آرشیف

2014-11-18

مولانا کبیر فرخاری

مرثیه

 

 

به استقبال غزل استاد سخن محترم (فضل) گرامی

بر امید لطف بــی چون وچــرای داوری
طرف (خرم)از بهشت عدن بگشاید دری

جنت المـآوا دهــد بر مــومـن دور از ریا
تاج (کرمنا )از ان دارد شکــوه دلــبری

(خرم) است خــرم به باغ جنت خلد برین
پر کند فغــفور را از بـرکـه،آب کــوثری

(واغفر الله له)خــواند جناب (فضل) حـق
مــرغ امین پــر کشایــد از فـراز منبری

مــژده آید از لب افــرشته ی گردون سوار
مرغ رحمت جلوه ها دارد به چرخ چنبری

بندگــی بر ذات یکتایش دهد ما را جــلال
مــی گریــزد ادم از دیو هوای خود سری

در پنــاه ســایه ی لطــفش نشــیند تــا ابــد
بــریتیم و بیــوه و بیچــاره یــار و یاوری

در نبرد حــق و باطــل برد دهیمش به مهر
جنگ رستم، جوشــن دین آیین پیغمبری

یا الهـــــی بنده گانت را ببخـــشا بی دریـغ
مـــی نهـی بر تارکش فخر لوای سروری

سوگواراست دودمانش در دل اشوب و رنج
از شکیبایی بکش بر گــوش آنها زیوری

چلچــــراغ دین مــا افـسرد از بــاد خــزان
دین و کیش دیگران تکوین احسان محوری

برروان پاک آن (فرخاری) می خواند درود
تابش خـــورشید تابان در جــهان شش دری

 

نوت:شعر پیشین که اعنوانش (زبان گهر بار دری و خرم) بود در باره کریم خرم فاشیست، فرزند وفا دار هتلر و دشمن زبان گهر بار فارسی سروده شده بود، برای انکه نام نابکار ان با تخلص شخصیت مغفور و مرحوم التباس و مغالطه نشود ، بهتر است مسؤولین سایت از پا ورقی بکشند و بصورت مستقل جناب استاد (فضل) به نشر بسپارند.