آرشیف

2014-12-29

afrotan

«مفتی » حرفِ مفت میزند، ولی مفت حرف نه میزند ! دموکراسی و حقوق بشر موقوف !
                                                                                 
 

به بهانه افاضات گُهربار! سردار یحی رحیم صفوی " جنرال" متقاعد  و مشاور عالی آیت الله خامنه ای رهبر و « ولی فقیه بخشی  از اهل تشیع ایران »  در گفتگوی تفصیلی با خبرگزاری فارس ایران به تشریح برخی ناگفته ها از تدابیر !! آیت الله خامنه ای « ولی فقیه »  در برخورد با حوادث و اتفاقات داخلی و بین المللی طی 22 سال اخیر پرداخته است که تجزیه و تحلیل آن به مثابه یک مسلمان متعهد به منافع عادلانه و انسانی  به این دلیل که سرلشکر نامبرده برای یک دوره نسبتأ طولانی قوماندانی عمومی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران را بر عهده داشته است  به برخی آفاضات  !! وی راجع به افغانستان نگاه تحلیلی می اندازم ، تا باشد که ملت های درد دیده و مسلمانی  را از ناتوانی های شیطنت آمیز و ریأ کارانه ای زمامداران  « اهالی ولایت فقیه مطلقه!! » آگاه ساخته باشم

 
 

 
قسمت پنجم   
وقتی چهارمین قسمت این نوشتار در برخی از نشرات چاپی و الکترونیکی اقبال نشر یافت برخی از دوستان ارجمند وعزیز ما که بسیاری ازآنها درامر خواندن و نوشتن ید طولانی دارند با این استد لال و این قول قدیمی ها که گویا «..ملک خود را خوب ساختی که به کار دیگران پرداختی ! » و در فرهنگ عامیانه ما نیزاز جایگاه خوبی برخوردار است ،  تذکر دوستانه به سمع این قلم رساندند که آیا بهتر نبود بجای پرداختن به مسائل جنجال برانگیزی که روی دست گرفته ام به موضوعات بسیار ضروری که انسان جامعه و کشور ما را می آزارند می پرداختم ؟ بدون شک این گونه پرسش ها در ذهن عامی ترین افراد جامعه ما نیز مطرح میگردد و در راستای اثبات  این معادله بسیاری از وجیزه  ها و اندرزگونه های   مانند « الحق للقریب ثم للبعید »  در تاریخ فرهنگی ما مشرق زمینان به ؤفور دیده میشوند . ومن با احترام عمیقی که با فرمائیشات این عزیزان دارم و به آن  ارج قائل هستم و توشهء راه مان خواهد بود ، مگر آنچه که میخواستم به عرض همه عزیزان و سروران برسانم این است که بقول دانشمندی « نباید مرداب ها را خشکاند و هیچگاه هم نه میشود ، بلکه باید سرچشمه را کشف کرد و نشان داد » من نیز آنچه را که در توان دارم و بدون شک توان و توشه ام تمامی سروران و عزیزانی اند که محصولات ذهن مرا حلاجی و به نقد می کشند و با این سرمایه بزرگ  درصدد کشف  سرچشمه ها و نشان دادن آنها به نسل مؤمن معاصر هستم .و خواهم بود
بحث گذشته ما نرا از آن جائی که به پایان برده بودیم ، آغاز میداریم یعنی ازجائیکه  خوشبختانه  امروز مردم و ملت ها ی مسلمان و دربند کشیده آگاه تر و بیدار تر از آنند که با شیوه های نوین استعمار و نظام سرمایه داری پی نبرند و ندانند که امروز و در قرن بیست ویکم یک حق را چگونه باید کُشت و چهره یک حقیقت با چه شیوه ای و از کدام زاویه و جغرافیای  در افکار عمومی وارونه جلوه داد و با طل نمود ؟ و چهره یک حقیقت را چگونه توسط  روشنفکران گل خانه ای!! ،  دانشمندان و « عُلمای فرمائیشی !! » که محصولات و تولیدات همه ای فصول اند !!  در افکار عمومی جوامع جهان سومی و اسلامی  غَرس میکنند ؟ در چنین زمینه ای که عقب ماندگی آراسته با مدرنیتهء کاذب و استعمارزدگی جدید تعیین کننده سرشت و سرنوشت جامعه و جهان منجمله کشور های اسلامی است چگونه شد که بسیاری از مراجع مذهبی در ایران با یک « بغاوت قدسی و خشونت آمیز !!» دربرابرآنانی قرار گرفتند  که از بهترین فرزندان انقلاب آزادی بخش و ضد سلطنتی در ایران بحساب می آمدند . ؟
اکنون بد نیست اشاره ای هم  به سخنان بیهوده و توهومات کاذبانه ء یکی از بلند رتبه ترین شخصیت های جمهوری اسلامی ایران یعنی آقای احمدی نژاد رئیس جمهور ایران که راجع به چکونگی حیات امام مهدی یا به قول احمدی نژاد همان امام زمان درنزد صد ها تن از عمامه پوشان و درمانده گان فکری بعمل آورده اند اشاره ای داشته باشم تا آثار ورسوبات سنگواره ای نسبت به امام مهدی  دراندیشه پیروان انجمن مذهبی « حجتیه» و دیگر متحجران مذهبی در ایران را به اثبات برسند .
چنانچه در شبکه جهانی YouTube  نیز مشاهده میگردد آقای احمدی نژاد حوادث یک دهه آخیر را که منجر به حضور نظامی و لشکرکشی های نیروهای خارجی در منطقه گردید درایت و تحلیل استراتیژیست ها و کارشناسان  نظامی قدرت های بزرگ که با حضور نظامی شان بر عراق و افغانستان سلطه یافته است میداند !!، وبا صراحت  بینظیری  آنرا مانند سائر فیصله های توهوم زائی  استراتیژیک  خود بصورت نا خود آگاه به یک نیروی موهوم  بنام امام زمان  منصوب می سازد و به عنوان دکتورین مدیریت جهانی امام زمان اعلام میکند و میگویند که  :
 http://www.youtube.com/watch?v=pp6zGLOH0Oo      
بعضی ها ظاهر دشمن را می بینند باطن شانرا نه می بینند و یا توجه نه میکنند ، همین های که آمدند و عراق را اشغال کردند ، درست است ظاهر اش این است که نفت را ببرند ، یا منطقه را بچاپند ، این یک پشت شان است که می بینید ،  این ها تحلیل دارند ! ، مطلع شدند که بناست در این منطقه ای یک اتفاقی بافتد ، یک دست الهی بیرون بیاد  و ریشه ء ظلم را از جهان بکند تو خود شون این حرفها را دارند میزنند ( در میان خود شان این حرفها را می زنند ) اونها اُ نها اینقدر توجه دارند به قضیه ؛ بعضی ها خیال میکنند که امام در دوران غیبت رفته یک جایی مشغول زندگی خودش است کاری به کار عالم ندارد ! ، اگر کاری به کاری عالم نداشت و جودی باقی نه میماند همه هستی بهم می ریخت ، امام مدیریت میکند .!!
من نه میخواهم این اراجیف اشکار ی  را که از معده مبارکه ! حضرت احمدی نژاد ویاران اش  بیرون آمده است و قابلیت حتی نقد را ندارد  مورد نقد قرار دهم  زیرا به باور من کشف ودرک  حقیقت را ساحت دیگری و غیر از ارآجیفی است ، حقیقت یک " پدیده " و یک رابطه مجهول و  یک اشعه ایکس نیست که بتوان با دروغ و اراجیف آنرا بدست آورد وبه آن دسترسی پیدا کرد و حقیقت قوی تر و صریح تر از آن است که به دلائل موهوم و اراجیف بی پیوند محتاج باشد آنچنانکه می بینیم امروزاکثریتی از علمای جهان اسلام بویژه  مراجع اعلم مذهبی  به این یقین غلط  رسیده اند که گویا  فلسفه عقیم است و علمی است که هرچه پیش میرود ظلمت ، جهل و حیرت را می آفریند ! اما درعین حال به ؤضوح می بینیم که انسان با داشتن خصلت وجودی اش دارای ارزشهای بلند انسانی است که خداوند بخشی از صفات خود را بحیث توان مندی بالقوه در فطرت انسان نهاده است ، اما با زندگی سنگواره ای اش حتی گامی به پیش نرفته است و دست آورد های فلسفی و علمی !  انسان عصر ما همان ها اند که همیشه بوده است و از همان نخستین ساعات صبح گاهی که انسان  در پرتو آفتاب خود آگاهی به اندیشیدن آغاز کرد و به تأ مل و تعقل و تفسیر جهان پرداخت و به جستجوی حقیقت برخاست و در پی کشف اسرار و معانی و پی بردن به اسرار و سر کشیدن به  " ماورأ " و دریدن پرده ها دست یازید بیماریی تحجر و سنگواره ای نیز گریبانگیر اش شده است . و آرام آرام با همه داشته های تاریخی و تمدنی ای که داشتند به موجودات منجمدی مبدل گردیدند. و آنهای نیز که به عنوان هادی و متفکر و رهبرا ن مذهبی جهان بویژه جوامع وکشورهای  اسلامی هرگونه  شکلی را که  از قدیم به میراث برده  و  سنت ها  و عادت های که به قول قرآن پاک جزء « سنت الاولین » بوده و نیاکان و اجداد مان بر آن رفته اند توجیه میکنند و میکوشند تا آنرا نگاه دارند و قدیمی بودن را با دیانت و مذهبی بودن یکی بگیرند که در نتیجه هرنوع « تغییر و تکامل » را به هر شکلی ودرهر پدیده ای حتی لباس و ارائیش و نظافت را معادل به « کفر و الحاد » بنامند و محافظه کاری و سنت پرستی و کهنگی و فرار از نو وهر نوع  نوآوری و تجدد را مردود بشمارند .سوال اساسی ای که در حوزه تفکر واندیشه حاکم بر انقلاب آزادی طلبانه در ایران نزد هرانسان دین باور این نسل بروز میکند این است که علی الرغم شادابی و تفکرپویا ی  که در  نخستین روزهای پیروزی حرکت بزرگ ملت ایران بر پیشانی انقلاب ازادی بخش سال ۱۳۵۷ هجری خورشیدی سایه انداخته بود چگونه شد که اکنون می بینیم بسیاری از  رجال مذهبی با ریش های انبوه و سوار بر آسپ خرافات در چهره علمأ و روحانیون عنان جامعه و انقلاب را در دست گرفتند ؟ و پس از سالها انتظار و تحجر باردیگر توهومات و خُرافات را در زمین شحم کرده  شده ایران میکارند و بنام مذهب بر مال و ناموس مردم ستمدیده  دست تجاؤز دراز میکنند .   بسیار خوب ! سایه نکبت بارو نامیمون  این کاردینال ها برسر انقلاب ودست آورد های آن مبارک باد ، اما جای این سوال باقی است که پس از این یورش لاشخواران و مغاره نشینان  شبه مذهبی بر بزرگترین انقلاب و تغییر در مشرق زمین بویژه کشورهای اسلامی  چه نیروها و حرکت های آزادی بخش اسلامی در جهان در ذیل حمایت این سایه خواهند غنود ؟ دائره و میدانی برای  خیزشهای آخیر در خاورمیانه و جهان عرب که اگر از یکسو قصرهای مستحکم دیکتاتورها را منهدم میسازند ، از سوی دیگر سخت در تلاش اند تا در جامه شان نشانه ای از خرافات  مذهبی بویژه  ازجنس « حجتیه » به مشاهده نرسند ،چه نگاه و موضعی باید داشته باشند ؟  بنابراین اکنون و در شرائط کنونی کسانی که امید به اصلاح و بازگشت به ایام اولیه ضد سلطنتی و ضد نظام سرمایه  داری وابسته به دستگاه سلطنت  دارند ، به هشدار بزرگی مواجه اند و پرسش مهمی  در حوزه مدیریت جهان دهکده مانند کنونی متوجه آنها ست و آن هشدار و پرسش اصلی  این است که آیا میشود در قرن بیست ویکم و در آئنده پیچیده تاریخ بشر تنها با اکتفأ برشعارهای واهی و ارتجاعی که ازحنجره هاوگلونهای مافیای شبه مذهبی اعم از تشیع و تسنن بر میخیزند مشکلات و نیاز مندی های انسان معاصر را حل کرد .؟ و اگر جواب منفی است ، که حتمأ  منفی خواهد بود ، نکند در تاریخ سرافراز اسلام دوباره فاجعه ای دردناکی  که کاردینال های مذهبی کاتولیک برسر مسیحیت آوردند و آن دین الهی را که هرچند برای یک مقطع خاصی و در یک قلمرو ویژه ای از سوی خدا وند (ج) توسط پیامبر بزرگی حضرت عیسی  (ع)  بر بشریت نزول یافته بود تکرار میکنند  ! ودین اسلام  را نیز در قفس طلائی حوزه خصوصی زندگی  بشر محصور کنند و با چهره گشاده تر و آراسته به شعار های دلفریب حقوق بشر ، سکولاریزم ، آزادی بیان و دهها شعار دیگری که سرزبان عام وخاص در  روزگار ما  اند یا برعکس با چهره ای عصبانی تر از و دندانهای بر هم فشرده تر از مهاجمینی که سرزمین های دیگر را به اشغال در می آوردند دین اسلام را نیز از متن زندگی بیرون کنند وبه سرنوشت سائر ادیان آسمانی دچار سازند ، بزرگترین و درعین حال مسخره ترین پارادُکس ویا تضادی که  در نگاه و بینیش پیروان نگاه حجتیه به تاریخ و انسان  دیده میشود این است که در تفکرتاریخی  حجتیه و مهدویت شیعی وقتی رجال مقدس  مذهبی از یک نسل به نسل دیگری انتقال می یابند و برخی از کاردینال های مذهبی معاصر از آن به عنوان اسطوره های مقدس یاد میکنند و در تحلیل های دعوتگرانه خویش آن اسطوره ها را چنان چاق و فربه میسازند که نقش آنها را در تاریخ  زمینی بشر تا مرز خدا و حتی بزرگتر از ذات پروردگار قائل می گردند ، زیرا در جهان بینی  توحیدی خدا باوری و شناخت قدرت ذات  خدا وند (ج) در فورمول بندی ها و قوانین حاکم بر هستی و تاریخ مورد مطالعه قرار میگیرد و علم و خِرد واقعی ملاک و معیار ایمان برذات  خدا محسوب می شود در حالیکه در تفکر تاریخی حجتیه و مهدویت خُرافات ، جزم گرائی و توهومات معیار ایمان و شناخت هستی و تاریخ به شمار می آیند .
 
روی دیگر این سِکه :
با تأسف فراوان تمامی صحنه های داستان تراژیدیک و درد ناکی  که بر بسترتاریخی مذهب تشیع بویژه با قرئت « حجتیه » ای که در امتداد  صدها سال حرکت پُرخم وپیچ در بستری از مذهب امام جعفر صادق (رض)  در تاریخ  جوامع اسلامی  تمثیل می گردد ، اکثریتی  از این صحنه ها بصورت دو قُلو گونه وبرخاسته از یک نگاه متحجرانه و سنگواره ای دراکثرودیگر جوامع اسلامی نیزبنام هواداران مذهب چهار گانه یا " اهل سنت والجماعت " مورد اجرأ قرار میگیرند . بهترین و نمایان ترین نمونه آن صدور و تصویب مصؤبه ای حکومتی است که به نام و امضای شورای علمای افغانستان منتشر شده ، ومانند شمشیر دموکلیس برشانه های حیات زن ومرد معاصر آویزان است .
 
مکث کوتاهی بر کشفیات فتوی گونه ای آقای کشا ف !
دموکراسی و حقوق زنان  موقوف !
قبل از این و در نوشته های دیگر نه تنها از این قلم بلکه از  صدها مقاله علمأ و روشنفکران جهان اسلام و افغانستان درآشفته بازارتاریخی " سیأ " سی کشور ما انواع به اصطلاح   نهادهای مذهبی و بیشتر"  سیأ " سی  البته نه سیاسی  ! بنام های گوناگونی از قبیل « شورای عالی ستره محکمه  افغانستان ، شؤن اسلامی افغانستان ، ..و بالاخیره شورای علمای افغانستان » سخن گفته شده است   که استعمار معاصر و نو چگونه و با چه شیوه های  فریبنده در زمین ها  و میدان های جهان اسلام به بازی می پردازند ؟  وچرا ، چگونه و با کدامین روش ها و نسخه ها  در وجود بزرگترین و نامدار ترین شخصیت های کشورهای اسلامی منجمله افغانستان توان « نه » گفتن در برابر بی عدالتی و نابرابری معاصر را بصورت تدریجی سرکوب ساخته ا ند ؟
 خلاصه اینکه این« شورای علمای افغانستان!!» در نظام کنونی مافیائی دارای چه جایگاهی است تا بتوانیم در پرتو این شناخت و شناخت از متون همیشه جاوید دین مقدس اسلام و منابع اصلی آن ( قرآن پاک و سنت نبوی" ص" )  آنچه را که بنام دین اسلام و همین منابع اصلی ،  توده های رنجوربویژه نیمی از پیکره بشریت یعنی زنان را به اسارت درمی آورند که بدون هرگونه شک وایجاد هرگونه « شبه ء بنی اسرائیلی! » همین زن از آغاز خلقت بشر یکی از پایه های اصلی جامعه و تمدن بشری را تشکیل میدهد  و هیچکسی نه میتواند ازاین حقیقت چشم بپوشاند که زن دین باور و مؤحد  در امتداد تمامی  زندگی پرخم وپیچ تاریخ انسان در راه رهائی و آزادی حقیقی بشر قربانی های فروانی را متحمل شده است . متأ سفانه بحران آنچنانکه امروزازغرب آغازیده شد و به کمک و تعاؤن روحانیون درباری که « شورای علمای افغانستان!!» وارث حقیقی نهاد های است که زور مندان و حاکمان فاسد و مافیائی  در طول تاریخ بویژه در کشورعزیز ما افغانستان برای مسخ  دین و تخدیر اراده آزاد  مردم ایجاد کرده و هنوز هم این حکایت غم انگیز ادامه دارد . اما داستان و انگیزه اصلی  این مصوبه فتوی گونه از آنجا آغاز شد که هرروز و هر گاهی ننگین ترین و درد ناکترین ترین گزارشهای از خشونت و قساوت بر زن و مرد مخصوصأ زنان ستمدیده  درجامعه افغانی به گوش مردم  میرسید  ، واضیح است وقتی چنین اخبار به گوش سازمان های به ظاهر مدنی و حقوق بشر  که چشم و چراغ راه این نظام مافیای اند رسیدند تنها راه را برای ختم این سلسله ای از خشونت و ظلم دست به دامن شدن به علمای مذهبی و دینی در افغانستان دانستند و از« شورای علمای افغانستان!!» که یک نهاد حکومتی و مشروعیت دهی برای حکومت ها بوده اند رسمأ تقاضا نمودند تا غالبأ  برای ختم این غائله نیز راه کارهای دینی و مذهبی را جستجو نمایند . اما بادریغ و تأسف که این راه و حل ها خود در جامعه پرآشوب و مجروح جامعه ما گردید و بار دیگر زمینه استفاده جویان و دشمنان تمدن و آرامش را فرا هم ساخت .  اما یک مسأ له اصلی و اساسی که از تصویب چنین فتوی گونه های مرسوم بصورت آشکارا معلوم گردید این است که « شورای علمای افغانستان » به عنوان طرفداران دین مقدس اسلام و حقوق زن حضور خود را در جامعه مجروح افغانی به اثبات برسانند زیرا از صدور متن مصوبه جنجال بر انگیز آخیر این واقیعت را به اثبات رساند که « شورای علمای افغانستان!!» این شانس را دارند که در یک محدوده بسیار بسته و تاریک زندگی میکنند و در محدوده ای که از شرائط و مناسبات خود شان و از اقارب و هم اندیشان پیرامون شان تجاؤز نه کنند و دراجرای امور  دینی به مناسبات و شرائط  ما قبل و یا هم صدر اسلام متوصل شوند
 
۱۱مارچ سال ۲۰۱۱ میلادی
 
ادامه دارد ..