X

آرشیف

مخمسی برغزل واقف لاهوری

 

…..

فلک با روزگارمن  چه کردی

به داغ انتظار من چه کردی

سحرباجان زارمن چه کردی 

صبا بازلف یارمن چه کردی

زدی برهم قراری من چه کردی

 

من ان آواره گردکوه بکویم

که باصد رنج ومحنت روبرویم

غبار رهگذار آرزویم

مکدر گر نگردی باتوگویم

که بامشت غبارمن چه کردی

 

فروباریدم ازبس اشک خونبار

چو آتش لاله ها سرزدزکهسار

نکشتی آتش دل را تو یکبار

نشستی گرد کین ازخاطر یار

بگوای گریه کارمن چه کردی

 

مرا چون نی همه فریاد دادی

دل پرغصه و ناشاد دادی

سر ره خاک گشتن یاد دادی

کف خاک مرا برباد دادی

چه کردی شهسواری من چه کردی

 

گریبان چاک کردم تا بدامن

ملامت میکشم ازدوست ودشمن

به گردون برنمودم آه و شیون

زدی ترخنده ی برگریه من

به چشم اشکبارمن چه کردی

 

به سینه تیر خوردم تیردلدوز

زمژگان تو ای خورشید نوروز

تویی چون ماه گردون عالم افروز

توشمعی باتو میگویم بصد سوز

که باشبهای تار من چه کردی

 

چرا ای لعبت شوخ فسونگر

شکستی ازدوتا دلداده ساغر

نشاندی مستمندت را براخگر

فگندی خار واقف را به بستر

چه کردی گلعذارمن  چه کردی 

…..

فقیر مستمند غوری

۲۰ ثور۱۴۰۳ ح ش

 

X

به اشتراک بگذارید

Share

نظر تانرا بنویسد

کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.