ، آزادی بیان ،  دموکراسی و مدرنیته و تمدن می خوانند !! نباید هیچگونه تعجب کرد که این چپ نماهای فرانکفورتی و همکاران شان که درگذشته زیرنام شعار مبارزه با استعمار ، امپریالیزم و استثمار و غیره با هم رقابت و حتی عداوت میکردند در نخستین مرحله ای از مبارزه علیه خُرافات به  گریبان خدا چسپیدند و سعی کردند تا عدم وجود خداوند را در هستی و کائینات به اثبات برسانند . سپس بلا فاصله تیورئی  کارل هنریک مارکس  Karl Heinrich Marx را که راجع به حاکمیت مستبدانه مسیحیت در اروپا بیان داشته  و آنرا با آفیون برای مردمان و ملت ها تشبیه کرده بود معیار قضاوت خویش نسبت به هر اندیشه دینی و در هر کجا  و هرعصری قرار دادند و اعلام کردند که مفاهیمی چون اخلاق ،  ناموس ، تقوی و شرف وغیرت مجموعه ای از سنت های اجتماعی ، نسبی و زاده ء مصالح و شرائط طبقاتی و اقتصادی در جامعه اند ؛ و دریک تحلیل عمیق تر همه متغییر ، نسبی و رسوبات اقتصادی و مادی تلقی میشوند . !! باید گفت که پیمودن این دوره درتاریخ کشور های شرقی یک امر طبیعی است و نه تنها جوامع بشر بلکه هرانسانی در مسیر حرکت و تکامل اش از آن میگذرد . لهذا در این جا مسأ له شناخت فرد و قوانین علمی انسان شناسی مطرح است که بدون تردید افراد در جامعه انسانی طبق قوانین کلی و ثابت محیط ، وراثت ، رشد مراحل سنی متوالی اصول عام فیزیولوژی و روان شناسی زاده می شوند ، پرورش می یابند ، زندگی میکنند و بالاخیره می میرند . اما بر اساس این قوانین ، هرگز نه میتوان شخصیت یک فرد مشخص را که حقیقت واقعی و ماهیت عینی او را تشکیل میدهد بصورت کامل توجیه و تفسیر کرد . من همیشه به عنوان یک  انسانی که  حامل درد های تاریخی و استخوان سوزی بوده  ام  تکرار کرده و از تمامی روشنفکران صادق همو طنم و همدردم با جدیت و صراحت پرسیده ام که  اکنون ما در کدام مقطعی  از تاریخ و کدام نقطه ای از جغرافیای جهان قرار داریم و در کجا ئیم و برای درد های  تاریخی و مزمن حیات ما ن  چه نسخه ای را باید استفاده کرد ؟ این سوال ساده ای نیست یک مسأ له علمی ،  فلسفی و تاریخی ای تنها نیست . بلکه همه چیز زندگی و حیات مان است ، بنأ ما قبل از اینکه به مکتبی معتقد باشیم و قبل از آنکه دست به کاری بزنیم ، ابتدأ باید تعیین کنیم که در کجای زمین و در کدام دوره ای ازقافله  تاریخ بشر قرار داریم ؟
 زیرا من اکیدأ باور دارم پیش از آنکه بدانیم در چه مرحله ای ازسیر تاریخی ودر چه دوره  ای از دوره های تحؤلات اجتماعی واقع  هستیم پیروی از هر ایدیولوژی ی هرچند مترقی یا منحط ، درست یا غلط ، مذهبی یا مادی بی معنا و نا بجا خواهد بود و در نتیجه پیش گرفتن هر راهی بیراهه خواهد بود و احتمالأ نسخه نوشتن به بیماری است که نه سنش را و نه مدت و نه نوع بیماری اش را و نه هم خود بیمار را به هیچ وجه نه میشنا سیم ، البته ما به تقلید از یک طبیب حاذق و مجربی که در جائی و جغرافیای دیگر بیمار دیگری را مدوا کرده و تصادفأ هم نتیجه خوبی را گرفته است .
با شناختی که از اوضاع و احوال موجود داریم چنین میرسانند که  تمامی مؤقیعت های بسیج شده در جامعه ما ، مؤقیعتهای سریع ، گسترده و در عین حال مؤقت هستند . اما مشکل اساسی آن است که  این عملیه و در مجموع روند ملت سازی و پدیده خدمت به مردم هرگز در تاریخ چندین دهه آخیر ما نهادینه نشده و مردم افغانستان  نیز فرصت توجه  لازم به این روند مهم تاریخی را  نیافته اند . بدون شک که تأسیس اداره مؤقت در افغانستان نوعی زمینه ای برای بسیج اجتماعی و عمومی ای بود که پس از چندین دهه جنگ وویرانی برای مردم عذاب دیده ما بدست آمده بود و پیام نجات و حرکت عمومی بسوی   سمت گیریی اصلاح طلبانه ای را با خود داشت . متأ سفانه با دلائل روشنی قبل و نه بعد از تأسیس اداره مؤقت در افغانستان نتوانیستیم جامعه جنگ زده ما را در قالب نهاد های مدنی و اجتماعی سازمان دهیم در واقع اداره موقت در کشور مغائر با تعهداتی که در قبال منافع روشن  مردم افغانستان داشت به دلیل حضورمهره های رنگارنگ نا متجانس افغان تبار خارجی که اکثرشان نگاه غیربومی به افغانستان داشت وبا دریغ وتأ سف فراوان که همین اکنون نیز به اثرحضور کشور های متعدد خارجی و تضعیف روز افزون هرم مرکزی قدرت آن زخم های التیام پذیر به زخم  های ناسور تبدیل شده اند و مردم افغانستان را اسیرعذابی ساخته است که در تاریخ پیشینیان  بر قوم بنی اسرائیل نازل شده بود و به روایتی وقتی بر قوم بنی اسرائیل عذاب الهی نازل گشته بود  چهل سال راه  پیموده بودند اما هرگز از نقطه ای که حرکت نموده بود  به پیش نه رفته بودند ! این مثال نزول  عذاب الهی بر قوم بنی اسرائیل مصداق زخم های التیام نیافته ای است که امید التیام آنها  با تأسیس اداره مؤقت در افغانستان در قلب ، قلبی از مردم جنگ زده افغانستان جوانه زده بودند اما بادریغ و تأ سف که بسیار زود خزان کرایه نشین همیشه گی حیات مردم ما گردید  زیرا تشکیل و تأسیس  اداره مؤقت افغانستان محصول تضاد های قومی ، مذهبی ، زبانی فعال و نیمه فعال مزمن در جامعه ما بود و آنچه که اکنون و پس از سپری شدن بیش  از یک دهه به عنوان یک واقیعت درد ناک تاریخی می بینیم اکثریت قریب به اتفاق توده های جنگ زده مردم افغانستان در یک طرف و اقلیتی از کانگسترهای مافیائی در مقابل مردم قرار دارند ، نباید از این واقیعت انکار کرد که اکثر لایه ها وطبقاتی از مردم بویژه روشنفکران این نسل که به این اداره امید وار بودند و یا هم آنرا التیام بخش درد ها و زخم های مردم ما می پنداشتند مطالبات و خواسته های غیر سیاسی نداشتند ، بلکه مضمون و منطق حرکت بعدی آنها بویژه آنگاه که مطالبات عدالت خواهانه مردم ازفهرست وظائف  زمامداران حذف گردید نشان داد که  حل تمامی مطالبات اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی در جامعه افغانی منوط و مربوط به حل مشکلات اساسی در ساختار قدرت و اصلاحات بنیادی  دانستند . یکی از مشکلات اساسی و بنیادی در جامعه ما که از تأسیس اداره مؤقت سپس انتقالی و بالاخیره دولت منتخب جمهوری اسلامی افغانستان آغازیده شد تفاؤت میان شعارهای عدالت خواهانه و تحقق دموکراسی و مردم سالاری واقعی که از نخستین روز های تأسیس اداره مؤقت زبانزد اکثر زمامداران مافیائی جامعه مابود با نوع  " اقتصاد بازار آزاد " که بصورت مافیائی ومشارکت مهره های بلند مقام شرکت سهامی مافیائی حاکم برافغانستان (دولت جمهوری اسلامی افغانستان !) بنام خود ویاهم به غرض ادامه چنین اوضاع تارو تاریک " سیأ " سی  قباله شرعی !! افغانستان را بنام اقارب ووابسته گان خود  تصاحب و به ثبت میرسانند .!
چنانچه قبلأ ودرفصول گذشته این مبحث مکررأ به عرض رسانده ام ، وجود نیرو و پشتوانه  ای مردمی پیوسته و مستمرکه عامل پیش برنده ء اقدامات نهاد های مردم سالارانه  است متأسفانه تا اکنون و با سپری شدن بیش ازیک دهه عمری ازنظام مافیائی چنین نیروی اجتماعی ، سازمان یافته ای ایجاد نشده است ، از سوی دیگرباید با احترام به همه سهامداران وشرکای این شرکت سهامی که درکسوت " دولت  جمهوری اسلامی افغانستان" با هم گرِد آمده اند بگویم وبه عرض برسانم ، تمامی کسانی اعم ازحقیقی وحقوقی که با اجرای اصلاحات ساختاری مخالفت میکنند و یاهم این سیستم مافیائی « سرمایه داری !! » را« ودیعه الهی !! » برای مردم فقیرافغانستا ن می شمارند واین را با اصولی از دین مقدس اسلام یاهم متون قدیمی از نسخه فیلیسوف نامدارجهان کارل مارکس Karl Heinrich Marx وگروهی هم با متونی ازفلاسفه مکتب فرانکفورتی که شجرة النسب خویش را به آثارکارل پوپر، فوکو و رهبران حزب کمونیست چین بویژه آثار بنیانگذارآن مائوتزیتونگ Mao Zedong  وصل می سازند ، تیوریزه و توجیه کنند حداقل شناختی که من به عنوان یک دانشجوی علوم اجتماعی از اندیشه های فوق الذکر دارم  ظاهرأ هرسه نظریه  با نظام سرمایه داری جهانی بویژه  نوع مافیائی آن که در افغانستان مورد اجرأ و عمل قرار دارد سخت در ستیز اند . با صراحت و شفافیت کامل باید گفت که برای من به عنوان یک مسلمان نواندیش باز توزیع عادلانه ثروت در کنار باز توسیع عادلانه قدرت یک هدف است و اصالت دارد ، بدون شک اگر درعموم  لایه های جامعه افغانستان منجمله شبکه  مافیائی ی که بنام « دولت جمهوری اسلامی افغانستان » به جامعه و جهان عرض اندام کرده است کسانی باشند که به این مسأله با این شیوه نگاه نکنند واصل «عدالت» برای آنان موضوعیتی نداشته باشد حد اقل باید  این مسأله  برای آنان از اهمیت بر خوردار باشد ، چراکه در جامعه ای انبوهی فقیر ، مساعد ترین محیط را برای رشد اید ئولوژی های فاشیستی فراهم کرده وبه آنان امکان میدهد که بنام نان و عدالت ، عقل و آزادی را سرکوب کنند ، آگاهی و ایدیولوژی کاذب مافیائی را تولید نمایند و پایه های عینی را برای نظام دیکتاتوری و پوپولیزم اقتدار گرأ و سرکوب گر بسازند . باید دانیست که تنها با شعار دادن و لاف زدن و دروغ گفتن نه میتوان کار مفیدی را در زمینه تحقق عدالت و تقسیم عادلانه ثروت  انجام داد ، زیرا متحدان و سهمدا ران این بورژوازی دلال، گاه گاهی نشانی عوضی هم میدهند تا مردم را گمراه کنند ، بطورنمونه مبارزه علیه فساد اداری را که مسأ له روبنائی همچون رشوت وگرانفروشی است به موضوع اصلی وعامل تمامی مشکلات در جامعه مطرح می کنند ودستگاه تعزیرات وبگیرو ببند و شلاق برخی از کارمندان پائین رتبه دستگاه حاکم  را به عنوان راه حل اصلی مبارزه با فساد اداری تجویز میکنند . درحالیکه به هیچ وجه اینگونه نیست ولازمه حل مسأله فقر ونا برابری و استثمار در جامعه افغانی اصلاح در ساختار اصلی سیستم حاکم و ختم تمامی پروژه های امتیاز بخشی ها و روشهای حامی پرورانه غیر مسؤلانه بدوراز چشم مردم است .
 
توحدیث مفصل بخوان از این مجمل
 
یار زنده صحبت باقی
 
29 جنوری سال 2012
 
" ۱": مصرع شعری از « مفتون امینی » شاعر نامدار زبان فارسی  که با کمی تصرف جابجا گردیده است