آرشیف

2014-12-29

afrotan

” معروف ها ” و” منکرها ” ی معاصر و نگاه نو به آن ! –

لژیون اسلامی درخدمت قذافی وجنگجویان القاعده دراختیاراُسامه بن لادن !

 
   قسمت چهارم :
 
 

آنچه را که در این قسمت مقاله مرور خواهید کرد .

۱ : مکث کوتاهی  بر انشعابات فکری در نهضت اخوان المسلمین مصر و تأ ثیر آن برساختار  سازمان  تروریستی و بنیاد گرای " القاعده "
۲ : کالبد شکافی مختصر  تشکیلاتی لژیون اسلامی ومانیفیستی بنام  کتاب سبز

 
 
هنگامی که چهارمین قسمتی از این یاد داشت را می نوشتم سخنان آتشین و درعین حال مسخره  آمیز یک شب قبل یکی ازعزیزان روحانی نمای شبه مذهبی "مغاره نشینی ! " که نسبت کسا لت  روانی هذیان می گفت ، و ندای استبداد و تحجر قبل از میلاد را با عمامه ای که برسر داشت با ادبیات و ترمنولوژی عصر حاضر و از نام و امضای " اهل بیت " ( ع) منتقل میساخت ، برذهن ام خطورکرد ،چنانچه وی با تلاش وجدیت فراوان میخواست از امواج شبکه تلویزیونی اش که ازسوی بسیاری از تاریک اندیشان به مثابه منبر مؤعظه های آتشینی که خرافات و بدعات را به گوش جهانیان میرسانند  ثابت کند که تنها یک طائفه و گروه مورد عنایت خاص پروردگاراست وکسانی که ازاین گروه واین جماعت محسوب نه میشوند ویا هم به گونه ای دیگری می اندیشند  باید با انجام غسل تعمیدی؛ تجدید ایمان کنند !؛ که به قول این مجتهد مغاره نشین وبذله گو، حضرت امام زمان(عج ) با   "شمشیرِ بُرانِ !" خود که عنقریب ظهور و اِجلال نزول خواهند فرمود  همه جهان را از چنگال کفر وشرک و از  شرِشیطان و  « دجال » رهائی خواهند بخشید  ! که پس از آن  درب های توبه بسته میشوند وپیشیمانی سودی نخواهند داشت ؛ !  بگذارید این داستان را به یک فرصت دیگری موکول کنیم رشته ء بحث گذشته  مانرا دوباره در دست بگیریم . در قسمت قبلی این نوشتار به نقش سازمان های اطلاعاتی و امنیتی غرب در به بوجود آوردن و بنیاد گذاشتن  سازمان تروریستی وفراملیتی  « القاعده » اشاراتی داشتیم که در پهلوی ده ها اثری از تحلیل گران و نویسنده گان مشهور منطقه وجهان  اظهارات آقای برژنسکی Briziznki  مشاور امنیت ملی دولت کارتر و حزب دموکرات به عنوان  بلند رتبه ترین طراح  سیاست خارجی قصر سفید مصداق این ادعا میباشد . جالب ترین و درعین حال مرموزترین کمک های سازمان « سیأ » آنگاه صورت گرفته است که علی الرغم فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی کمک های سخاوتمندانه « سیا » به سازمان اطلاعات پاکستان سیل آسا همچنان جریان داشت . وقتی اخبار و گزارشهای مبنی بر همکاری های مشترک سازمان های اطلاعاتی امریکا " سیا " (CIA) و سازمان اطلاعات ارتش پاکستان ISI در چهار چوب یک توافق نامه امضا نشده در اسیای مرکزی ، قفقاز و کشور های بالکان انتشار یافت تمامی جهانیان بویژه تحلیل گران و روشنفکران ساکن در کشورهای شرقی به عمق استراتیژیک پاکستانی ها پی بردند . درست درراستای  همین  استراتیژیی کشور های غربی و شرکای  منطقوی آنها است که مسیر تاریخی و تکاملی نهضت اخوان المسلمین مصروسائر گروه های سیاسی و مذهبی در خاورمیانه را باید مورد مطالعه قرار داد زیرا « سازمان تروریستی  القاعده»  نیزاز بدو تأسیس آن  به عنوان یکی از بنیادگرائی های عصر کنونی در کشورهای حاشیه‌ای اسلامی ، معلول فعل و انفعالات سیاسی و اجتماعی محسوب میشود که بصورت فشرده به آن اشاره گردید . لهذا لزومأ باید دریافت که  ریشه های این جریان خشونت پرور چگونه از بنیادگرائی خشونت پرور مذهبی که  اساسا متکی است بربرگشت متحجرانه وغیرعقلانی به صدراسلام و استقرارخلافت اسلامی براساس ديدی دگماتيستی که از درون متون  مذهبی به عنوان یک جنبش سیاسی توسط عمل‌کردهای سیستماتیک نظام جهانی سرمایه داری در کشورهای جهان سوم، ریخته شده و توسط نیروهای ارتجاعی و تاریک اندیش بومی آن کشورها مورد حمایت قرار گرفته است .   چنانچه با وضاحت میبینیم این جنبش هر نوع مدرنیته (تجددطلبی) را نفی می‌کند. با رد و یا نفی مدرنیته، بنیادگرایان به صف نیروهای ضد تاریخ پیوسته و اصول حاکم بر جهان بینی خود را مافوق تاریخ، غیرقابل تغییر و ایستا محسوب می‌دارند. مدرنیته که موجب حضورو رشد چهره حقیقی «جهان بینی توحید ی » گشته، و یک مسلمان مؤمن به « ذات الهی » را مأ مور میسازد تا بر مبنای یک مکانیزم  قابل باورو برخاسته از فرآیند « اجتهاد جمعی» توانمندیی مدیریت جهان کنونی و آئنده را پیدا و با شیوه عالمانه و منطقی به مثابه گفتمان جدیدی درعرصه سیاسی و اقتصادی بویژه در حوزه فرهنگی  مطرح سازند .
 
نگاهی به سازمان یا ( تشکیلات اِستراتیژیک ) القاعده به مثابه هِرم اصلی تروریزم !
چنانچه قبلأ با وضاحت گفتیم طراحان اصلی منظومه تروریزم ازبطن مبارزه خونین قدرت های غارتگرو سود جوی بین المللی برخاسته است یعنی آنگاهی که با پیروزیی کودتای هفتم ثور ۱۳۵۷ در افغانستان معادله قدرت درمنطقه و جهان به نفع روسیه شوروی برهم خورد و طراحان نظامی درپنتاگون و سازمان مرکزی اطلاعات امریکا « سیا CIA» تنظیم سیاست خارجی ایالات متحده امریکا را برعهده گرفت ، هرچند با پیروزیی کودتای ۲۶ سرطان ۱۳۵۲ ریشه های اینگونه زور آزمائی ها میان قدرت های بزرگ را میتوان مشاهده کرد اما پیروزیی قیام هفتم ثور بازی قدرت میان کشورهای استیلاگر را به نفع بلوک شرق تغییر داد . پارادُکسی که در سیاست های پنتاگون و سازمان مرکزیی اطلاعات امریکا در مقابل سیاست ها و استراتیژی های  کلاسیک دوران جنگ سرد و سیاست های نوین  سازمان استخباراتی روسیه شوروی یعنی K.G.B بوجود آمده است ازآنجا نأشی میشود که استراتیژیی طویل المدت ایالات متحده امریکا که بر رویا های « نظم نوین جهانی » استوار بود و این پروژه با بکار انداختن نهاد های مدنی و اقتصادی مانند بانک جهانی ، صندوق بین المللی پول ، سازمان تجارت جهانی ، و ال ستریت ژورنال وغیره که درواشنگتن و حومه ء آن  مستقربودند  به پیش برده میشد و برخلاف انتظار تغییرات و تحؤلات جدید درحوزه  جنوب غرب آسیا که توسط تصمیم گیران نظامی مانند « سیا» و پنتاگون که نه تنها با این سازمان ها ارتباط داشتند بلکه با سازمان اتلانتیک شمالی " ناتو" نیزازروابط تنگا تنگ نظامی ودفاعی برخوردار بودند . و پروژه مداوای افغانستان را پس از حوادث غمناک یازدهم سپتمبر  نیز مانند دیگر اقمار ابرقدرت منهدم شده بلاک شرقی با اعزام متخصصین و کارشناسان افغان تبار بانک جهانی، شرکت هاو کنسرسیوم ها ی مانند نفت وگاز یونیکال UNOCAL که مخفف شرکت متحد ه ء نفتی کالفرنیا یعنی Union Oil Company Of California  که درشهرEl.Segunado  ایالت کالفرنیا قرار داشت ، همچنان  صندوق بین المللی پول و دهها شرکت و مؤسسه دیگرمالی و اقتصادی   روی دست گرفتند . در حالیکه نگاه به کشور افغانستان بصورت مستقل و همه جانبه به مثابه  هرم مرکزیی بحران درجنوب غرب آسیا با ید دردکتورین ایالات متحده امریکا و کشورهای صنعتی غربی قرار میگرفت. خلا صه اینکه سازمان جهانی تروریستی و بنیاد گرای القاعده که در جامهء  « بنیاد گرائی اسلامی » عرض اندام کرد از تمامی گروه ها و سازمان های خشونت پرور مذهبی که بر گفتمان و قرئت متحجرانه از اسلام مجهز بودند با حضور و پشتیبانی مستقیم برخی از شبکه های استخباراتی منطقه به دور محورهمان  حلقه های عربی که حین حضور شان در جنگ با مخالفین و به قول شان "کافران"  بنام « عرب های افغان !!» نامیده می شدند پس از فروپاشی بزرگترین ابرقدرت در جهان یعنی کمپ وارسأ و رژیم دست نشانده شان در افغانستان و برخی تفاهمات که در سودان میان اسامه بن لادن و رهبران ارشد سازمان « جهاد اسلامی » مصر که در قالب سازمان جهانی به نام « جبهه علیه یهودیان و صلیبیها » بر اساس همان شناخت ها و مناسباتی  که در دهه هشتاد و دوران جنگ سرد  گِرد هم آمده بودند رسمأ در سال ۱۹۹۶ میلادی  بنام « القاعده » و برهبریی مرد مرموزی بنام اسامه‌بن‌محمد‌بن‌عوض بن لادن، بنیانگذار و رهبر گروه تروریستی القاعده که به عملیات تروریستی بسیاری در جهان متهم است، سومین فرزند از ۵۴  و بنابر روایتی ۵۷ فرزند محمد‌بن‌لادن، در ۱٠مارس ۱۹۵۷ میلادی در شهر جده  در عربستان سعودی زاده شد. پدرش یک بازرگان ثروتمند و مالک بزرگترین شرکت ساختمانی بنام « بن لادن کنسټرکشن کمپنی » BINLADIN CONTRACTIN GROUP بود که با خانواده سلطنتی این کشور پیوند داشت. بنیاد گذشته شد . نقطه عطف این سازمان زمانی بود که همراهان بن لادن درتشکیلات تازه ای بنام القاعده یعنی همان «جنگجویان عرب ا فغان و حلقه های دیگری از کشورهای اسلامی  » با معیت همراهان تازه از ملیت های گوناگون که به همکاریی و زمینه سازیهای مستقیم شبکه های استخباراتی منطقه وارد افغانستان گردیدند . جنگجویان  القاعده از همان آغاز با اشاره  مستقیم سازمان های اطلاعاتی کشور های منطقه  مورد حمایت همه جانبه « طالبان » قرار گرفتند و اینک تا هنوز هم با سپری شدن ده سال تمام این ارتباط پیچیده و مبهم  ادامه دارد .جالب آنجاست که علی الرغم اختلافات فکریی که گاه گاهی برسم جدال های طلبگی !میان حرکت طالبان افغانستان که خود را وارثان حقیقی گفتمان اهل سنت والجماعت می خواندند و حلقه های افراطی و خشونت پروری از « القاعده » یعنی همان  « جنگجویان عرب  افغان » که بیشتر انشعابیون افراطی نهضت اخوان المسلمین همچون « حرکت الجهاد مصر » برهبریی داکتر ایمن الظواهری و « گروه التکفیر و الهجره »  که خالد الاسلامبولی یکی از بنیانگذاران سازمان تکفیر و الهجره محسوب می شد ودر قتل ترور انور سادات رئیس جمهور فقید جمهوریی عربی مصر به اعدام گردید ،بوجود می آمد . این اختلافات نیز بنام اینکه ما با دشمن بزرگتری روبروهستیم با وساطت شبکه های امنیتی منطقه فروکش می گردید . سازمان تروریستی جهانی القاعده توفیق یافت تا پایگاه های متعددی را در سرتاسر افغانستان دائر کنند که این پایگاه ها شامل دهه مرکز آموزشی و دست کم سی هزار تن از داو طلبانی بود که هجده هزار تن از آنها رسمأ عضویت القاعده را حاصل کرده بودند و بصورت مستمر در پایگاه هاو قشله های نظامی حضور داشتند و ما بقی این نیروها پس از انجام آموزشهای نظامی درمراکز وپایگاه های القاعده  در حالی به سازمان های محلی می پیوستند که روابط خود را با القاعده  نیز حفظ می کردند ، واقیعت این است که همین افراد بازوهای مستحکم  لوژستیکی القاعده در انجام عملیات تروریستی بین المللی محسوب می شوند .
مرحله سرنوشت ساز تشکیلاتی برای سازمان فرا منطقوی وبنیاد گرای القاعده : با سقوط و فروپاشی " امارت اسلامی طالبان" در افغانستان سازمان القاعده در جهت سازگاری با شرائط تازه با دوچالش سرنوشت ساز مواجه گردید نخست اینکه تمامی جنگجویانی که از اقصای عالم به سختی های فراوانی  در افغانستان گردهم آورده شده بودند و اکنون زیر ضربات سختی از هواپیما های ائتلاف ضد تروریزم واقع شده بودند باید از سوی سران و افراد شماره اول سازمان القاعده در جا هاومراکزمصؤن جابجا می گردیدند تا با تجدید سازمان دهی شان ، آنانرا دوباره برای انجام عملیات نظامی به کشورهای مختلف جهان اعزام کنند ، که سازمان تروریستی بویژه شاخه نظامی آن با این چالش جدید تا حدودی زیاد از موفقیت برخوردارگردیده بود ، زیرا سازمان ها وشبکه های استخباراتی منطقه مانند سازمان اطلاعات ارتش پاکستان و اطلاعات سپاه قدس ایران که تحت نظر مستقیم رهبر جمهوری اسلامی ایران عمل میکرد و به دنبال انجام حملات و فشار های ایالات متحده علیه القاعده که از جمله هجده هزار تن جنگجویانی در بارک های نظامی القاعده مستقر بودند سه هزار تن آنان در بمباران های طیارات امریکا کشته شدند و دوازده صد  تن آنان نیز به اسارت نیروهای امریکائی در آمدند که نیمی از آنان به زندان های گوانتانامو Guantanamo انتقال یافتند و متباقی آن از سوی نیروهای ائتلاف در زندان ها ی که تا هنوز هم برای هیچ نهاد حتی نهاد های مدنی مانند سازمان حقوق بشر و سندیکا های ژورنالیست های آزاد وغیره ؛ که یکجا با حضور نیروهای ائتلاف  ضدتروریزم  در افغانستان و منطقه جابجا شده  اند افشا نگردیده است .  مگر بااین همه آزمائیش ها و چالشهای که در فراروی رهبران القاعده موجود بود این شبکه تروریستی توانیست یک لوای محافظ  ۵۵  که از بهترین وورزیده ترین کماندوهای سازمان القاعده تشکیل شده بود و نگهداریی  اُسامه بن لادن و دستیاران شان از وظائف اولیه این لوأ بشمار می آمد به حیث یک گُردان  دائمأ فعالی حفظ کنند و یکی از جنگجویان  مصری تبار بنام مدحت مرسی که بیشتر به اسم ابو خباب میان جنگجویان القاعده شهرت داشت به حیث فرمانده این لوأ گماشته شد اما سرانجام شخص ابو خبابفرمانده لوای پنجاه و پنج القاعده  درماه جولای سال ۲۰۰۸ میلادی در اثربمباردمان جنگنده های بدون سرنشین امریکا ازپا درآمد . دؤمین چالشی که رهبران سازمان القاعده در مطابقت با شرائط پس از یازدهم سپتامبر به آن مواجه شده بود تعیین فرماندهان  جدید وکسب مشروعیت برای آنان بود که باید در شرائط خاص امنیتی صورت میگرفت . این امر مهم در دومرحله  انجام یافت ، نخست مرحله اول که با سقوط مغاره های توره بوره د رپایان تابستان ۲۰۰۲ به طول انجامید و طی آن تلاش شد که به جای شخصیت های کشته شده ویاهم کسانی که از سوی نیروهای ائتلاف ضد تروریزم به اسارت درآمده بود ند فرماندهان جدیدی را بگمارند ، قابل تذکراست  که داستان محاصره کوه ها و مغاره های توره بورهء جلال آباد حاکی از آن است  که اکثر رهبران شماره اول القاعده به شمول اُسامه بن لادن رهبر سازمان القاعده که  درآن مغاره ها مخفی شده بودند دربدل پرداختن پول نقد از سوی سازمان اطلاعات نظامی پاکستان به آقای حاجی زمان غمشریک یکی از فرماندهان  وابسته به شورای مشرقی که در عملیات توره بوره توظیف شده بود رها ئی داده شدند .  جالب آنجا و آنگاه است که همین پروژه رهایی استخباراتی  رهبران واکثر کدرهای نظامی و سیاسی  القاعده ازکوه های توره بوره تا دیر زمانی برای بسیاری از جنگجویان و ماجراجویان حیثیت  گاؤ شیری را داشت و تا اکنون  نیز که سالها از آن حادثه گذشته است آن گاوشیری را به مصلحت منافع شخصی  و مقتضای استراتیژیی امنیتی و نظامی  شبکه های استخباراتی  کشورهای منطقه بویژه سازمان استخبارات پاکستان  مید وشند ! در اوج همین مناسبات تنگاتنگ رهبران سیاسی و مذهبی با سازمان های استخباراتی کشورهای منطقه بود که رهبران عرب تبار سازمان تروریستی القاعده در پی حمله هوائی نیروهای ائتلاف به مخفیگاه آقای محمد عادل ابوحفص مصری الاصل  که در حومه کابل صورت گرفت وبه مرگ وی منجر شد شخص دیگری یعنی «سیف العدل» را که ازهم تباران وی محسوب میشد به سمت فرماندهی شاخه نظا می القاعده منصوب ساختند . همچنان در پی بمباران مقرآقای« نصرمحمد فهمی» مسؤل بخش تأمین منابع مالی شاخه های بیرون مرزی القاعده شخصی دیگری  بنام « رمزی بن الشیبه » به حیث مسؤل مالی شاخه های بیرون مرزی منصوب گردید .در راستای این گزینیش ها و جابجایی ها پس از بازداشت آقای « ابوزبیده » مسؤل اجرایوی القاعده برای عملیات خارج آقای خالد شیخ محمد که در سال ۱۹۶۴ در کشور کویت از پدر ومادر پاکستانی الاصل و بلوچ تبار به دنیا آمده بود پس از اتمام تحصیلات که در کارولینای شمالی امریکا در سال ۱۹۸۶ به اتمام رساند و در سال ۱۹۹۰ برای جهاد علیه روسها به افغانستان سفر کرد.و در ماه مارچ ۲۰۰۳، توسطسازمان سیا CIA  از پاکستان ربوده شد و سپس تا انتقال رهبران القاعده به بازداشتگاه گوانتانامو به مدت ۳ سال در زندان‌های مخفی سازمان سیا در بازداشت وبا شدت  شکنجه شده بود اعتراف کرده‌است که در اواخر سال ۱۹۹۸  به تشکیلات القاعده  پیوسته است  .تا جائی که شواهد و اسناد اطلاعاتی و امنیتی نشان میدهند برای نخستین بارتشکیلات سازمان القاعده به پنج حوزه جداگانه بصورت ذیل تقسیم گردید.
 
۱: حوزه هند وپاکستان :  اسناد و شواهد اطلاعاتی و امنیتی منطققه راجع به تشکیلات القاعده  نشان میدهد که سازمان تروریستی جهانی القاعده برای تنظیم امور در هردو کشور هند وپاکستان شخصی بنام « امین الحق » افغان تبار واگذارگردید واین شبکه ها بصورت جدا گانه مانند « سپاه صحابه » به فرماندهی«مولوی مسعودازهر»جنبش مبارزین کشمیری به فرماندهی« سید صلاح الدین» ، حزب المجاهدین که از شاخه های نظامی جماعت اسلامی کشمیر به حساب می آمد ورهبری این دسته نظامی  به شخصی بنام سلیم گردیزی  سپرده شده بود ،هرچند ماجراجوئی امنیتی در حوزه کشمیر هند عمق استراتیژیک شبکه های استخباراتی پاکستان را تشکیل میدهد فعلأ از آن صرف نظر میگردد.
 
۲ : حوزه منطقه آسیای مرکزی : این حوزه که کشورهای تازه استقلال یافته اسیای میانه مانند ازبکستان ، داغستان (چچنیا ) ، جنوب چین به شخص ازبک تباری بنام « طاهر یولداش » سپرده شد که طاهریولداش در سال ۲۰۰۸ میلادی در مناطق قبائلی پاکستان از پا در آمد و قبل از مرگ اش چهار شبکه محلی  که عبارت از« جنبش اسلامی ازبکستان» که آقای یولداش مؤسس و بنیانگذار آن بوده ، سازمان مجاهدین عرب تبار چچن که شخصی بنام « امیر خطاب » انرا رهبری میکرد و پس از کشته شدن وی شخصی بنام « ابوالولید عبد العزیز الغامدی» فرماندهی این شبکه را برعهده گرفت « شبکه التوحید والجهاد » درمنطقه « بنکیسی » گرجستان به فرماندهی« ابوالعطیه»   نظارت ورهبری می گردید . همچنان « جنبش اسلامی اویغور ها »  که در ولایت زین جیانگ چین مستقر شده است و شخصی بنام « اوجیماندی عباس » رهبریی آنرا بر عهده دارد .
 
۳ : حوزه جنوب شرق آسیا : این حوزه که شامل بسیاری از کشورهای جنوب شرق آسیا مانند مالزی ، فلیپین ، برما و اندونیزی را شامل میشوند زمانی که آقای رضوان عصام که به  حنبلی  شهرت داشت و از سوی مرکز فرماندهی القاعده به سمت فرمانده نظامی  تعین گردیده بود و درآگست  سال   ۲۰۰۲  میلادی در در حومه شهر بنکاک دستگیر شد ، فرد دیگری یعنی دگرمن  سومرو  که از نزدیکان و همراهان آقای حنبلی محسوب می شد بر رهبری و نظارت پنج گروه بومی گماشته شد که این پنج گروه عبارت اند از« جماعت اسلامی اندونیزی که توسط یک مرد کهن سالی بنام « بشیرابوبکر» اساس گذشته شد و رهبریی آن نیز درسال ۱۹۹۴به دلیل کهولت سن بشیر ابوبکر به شخص « رضوان عصام الدین » معروف به « حنبلی » واگذار گردید و پس از آنکه آقای حنبلی بازداشت گردید رهبری و قیادت جماعت اسلامی مصر و سائر وظائفی که آقای حنبلی بردوش داشت به یکی از نزدیکان و همسنگران وی به نام « ذوالمتین » که به « نابغه » شهرت داشت سپرده شد همچنان رهبری گروه های مانند گروه « سربازان جهاد » اندونیزی به رهبریی « جعفر ابوطالب ، جماعت اسلامی مالزی برهبریی « یزید صفعت » جنبش ابوسیاف فلیپین برهبریی عبدالرزاق جنجلانی که به ابو صبا شهرت داشت و جبهه آزادی بخش اسلامی مورو برهبریی « مصطفی زاریف گولابی » نیز ازجمله وظائف آقای نابغه به حساب آمد .
 
۴ : حوزه خلیج و کشور های خاور میانه :از اینکه مطالعه وبررسی نهضت ها ی که بنام آزادی سرزمین های عربی و اسلامی می رزمند با توجه به موج تازه ای ازخیزش  های خود جوش توده ها که سرتاسر خاورمیانه را به حرکت درآورده است انگیزه اصلی این نوشتارم تشکیل میدهد ودر راستای اثبات این حقیقت روشنی که موج کنونی توده های مسلمان درکشورهای عربی وسرتاسر  خاورمیانه با گفتمان خشونت آفرینی که ریشه در اندیشه های بنیادگرائی مذهبی از جنس « القاعده » دارد نه تنها از  هیچگونه ارتباط تشکیلاتی نداشته است بلکه اصولأ در اعتقادات و نوع اندیشیدن شان نیز فاصله زیادی وجود داشته است . روی همین جهت نیز برای ؤرود به بحث تشکیلاتی سازمان تروریستی القاعده باید توجه و دقت بیشتری داشته باشیم  ……..ادامه دارد