آرشیف

2022-11-14

عثمان نجیب

مسعود اشرار و جاسوس که هرگز نبود:

 

مسعود نامیراست. هنرِ جنگ و سیاست، هنرِ خرد، هنرِِ روح پروری و هنرِآدمیتِ او با خیله‌سَرِ ها جنگ دارد. من مقاله‌یی را بازرسانی استصوابی کرده بودم برای مسعود شناسی. یکی از آقایان دید‌گاهی را در تارنمای وزینِ جاویدان به نقد از آن چنین نوشته اند:

  1. عبدالفتاح محمودی
  2. آبان ۲۳, ۱۴۰۱ در ۱:۰۳ ق٫ظ
    شماازیک تروریست پیغمبرمیسازینداگر این تروریست به اهداف بادارش تن نمیدادواسم جاسوس را درپیشانی اش هک نمی‌کرد ما امروز باعث تباهی وطن نمیبودیم

دیدگاهِ آقای فتاح محمودی، نظریه‌ی تخیلی و بی پشتوانه‌ی اثباتی است که برای گویا نوشتن ارایه شده.

هیچ سندی در نوشته‌ی شان وجود ندارد که مدعای ایشان را گواه باشد، به جزء یک سطر کلی گویی های تکراری مانند روح اشباه.

پس از این مقالاتی را منتشر یا بازرسانی می کنم که برای مسعود شناسی کامل و مفید اند. و الگو  قرار دادنِ او به عنوانِ یک چریکِ کم نظیر و یک چریک پرورِ بی بدیل و یک سیاست دانِ راستِ میانه و  مصمم. و آگاهی دادن برای نسلِ جوان و پی‌رَوِی شان از مسعودِ‌ پسر که باردگر همان کوله بارِ مقاومت اما با فرق های فاحشی را به دوش دارد.

من با مسعود پیوندِ سیاسی ندارم و پیوند ملی‌گرایی‌ هویتی ام با نزدیک ساخته است. من چندی در زادگاه مسعود آن هم در میانه‌ی جنگلک و بازارک و‌ کوهِ‌ پارنده در نبر علیه مسعود سنگر داشتم و پاس‌گاه های مان را پاس می‌داشتم. در طی طریق برای خدمت‌ِ وطن، سیاهه هایی نوشته و از جان‌بازی های جان‌بازان در روزنامه های آن زمان به خصوص حقیقت انقلاب ثور که سوگ‌مندانه دکترنجیب و خاین های اندرونی حزب نامِ آن را به پیام تبدیل کردند، غرض نشر می سپردم. آقای ظاهر طنین آن گاه در سمت معاونیت روزنامه قرار داشتند.‌ پسا آن زمان ها بود که مستقیم به رادیوتلویزیون ملی توظیف شدم.‌ اما خاطراتم با من می‌بودند. باری من با آقای اشکریز رییس اداره و آقای محب الله فاروقی فیلمی را دیدیم که به طرف‌داری از مسعود و در مقیاس بلندی ساخته شده بود. با آن که فیلم روال زیاد منفی تبلیغی علیه نظام ما را داشت اما حضورِ میکلان پلاچیدو یا همان کرکتر اساسی سریال نام‌دار کمیسار کتانی آن را بسیار جذاب ساخته بود و‌ بیننده را جلب می‌کرد. ببینده‌ی بی‌خبری مانند ما یا هر کسی دیگر که می‌‌خواست تازه آن فیلم را ببیند در یک موقع متوجه می‌شد که فیلم صحنه های خلافِ اخلاق و عُرف میهنی و اسلامی ما داشت. پلاچیدو با بازیگری از جنس زن و هنرمند مشهوری از ایتالیا آن را بازی می‌کردند که ربطی نه به اشرار داشت و نه به دولت. اما بیننده تا آن صحنه را رد می‌کرد زمانی می‌‌گذشت. البته که چیدو در این فیلم نقشی از یک فرمانده آمریکایی را بازی می‌کرد که در پاکستان و مرز های دیورند فعال بوده و کارکرد های اشرار را رصد یا دیده‌بانی یا به نوعی رهبری استخباراتی می‌کرد. وقتی این صحنه رسید و زود ردش کردیم. آقای اشکریز گفتند:  « اِی اشرارام هرچه دل شان شد میکنن » من به شوخی پرسیدم: « … حالی بین خودام اشرار میگین…» بعد آن چه را در موردِ مسعود از دوره‌ی کاری دیده بودم و ساحات تحت اداره‌ی او در پنجشیر را برای آنان قصه کرده و گفتم …( … ای آدم هر چی اس …اس… اما اشرار نیس …) چرا که رفتارِ اشراری نداره، گفتار اشراری نداره، کردار اشراری نداره… البته که پیامبر هم نیس و بی نقض هم نیس…ولی بنیادگرا هم نیس…» زمان گذشت و رخ‌داد ها من و مسعود را یکی دوباری با هم روبرو ساخت. وقتی سنگینی صحبت هایش و احترام نسبت به دیگران حتا حکمتیار را شنیدم. با خود گفتم درست گفته بودی، ای آدم اشرار نیس، ولی یک مبارز اس، یک چریک اس، یک اخلاق اس، یک الگو و یک نماد اس… کسی که دشمنی مثلِ گلب‌الدین را با پسوندِ احترامِ صاحب یاد می‌کند… او می‌تواند اشرار نباشد.  

دیدگاهِ آقای فتاح محمودی، نظریه‌ی تخیلی و بی پشتوانه‌ی اثباتی است که برای گویا نوشتن ارایه شده.

هیچ سندی در نوشته‌ی شان وجود ندارد که مدعای ایشان را گواه باشد، به جزء یک سطر کلی گویی های تکراری مانند روح اشباه.

 

مسعود نامیراست

مسعود نامیراست. هنرِ جنگ و سیاست، هنرِ خرد، هنرِِ روح پروری و هنرِآدمیتِ او با خیله‌سَرِ ها جنگ دارد.

https://youtu.be/SbjLNAit38k