آرشیف

2019-6-7

معماي شهادت فر مانده فواد اندرابي

معماي شهادت فر مانده فواد اندرابي

زمانكه خبر شهادت فر مانده فواد اندرابي را شنيدم سر ا سيمه به جستجوي وي شدم يكًروز پيش هنگامي كه  باهم شوخي ميكرديم او خاطرات رهبر فقيد داكترمحمد أبرأ هيم ملكزاده را برايم باز گو ميكرد ومن برش گفت لالا نهايت محتاط باش وقت كه يك لحظه هم مبايل تو خا موش مي بود داكتر صاحب. به من وصبرالدين پهلوي دستور ميداد كه فواد پيدا كنيد او خيلي تيز وبي احتياط است نگران تو بود او به من گفت حالا من نگران تو يم با هم خنديديم وشوخي كرديم يك صنفي دوران دانشگا هيش شا محمود خان ازصميميت من وفرمانده شهيد فكر كرده بود من هم از اندراب هستم واز نزديكان فر مانده بعدش برش گفتم لاله من هم ديار تو وازغور هستم. زمانكه شهادت اين مرد را شنيدم دستهايم لرزيد واندام من خشك وبي حركت شد آه خدا من چي خبر درد ناك تو گوي آسمان سقوط كرد وكهكشانها فروريخت انگار غم رهبر فقيد دوباره تكرار شد  بعدازين كه دوباره به حال أمدم نمبر دگروال مومنيار قومندان اسبق جلب وجذب أردوي ملي غور كه از باشندگان محل جنگ بود را تماس گرفتم با إظهار تاسف تائيد كرد كه طياره دولت شهيد ش ساخته. آخ خداي من بعد از لحظها انتظار زمانكه پيكر مطهر فرمانده اندرابي را به شفا خانه آوردن اولين كسي بودم كه چهره اش را ديدم وقت كه چشمم به چهره اش افتاد چي صلابت وغيرتي چي شان وشوكتي اين مردي خدا دلش ميشد خيلي نا گفتهايش را با من در ميان بگذارد تحملش سخت ودردش جا نگاه بود من بي اختيار فرياد بر آوردم وأشك ريختم تا اينكه يكي از كسانكه همرا فرمانده بود كمي قهر شد من گفتم برادر من بود تو حق اينه نداري كه مرا ز فرياد هاي نا گفته ام باز داري  او ن جوان كه با من قهركرده بود لباس اردو به جان داشت ورنگش پريده بود ميگفت كه زمانكه فر مانده دستور تعرض به أخرين لانه هاي دشمن را ده ده بود وهمه محافظينش ازدستورش پيروي  كرده بودن من وفرمانده اندرابي  داخل هام وي بوديم وفر مانده جنگ را رهبري وسوق وأداره ميكرد كه نا گهان طياره رسيد وحويلي را كه دشمن ونيروي هاي امنيتي باهم در گير بودن   مورد حمله قرار داد درين اسناد فر مانده فرياد كشيد كه سربازانم را شُهيد ساخت طياره به مخابره وخوده بيرون كشيد طرف حويلي حركت كرد به من گفت پرت كن كه نا گهان ديدم دور خورد ديگر حرف نزد وطياره شهيد ش ساخته بود. من كه خودم جسد فر مانده را از نزديك ديدم وداكتر موظف كه همراي من. بود درست  فوحه داخلي از طرف پشت سر طرف خلف شانه كه خودي با زورا گرفته بود اصابت كرده محل اصابت مرمي سيا شده بود وبه چشم ديده نميشد (يعني سوراخ نبود)مرمي ازطرف  شانه چب اصابت كرد بود از طرف راست پهلو ي استخوان استرنوم زير سينه اش بيرون شده بود كه به اندازه كفيً دست واز كرده بود
اما درست مرمي از محل اصابت كرده بود كه زره نبود تو گوي كه با دقت تمام عمل انجام شده است سير مر مي أفقي نبود بلكه مرمي از طرف چب اصابت كرده واز طرف راست بيرون شده بود ازپشت خورده بود از پيش روي بر أمده بود فقط يك مرمي بيشتر نخورده بود نه ناحيه دخو لي ونه هم نا حيه خروجي به اصابت مرمي دشكه مي ماند .
زمانكه  من گفتم ظاهر كجاست وزره قو مندان كجاست گفت ظاهر به قطار است  وزره داخل لنجر خوب چون شخص ملكي بودم كسي پاسخ گو نبود تا اينكه به ديدار زخمي حا حادثه رفتم وقت ازيشان پر سان كردم كه شما از كندك خودي قومندان هستين گفتن بلي من خوده معرفي كردم يكي از اونها مرا شناخت گفت بلي روز اول عيد همراي قومندان بودي گفتم چي شد چيطور قومندان شهيد شد أشك به چشمانش حلقه شد ومن هم فر ياد كشيد م او آهسته به گوشم گفت  قو مندان را شهيد ساختن ما نبوديم  كسي پيشش نبود أوتنها داخل ها م وي بود  حال يكي از دوستانم گفت كه استخبارات زون گفته  پوليس محلي زده ويك تعداد دوستان ميگويند داشكه طياره اما حقيقت شهادت اين مرد دلير كجاست چي كسي باعث شهادت اين دلير مرد شده است

چند سوال كه پيش خودم خلق شده
١چي كسي فر مانده فواد را به غور خواسته بود ودليل روانكردنش به جنگ به منطقه سومك چي بود قبلا رهبري جنگ به اين منطقه را محمود خان اندرابي داشت
٢از قبل هم مسول كندك اردوي مقيم غور عبدالوهاب خان اينجا حضور داشت چي تفا وت بين عبد الوهاب خان وفؤاد خان وجود داشت ازديد مسؤليت هر دو به يكجايگاه قرار داشتن
٣چرا بين نظر شخص كه  همراي فواد خان شهيد بوده وبرادر زخمي تفا وت ديد گاه وجود دارد واستخبارات زون ديد كدام يكي قا بل قبول است
٤بايد نظر طب عدلي ونوعيت مرمي پيش از خاك سپاري شهيد گرفته ميشد ونظري داكتر كه جسد برسي كرده آيا مرمي از هوا طرف پايان انداخته شده بود دوبار برگشه. معما شهادت اين بزرگ مرد چيست

چي كسي به اين سوال ها پاسخ خواهد داد 
مسول اين اتفاق كيست 
آيا ما همه خاموش مي مانيم

اميد وارم نقد ونظر دهيد
 

طاهر مجيدي غور  جوزا ١٣٩٨