آرشیف

2014-11-17

مولانا کبیر فرخاری

مرثیه
 

در مورد مرگ نابهنگام فضل ربی فرزند ارجمند استاد فضل الحق (فضل)

 

فضل ربی از جهان باداغ حرمان میرود
مرگ انسان تلخ , شیرین پیش یزدان میرود

گرچه سخت است مرگ فرزندگرامی برپدر
با دعای (فضل) میدانم که آسان میرود

زیری شاخ پرگناه گیتی نا مهربان
با وجود تنگنای دین, مسلمان میرود

مرگ خردی آدمی را میبرد باغ بهـشت
زیر چطر و سایه ی آیات قرآن میرود

گرچه مادر تار تکفین پسر تابد بدوک
چشم مادر خون بگرید , طفل خندان میرود

آنکه راند رخش تابوت پسر تازیر خاک
وه! چه مشکل زاده ی (فضل) سخندان میرود

زین مثیبت بسکه لبریز است ساغر از شرنگ
ناله ها برگوش نیهای نیســـــــتان میرود

آه جانســـوزم کشد ســـراز گریبان فلک
اشـــک خونین از گریبان تا بدامان میرود

بلبل شیرین ســـــخن هنگام نوروز و بهار
خواب در آغوش گل زین باغ و بستان میرود

از فضای نیلگون افرشته میخواند درود
تا ابد پژواک آن بردوش دوران میرود

در سراب روز محشر نوشد آب سلسـبیل
پای خدمت در حریمش حور و غلمان میرود

استادا خواهمت در بســـــتر صبرو قرار
از ضمیرت غم به هر کوه و بیابان میرود

زیر لطف خیمه ذات خدا آســـــــایشت
در شکیبایی حضور نفس شیطان میرود

خامه ام (فرخاری) دارد در بغل سوزو گداز
حلــــــــقه دودش بفرق بام کیوان میرود

 

مولانا عبدالکبیر (فرخاری)
ونکوور کانادا