آرشیف

2017-10-18

الحاج امین الدین سعـیـدی

مجاهد لقب دایمی نیست !

بسم الله الرحمن الرحیم

دین مقدس اسلام بمثابه آخرین دین آسمانی و  ابراهیمی برای خدمت، صلاح و فلاح دارین بشریت است. تمام احكام و قوانين این دین با عظمت، در راستاى رشد، ترقى، تعالی، سعادت و تكامل انسان وضع گردیده است. فهم این همه ابعاد قضیه برای بعضی از ما در ظاهر امر هم با کمی تعمق واضح و بقیه را در پهلوی جانب ضمنی و منطق ظاهر قضیه و مسأله، بخاطر منبع دیني یعنی نصوص و هدایات شرعی آن اساس پنداشته، آنرا مانند مسلمان هدایت شرع و اصول قرانی و سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم قبول میداریم.
جهاد كلمهء عربی است که در لغت از کلمهء ( جهد) به فتحه یا ضمهء جیم به معنی قدرت، مشقت و سختی است .
و اجتهاد، به معنی نهایت سعی برای چیزی بدست آوردن .
اما در اصطلاح دین و شریعت غرای محمدی از جهاد دو نوع تعبیر بعمل آمده است: 
الف: تعبیر خاص که منظور آن بکار گرفتن نهایت سعی و تلاش در قتال و جنگ با کفار و طاغیان برای هدف مشروع .
ب:  تعبیر عام از جهاد  همان تعریف است که:عالم شهیر جهان اسلام شیخ ابن تیمیه رحمه الله در موردبیان فرموده است: « جهاد ، حقیقت سعی و تلاش در بدست آوردن آنچه الله (ج)  آنرا دوست می دارد از باورها و کردارهای نیک و دفع آنچه الله (ج) برآن خشم می گیرد مثل کفر ، فساد و طغیان. » (کتاب مجموع الفتاوی 10/191)
با این تعریف هر آنچه که مؤمن در بدست آوردن آن درراه  ایمان به الله (ج) و فرمانبری او تلاش نماید مثل مقاومت در برابر شر و بدیها و انحرافات، ثابت قدم ماندن در دین الله ( ج)، استقامت در مقابل وسوسه های شیطان، از جمله جهاد در راه الله محسوب می شود.
قابل تذکر است: که دفاع يا قتال، آخرين وسيله ی است، برای بقا ووقتى مسلمان بدان حق توسل دارد و یا از آن متوقف میشود كه راه هاى ديگری به رسیدن به آن، به نتيجه نرسد.
اصولاً جهاد يكى از نشانه هاى موجود زنده و يك قانون عمومى در عالم حيات است.  نباید فراموش کرد که تمام موجودات زنده براى بقاى خود با عوامل نابودى  خود در حال مبارزه وجهاد اند. سعی و تلاش دارند، موانع را از سر راه خود بردارند تا بتوانند  به كمالات مطلوب یعنی امر خیر و تحقق امر الهی برسند.
از آن جا يكه هدف از آفرينش انسان، نيل او به كمال واقعى است، تشريع جهاد در اسلام، براى رفع موانع از مسير حركت مثبت تكاملى انسان متعهد و مسلمان يك امرى لازم و ضرورى است; بنا بر اين، وجود قانون جهاد و به كار ګیري آن مطابق به  شرع غرای محمدی صلی الله علیه وسلم با اهداف عالى اى كه دارد، نه تنها مايه ى تعجب نيست بلكه از افتخارات در دین مقدس اسلام میباشد. 
از جانب دیگر گفته میتوانیم که جهاد، هدف آفرينش انسان است. لذا در روي زمين، امري مهم‌تر از جهاد نيست؛ زيرا اگر چنين نبود، خداوند پيامبرانش را با اين وظيفه مبعوث نمي‌کرد. اگر تاریخ انبیا ء را از حضرت آدم علیه السلام  گرفته وتا آخرین پیامبر حضرت محمد صلی الله علیه وسلم مطالعه نمایم با وضاحت در خواهیم  یافت، که با مجاهدت بخصو ص در مجاهدت با نفس به درجه‌ي عالی برگزيدگی رسيدند.
جهاد در راه الله ( ج) از بهترین راههای تَقَرُب  به اوتعالی است و از بزرگترین عبادات می‌باشد. حتی می‌توان گفت که جهاد بعد از فرایض از برترین اعمالی است که می‌توان در آن رقابت کرد و بر دیگران پیشی گرفت.. درین شک و تردید نداریم و نیست که شخص عالم بر جاهل، شخص پرهیزګار بر فاسق و انسان عادي، شخص رهرور راه حق و الهی بر فاسق و فاجر و شخص مجاهد بر شخص غیر مجاهد برتری دارد و این هدایت شرع و حکم قراني.   
بلی جهاد زمانی معنی پیدا می‌کند که در جهت یاری کردن مؤمنان، اعتلای کلمه‌ی اسلام، سرکوب کردن متجاوزین و منافقین، ظالمین هموار کردن راه دعوت اسلامی در بین مسلمانان راهنمایی کردن بندگان الله (ج)  از تاریکی ها به سوی نور، نشر محاسن اسلام و احکام عادلانه‌اش در میان مردم و همچنین دیگر مصالح و نتایج مفید برای مسلمانان و خدا پرستان باشد.
توصیف جهاد به نفس خویش ومتصف کردن نفس به اصطلاح مجاهد را نمیتوان بحیث یک صفت عمری ویک لقب دایمی برای خود مورد استعمال واستفاده قرار داد. 
جهاد كه عمل شرعی است مانند روزه ، نماز ، حج ، زکات وغیره میباشد..  جهاد چنین عملی است که به شرایط زمانی ارتباط دارد ، گاهی بنابر ضرورت زمان، جهاد بالای هر مسلمان فرض عین میگردد ، این بدین معنی است که با جهاد رفتن سایر مجاهدین به جهاد این فریضه از وی  ساقط نمیگردد.
در ضمن قابل یاد اوری وتذكر  هم است که: جهاد بر تمامی مسلمانان فرض عین نمی شود، این چیز محالی است، خدای متعال می فرماید: « وَمَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ» (سوره توبه 122).( شایسته نیست مؤمنان همگی (بسوی میدان جهاد) کوچ کنند؛ چرا از هر گروهی از آنان، طایفه‏ای کوچ نمی‏کند) و در ادامه الله متعال حکمت آنرا چنین بیان کرده : «لِیَتَفَقَّهُوا»؛ یعنی گروهی در مدینه بمانند تا (در دین و معارف و احکام اسلام آگاهی یابند) : «قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ» «و به هنگام بازگشت بسوی قوم خود، آنها را بیم دهند» زیرا اگر تمام آنها به جهاد بروند، در آن صورت بقیه شرایع و شعائر دین تعطیل خواهد شد.
شرایط فرضیت جهاد:
جهاد بنابر شرایط ذیل  بالای مسلمانان بحیث فرض عین میباشد که: 
اول: هرګاه  شخصی در میدان و صف جهاد حضوروقرار یابد، در آنصورت برای وی جایز نیست که میدان جهاد وجبهه را ترک کند، به دلیل حکم پروردگاری که می فرماید : «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا إِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا زَحْفًا فَلَا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبَارَ * وَمَنْ یُوَلِّهِمْ یَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفًا لِقِتَالٍ أَوْ مُتَحَیِّزًا إِلَی فِئَةٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ الله وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ» (سوره انفال 15-16).
یعنی : «ای کسانی که ایمان آورده‏اید! هنگامی که با انبوه کافران در میدان نبرد روبه‏رو شوید، به آنها پشت نکنید (و فرار ننمایید) و هر کس در آن هنگام به آنها پشت کند -مگر آنکه هدفش کناره‏گیری از میدان برای حمله مجدد، و یا به قصد پیوستن به گروهی (از مجاهدان) بوده باشد. (چنین کسی) به غضب الله( ج)  گرفتار خواهد شد؛ و جایگاه او جهنم، و چه بد جایگاهی است».
دوم: هرگاه دشمن شهر و وطن اش  را محاصره کرده باشند، در اینحالت بر او واجب است که برای دفاع جنگ کند، زیرا شخصی  از پیامبر صلی الله علیه وسلم پرسید: ای رسول الله ( ج):  اگر کسی بخواهد مالم را بگیرد چکار کنم؟ فرمود : « لا تُعطِهِ مالّکَ » مالت را به وی مده (و از آن دفاع کن). 
مرد پرسید: اگر خواست مرا بکشد چی؟
 فرمود : « قاتِلْهُ» با وی بجنگ، مرد گفت : اگر او مرا کشت چی؟ فرمود : « فأنتَ شهیدٌ» پس در آنصورت تو شهید هستی. 
مرد گفت: اگر من او را کشتم چی؟ فرمود: « هو فی النار» او در جهنم خواهد رفت». به روایت مسلم (140).
این مسلمانی است که هرگاه بخواهد مالم را بگیرد و من وی را بکشم باز او در جهنم است، و این حال مسلمان (متجاوزگر است) پس اگر کافر باشد چه حالی خواهد داشت؟!
سوم : هرگاه ولی امر مسلمانان از او بخواهد بیرون رود، یعنی از وی بخواهد که برای جهاد برود، در اینحالت نیز جهاد فرض عین است، به دلیل فرمودهء باری تعالی : «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا مَا لَکُمْ إِذَا قِیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فِی سَبِیلِ الله اثَّاقَلْتُمْ إِلَی الْأَرْضِ أَرَضِیتُمْ بِالْحَیَاةِ الدُّنْیَا مِنَ الْآَخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا فِی الْآَخِرَةِ إِلَّا قَلِیلٌ» (سوره توبه 38).
یعنی : «ای کسانی که ایمان آورده‏اید! چرا هنگامی که به شما گفته می‏شود: «به سوی جهاد در راه خدا حرکت کنید!» بر زمین سنگینی می‏کنید (و سستی به خرج می‏دهید)؟! آیا به زندگی دنیا به جای آخرت راضی شده‏اید؟! با اینکه متاع زندگی دنیا، در برابر آخرت، جز اندکی نیست».
چهارم : هرگاه آن شخص دارای تخصص و مهارتی باشد که کسی جز او بدان خبره نباشد و (مجاهدان در میدان جهاد به تخصص و مهارت او) نیازوضرورت داشته باشند، در اینحالت جهاد (بر وی) فرض عین می شود، مثلا شخصی بکارگیری و استفاده از جنگی  را بلد باشد و غیر او کسی نباشد که تواناییش کافی باشد، در اینحالت فرض عین می شود.
در غیر این حالات چهارگانه که موجزآ در فوق بدان اشاره بعمل اوردیم ، اصل جهاد بالای مسلمانان فرض کفایی بوده ، یعنی اگر عده ای به جهاد بروند وجوب آن از دوش  سایر مسلمانان ساقط می گردد.
ولی مطابق قانون شرعی انجام واجبی هم مشروط به توانایی و قدرت است، و دلیل آن در قرآن عظیم الشان وسنت رسول الله صلی الله علیه وسلم چنین بیان یافته است :
در قرآن عظیم الشان با یک فهم عالی وزیبای می فرماید : « لَا یُکَلِّفُ الله نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا » (سوره بقره 286).یعنی : (خداوند به هیچ کس جز به اندازه توانائیش تکلیف نمی‌کند).
وباز میفرماید: « فَاتَّقُوا الله مَا اسْتَطَعْتُمْ » (سوره تغابن 16).یعنی : ( ‏پس آن قدر که در توان دارید از خدا بهراسید و پرهیزگاری کنید).
ومیفرماید : « وَمَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ » (سوره حج 78).یعنی : «خداوند در دین کارهای دشوار و سنگین را بر دوش شما نگذاشته است».
طوریکه دیده شده در امر جهاد برخی از اوقات  حرج و دشواری هست، حال آنکه حرج و دشواری در شریعت برداشته شده است، اگر قدرت و توانایی برای جهاد وجود داشته باشد در آنصورت به اذن الله عزوجل سهل و آسان است، و اگر توانایی برجهاد نباشد در آنصورت همان حرج و دشواری است که شریعت آنرا (از دوش امت) برداشته است.
همچنان در احادیثی متبرکه آمده است : « إذا أمرتکم بأمرٍ فأتوا منه ما استطعتم » بخاری (6744). یعنی: (هرگاه شما را به چیزی امر کردم آنرا در حد توانتان انجام دهید).
حکم این حدیث عام است یعنی در هر امری که باشد؛ زیرا این فرموده پیامبر صلی الله علیه وسلم: « بأمرٍ » نکره در سیاق شرط است و این فایده عمومیت می رساند.
و اما دلیل از واقع ؛ پیامبر صلی الله علیه وسلم در مکه بود و مردم را به توحید الله عزوجل دعوت می کرد و به سوی نماز، و این امر تا سیزده سال باقی ماند، و با جود شدت اذیت و آزاری که بر ایشان علیه الصلاة والسلام و پیروانش بود اما به جهاد امر داده نشد. صحیح بخاری (350).
و به قتال امر داده نشد، زیرا آنها توانایی (کافی) نداشتند، و الله عزوجل قتال را تا زمانیکه امت اسلامی دارای دولت و قدرت نشد واجب نکرد، الله متعال فرمود: « أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ الله عَلَی نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ » (سوره حج 39). یعنی : « به کسانی که جنگ بر آنان تحمیل گردیده، اجازه جهاد داده شده است؛ چرا که مورد ستم قرار گرفته‏اند؛ و خدا بر یاری آنها تواناست».
بر مسلمانان واجب است آنچه را که الله عزوجل امر کرده انجام دهند، او تعالی می فرماید: «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» (سوره انفال 60). یعنی : « برای مبارزه با دشمنان تا آنجا که می‌توانید نیروی (مادی و معنوی) آماده سازید».
انواع جهاد: 
طوریکه در فوق هم یاد اور شدیم  ، جهاد مصدر دوم باب مفاعله است و به معنی مجاهده از کلمه ی جهد می‌باشد. وآن به معنای مصرف نمودن تمام توانائی انسان در انجام کاری است که انسان بعد از آن دچار خستگی شود و به رنج ‌بیافتد ( چون همه‌ی توانش را صرف کرده است ).
مجاهده به این معنی است که انسان در مقابله با نیروی دیگری همه‌ی توان خود را صرف کند ، طوریکه دیگر خسته شود . این نیروی مقابل ، ابلیس و هوای نفس است بر این اساس مجاهده تمام مظاهر عبودیت را شامل می‌شود .
تعاریف که علمای اسلام مطابق نصوص شرعی از جهاد بعمل اورده اند ، تعبیرها وبرداشت های علمی خویش را در این بابت بشکل ذیل چنین فورمولبندی نموده اند : 
– جهاد بانفس :
علماءمیگویند که جهاد يك توازن ميان فتح درونی و فتح بيرونی است. در آن، هم نايل شدن و هم نايل گردانيدن مطرح بحث است. 
نايل گشتن انسان به اصالت خويش، جهاد اكبر، و نايل گردانيدن ديگران به اين اصالت جهاد اصغر است.
وقتي يكي از آن دو، از ديگري جدا شود، مفهوم جهاد، عملاً منتفي مي‌گردد. از اكتفا به يكي از آنها ذلّت و بيچارگي و ديگري خشونت و انارشي به وجود مي‌آيد.. پس چقدر خوشبخت‌اند كساني‌كه در جستجوي اسباب نجات ديگران اند؛ همان طوركه براي نجات خودشان، آن را جستجو مي‌كنند و چقدر خوشبخت‌اند كساني ‌كه در ميدان عمل براي نجات ديگران، خود را فراموش نمي‌كنند.
علماء میگویند که جهاد در راه خدا، در دو جبهه صورت مي‌گيرد: اولین جبهه همان جبهه درونی نفس است ،وجبهه دومی آن جبهه عالم خارج است .
درفهم کلی  جهاد با نفس و ایستادن در برابر خواسته های نفسانی و تمایلات درونی انسان برای غوطه ور شدن در اعماق شهوتهای حرام می باشد،طوریکه پروردگار با عظمت ما در ( در آیه 69 سوره عنکبوت ) می فرمایند : « وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا» ( کسانی که در راه ما تلاش و جهاد نمایند، آنان را به راههای خود رهنمود  می کنیم) .
و همچنین  از جمله جهاد با نفس: بخشیدن مال و خرج نمودن در راههای خیر بطور عام و بخشش برای جهاد فی سبیل الله بطور خاص می باشد . الله سبحانه در آیه 60 سوره انفال می فر مایند : « وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَیْءٍ فِی سَبِیلِ اللّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَأَنتُمْ لاَ تُظْلَمُونَ » ( هر آنچه در راه الله صرف نمایید) پاداش آنرا به تمام و کمال به شما داده می شود و هیچگونه ستمی نمی بینید) .
خواننده محترم !
جهاد اصغر (کوچک) جهادی نیست که تنها در جبهات جنگ بجا آورده شود. زيرا اين برداشت، به معنای تنگ ساختن گستره‌ي جهاد است. ميدان جهاد چنان وسیع و پهناور است که پهنای آن از شرق تا غرب امتداد یافته است. گاهي یک کلمه، گاهي یک سکوت، گاهي صرف یک ترش رویی، گاهي یک تبسم، گاهي ترك یک مجلس، گاهي پیوستن در یک مجلس، و خلاصه انجام دادن هر کاری به خاطر خدا و به کار بردن محبت و بغض در راه کسب رضای الهی، شامل مفهوم جهاد می‌شود.
از اين جنبه هر تلاشي که مسلمان به خاطر اصلاح جامعه در هر ساحۀ زندگی، در هر مقطعی از جامعه انجام می‌پذیرد، در جملۀ همین جهاد محسوب می‌شود.
به اين معنا که تمام آنچه در فضاي خانواده و خويشاوندان  نزديک و دور و همسايه و رفيق انجام مي‌گيرد، همه از جمله‌ي جهاد اصغر مي‌باشد. و اين همچون دايره‌هاي متداخلي است که به گستردگي زمين وسعت دارد. 
– جهاد در برابر شیطان: 
شیطان دشمن خطرناكی  برای انسان است ، شیطان همیشه در کمین انسان است، همه   راه های را برای گمراهی آن برای اغواء ومیل کردن آن بسوی حرام براه می اندازد ، بنآء مقاومت در برابر مکرهای شیطان ومبارزه در برابر وسواس  شیطان، نوعی از جهاد محسوب می شود. 
جهاد دربرابر منافق وفاسق: 
کلمهء  «منافق» از ریشه «نفق» به معنی خروج است. نفاق دارای معنای وسعیی
 است از جمله هر آن شخصی که : زبا نش با عملش موافق و هماهنگ نباشد ، سهمی از نفاق را دارا  میباشد . 
نفاق، مصدر است به معنی منافق بودن. نفاق، صفت افراد بی ایمان است که ظاهراً در صف مؤمنین هستند اما در باطن درجماعت کفار قرار دارند .
بنآ ءگفته میتوانیم که: منافق کسی است که در باطن، کافر ولی ظاهراً مسلمان است. علت این تسمیه آن است که منافق از ایمان به طرف کفر خارج شده است. منافق، خط زندگی مشخصی ندارد و درمیان هر گروهی به رنگ آن گروه در می آید.. در فرهنگ دینی، منافق از کافر خطرناک تر، دشمنی و عداوتش مخرّب تر و عذاب او در آخرت از کافر سخت تر است. 
وفاسق: 
اصطلاح فاسق به شخصی اطلاق میگردد که متهم  اتهام به فسق و فجور باشد. فسق  به عمل گفته میشود که بیرون از دایره عقلانی وشرعی  صورت گیرد . بنابر این انسان فاسق، شاید از نظر اعتقادی شخصی راست اندیش باشد، ولی در مقام عمل، انسانی راست کار نیست.
از نظر اعتقادی انسان فاسق از ایمان محکم و استواری برخوردار نمی باشد ، حکم شرع همین است که : شخص فاسق، بصورت کل انسانی سست ایمان میباشد . با آنکه به احکام شرعی اقرار و از نظربینشی التزام دارد، ولی در مقام عمل، چنین التزامی را مراعات  نمی کند و برخلاف اعتقادات عمل میکند . (مفردات الفاظ قرآن کریم، صفحه 636 ذیل کلمه فسق)
انسان مؤمن زمانی به فسق متهم می شود که در جامعه، اعمال ضد شریعت وخلاف رفتاری های شرعی صورت میگیرد در مقابل آن رسالت خویش را انجام نمی دهد .
بنآ ءاگر یک شخص با امر به معروف و نهی از منکر در مقابل منافقین وفاسقین و شبهات این اشخاص مبارزه وعمل میکند ، این عمل شان هم در جمله جهاد محسوب میگردد .
خوانندهء  محترم !
طوریکه در فوق هم یاد اور شدیم ، جهاد در برخی از حالات  دفاعی ودر برخی از اوقات  حالاتی تعرضی بخود اختیا ر میکند . 
جهاد عمل نیست که درزندگی یک بار فرض گردد مانند سایر فرایض اسلام مانند فرضیه حج که در زندگی یکبار فرض میباشد ، ویا فریضه نماز که بالای مسلمانان  تا اخر زندگی وحتی تا لحظه مرگ فرض می باشد ، حتی در حالات مریضی ، سفر وحضر .
بنآ ءگفته میتوانم که فرضیت جهاد در برخی از اوقات بالای مسلمانان حالات استمراری را بخود میگیرد ، ودر برخی از اوقات حالات مؤقتی برای خود دارد ، که ضرورت است در باره هر کدام از این حالات به تحقیقات مفصلی پرداخت .
مبحث امروزی ما در باره لقب جهاد ومجاهد است که هدف اینان از جهاد چیست وچرا عده ای به رفتن چند روز محدود به جبهات جهاد  این صفت  مقدس را برای خود نه تنها  ابدی ساخته اند ، بلکه شمشیر فتوای شان چنان تیز شده که حالاحکم کفر را بر سایر مسلمانان که بنابر شرایط نتوانستند به جبهات جنگی بروند ، هم استعمال مینمایند .
در صحیح بخاري حدیث داریم:که آنراحضرت ابوموسی رضي الله تعالی عنه روایت فرموده ودر آن آمده است که :دریکی ازروزها یکتن از صحابه از پیامبر صلی الله علیه وسلم پرسیدند که :« عَنْ آبی موسی ، قَالَ : سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَنِ الرَّجُلِ يُقَاتِلُ شَجَاعَةً ، وَيُقَاتِلُ حَمِيَّةً ، وَيُقَاتِلُ رِيَاءً أَيُّ ذَلِكَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ » « مَنْ قَاتَلَ لِتَكُونَ كَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا فَهُوَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ » .رواه البخاري شماره حدیث 5042 )
( شخصی برای قومیت می جنگد، وشخص دیگر برای اینکه غیرت خود را نشان دهد می جنگد وشخص دیگر میخواهد که خود را مشهور  سازد می جنگد ،  کدام یکی از اینها مجاهد در راه خدا محسوب میشوند ؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند : شخصی که برای اعلای کلمه الله جهاد میکند ، آن شخص در جمله مجاهد بشمار می اید )
این بدین معنی است کسانیکه برای قومیت وقوم پرستی ،واشخاصیکه  برای غیرت ویا هم اشخاصیکه  در بین مردم به شهرت برسند ، وبه حیث قهرمان ملی شهرت یابد ویا اینکه مردم بگویند که فلان شخص قهرمان ، شخص شجاع ومجاهد است ،از فهم حدیث متبرکه طوری استنباط میشود که همه ای این افراد که بخاطر نام ونصب وشهرت وجمع اوری مال وثروت به جهاد رفته اند ، در جمله مجاهدین محسوب نمیگردد ، بلکه آنعده از اشخاص در جمله مجاهدین واقعی محسوب میباشد که غرض اعلی کلمه الله اخلاصمندانه جنگیده باشد .
در حدیثی دیگری که آنرا حضرت ابوهريره رضي الله عنه  روایت نموده آمده است :
« عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ، قَالَ قَالَ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و سلم، إِنَّ أَوَّلَ النَّاسِ يُقْضَى عَلَيْهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ رَجُلٌ اسْتُشْهِدَ فَأَتَى بِهِ فَعَرَّفَهُ نِعْمَتَهُ فَعَرَفَهَا، فَقَالَ: مَا عَمِلْتَ فِيهَا ؟ قَالَ: قَاتَلْتُ فِيْکَ حَتَّى اسْتُشْهِدْتُ، قَالَ: كَذَبْتَ وَ لَكِنَّكَ قَاتَلْتَ لِاَنْ يُّقَالَ جَرِيْءٌ فَقَدْ قِیْلَ، ثُمَ اُمِرَبِهِ فَسُحِبَ عَلَى وَجْهِهِ حَتَّى أُلْقِيَ فِي النَّارِ وَرَجُلٌ تَعَلَّمَ الْعِلْمَ وَ عَلَّمَهُ وَ قَرأَ الْقُرانَ فَأَتَى بِهِ فَعَرَّفَهُ نِعَمَهُ فَعَرَفَهَا، قَالَ: فمَا عَمِلْتَ فِيهَا ؟ قَالَ: تَعَلَّمْتُ الْعِلْمَ وَعَلَّمْتُهُ وَقَرَأْتُ فِیْکَ الْقُرْآنَ قَالَ: كَذَبْتَ وَ لَكِنَّكَ تَعَلَّمْتُ الْعِلْمَ ليُقَالَ انَّکَ عَالِمُ وَ وَقَرَأْتُ الْقُرْآنَ لِيُقَالَ هُوَ قَارِیءٌ فَقَدْ قِيلَ ثُمَّ اُمِرَ بِهِ فَسُحِبَ عَلَى وَجْهِهِ حَتَّى أُلْقِيَ فِي النَّارِ، وَرَجُلٌ وَ سَّعَ اللهُ عَلَيْهِ وَ اَعْطَاهُ مِنْ اَصنَافِ الْمَالِ كُلَّهِ فَاُتِيَ بِهِ فَعَرَّفَهُ نِعَمَهُ فَعَرَفَهَا قَالَ فَمَا عَمِلْتَ فِيْهَا قَالَ مَا تَرَكْتُ مِنْ سبيل تُحِبَّ أَنْ يُنْفَقَ فِيْهَا اِلَّا اَنْفَقْتُ فِيْهَا لَكَ قَالَ كَذَبْتَ وَ لکِنَّکَ فَعَلْتَ لِيُقَالَ هُوَ جَوَادٌ فَقَدْ قِيلَ ثُمَ اُمِرَبِهِ فَسُحِبَ عَلَى وَجْهِهِ ثُمَ أُلْقِيَ فِي النَّار. ( رواه مسلم  )
ترجمه : از ابو هریره (رضی الله عنه) روایت است که رسول اکرم (صلی الله علیه و سلم) فرمودند :«  اولین قضاوت در روز قیامت دربارگاه الهی در مورد شخصی خواهد شد که ( در میدان جهاد) شهید شده است. این شخص به محضر الهی آورده میشود؛ آنگاه خداوند متعال به او می گوید : من به تو چه نعمتهای فراوانی داده بودم ؟ او به همه نعمتهای خداوند اعتراف می کند؛ سپس خداوند از او می پرسد که از آن نعمتها چگونه استفاده کردی؟ ( و برای چه اهدافی استفاده کردی ) او می گوید ( آخرین عمل من این بود ) که در راه تو جهاد کردم تا اینکه شهید شدم ( و بدینسان عزیزترین و گرانبهاترین چیز یعنی جان خودم را در راه تو فدا کردم ) خداوند متعال به او می گوید : تو دروغ می گویی تو در جهاد برای این هدف شرکت کردی که جرأت و شجاعت تو برای مردم معلوم شود پس ( این هدف تو حاصل شد و در دنیا ) شجاعت تو شایع شد و مردم از آن آگاه شدند. آنگاه خداوند دستور می دهد و او بصورت واژگون در جهنم انداخته میشود. شخص دیگری را می آورند که علم دین را فرا گرفته و به دیگران نیز علم آموخته است. و قرآن را خوب خوانده است. خداوند نعمتهای اعطایی خود را برای او بیان می کند و او به آنها اعتراف می کند. آنگاه از او می پرسد: بگو تو از این نعمتهای من چه استفاده گرفتی ؟ ( و برای چه اهداف و مقاصدی از آنها بهره گرفتی ) او می گوید : بار الها ! من علم تو را حاصل کردم و به دیگران تعلیم دادم و برای رضای تو مشغول کتاب تو، قرآن مجید شدم. خداوند متعال به او می گوید: تو دروغ گفتی. تو علم دین و قرآن را برای این منظور آموختی و خواندی که مردم تو را عالم، قاری و عابد گویند پس ( این مقصد تو در دنیا تو را حاصل شد ) عالم، عابد و قاری بودن تو برای مردم خوب معلوم شد و میان آنها شایع شد. آنگاه خداوند دستور می دهند تا او را نیز بصورت واژگون در جهنم بیندازند. شخص سومی را می آورند که خداوند متعال به او در دنیا مال و ثروت فراوانی عطا کرده خداوند نعمتهای خود را که به او داده برای او بیان می کند و او به همه آنها اعتراف می کند آنگاه خداوند از او سوال می کند که تو از این نعمتهای من چه فایده ای گرفتی؟ ( و برای چه اهدافی آنها را صرف کردی ) او می گوید : بارالها! در هر راهی و کاری که رضای تو بوده من مال خودم را برای رضای تو خرج کرده ام، خداوند به او می گوید تو دروغ می گویی، در واقع همه اینها را خرج کرده بودی تا آوازه ات بین مردم بلند شود و مردم تو را سخی گویند پس (این مقصد تو در دنیا حاصل شد ) سخاوت و بذل اموال تو ، خوب بین مردم زبان زد آنها شد. سپس خداوند دستور می دهد تا او را نیز بصورت واژگون در دوزخ بیندازند. شرح : العظمة الله! چه حدیث تکان دهنده ای است ؟ در بعضی از روایات همین حدیث، مذکور است که ابو هریره (رضی الله عنه) گاهی اوقات هنگام بیان این حدیث ، بیهوش می شد. نیز از حضرت معاویه (رضی الله عنه) نقل شده است که یک بار این حدیث برایش بیان شد چنان گریه کرد که در آخر بی حال و بیهوش شد. آن سه عملی که در این حدیث مذکوراند یعنی تحصیل و تعلیم علم دین، مشغول بودن در قرآن،َو فداکاری جانی و مالی در راه خدا، بدیهی است که این هر سه عمل از عالی ترین اعمال صالحه هستند و اگر همراه با اخلاص باشند، پاداش آنها بدون شک خوشنودی الله و بهشت برین خواهد بود. ولی همین اعمال چون بمنظور شهرت طلبی و نمایاندن به مردم و یا دیگر اغراض و مقاصد دنیوی همراه باشند چنان گناه بزرگی بنزد الله تعالی به حساب می آیند که پیش از دیگر گناهکاران  ( مانند دزدان، راهزنان، قاتلان و زنا کاران و غیره ) فیصله دوزخ برای آنها صادر می شود و قبل از همه، همین گروه به دوزخ انداخته می شوند.
خواننده محترم ! 
طوریکه گفته امدیم ، مجاهد حقیقی وواقعی شخصی که با نیت خالص ونیت پاک برای اعلای کلمة الله وقائم  نمودن یک نظام اسلامی مطابق قانون الهی وسنت نبوی  به میدان جهاد شتافته باشد .
مجاهد واقعی شخصی است که در قلب اش حب اسلام بوده ،ودر راه الله جهاد نموده ونیت اش خدمت به دین  مقدس اسلام ، وطن وخدمت وخیر رسانیدن به برادر مسلمان وهمنوع خویش باشد . 
الله تبارک وتعالی در سوره البقرة آیه ۲۰۷ یکی از اوصاف بنده گان مجاهد اش را چنین بیان فرموده است :« وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ » (و در میان مردم کسی یافته می‌ شود که جان خود را (که عزیزترین چیزی است که دارد) در برابر خوشنودی خدا قربان میکند  (و رضایت الله را بالاتر از دنیا و مافیها می ‌شمارد و همه چیز خود را در راه کسب آن تقدیم می ‌دارد) و خداوندگار نسبت به بندگان بس مهربان است (و به انان در برابر کار اندک، نعمت جاوید می‌بخشد و بیش از توانائی انسانی برایشان تکالیف و وظائف مقرّر نمی‌دارد ).
نباید فراموش کرد که : مجاهد واقعی از جمله مقرب ترین و محبوب ترین بنده گان الهی است، مجاهد واقعی وحقیقی کسیست که همیشه و درهمه حالات زندگی خودرا مکلف به متابعت وفرمان برداری از اوامر الهی دانسته واز نواهی اش اجتناب می کند
پروردگار با عظمت میفرماید:«  إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ ۚ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ ۖ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ ۚ وَمَنْ أَوْفَىٰ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ ۚ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ ۚ وَذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ » (التوبة آیه۱۱۱ ) ( بیگمان خداوند (کالای) جان و مال مؤمنان را به (بهای) بهشت خریداری می‌کند. (آنان باید) در راه خدا بجنگند و بکشند و کشته شوند. این وعده‌ای است که خداوند آن را در (کتابهای آسمانی) تورات و انجیل و قرآن (به عنوان سند معتبری ثبت کرده است) و وعده‌ی راستین آن را داده است، و چه کسی از خدا به عهد خود وفاکننده‌تر است؟ پس به معامله‌ای که کرده‌اید شاد باشید، و این پیروزی بزرگ و رستگاری سترگی است..
بزرگترین آرمان وآرزو یک مجاهد واقعی همانا اعلای کلمة الله قائم نمودن یک نظام اسلامی در زمین خدا است .
مجاهد واقعی کسی که درمشقت ها وتکالیف  زندگی خود وبرادر مسلمانان را  روشن میسازد.
مجاهد واقعی کسی است که : در دفاع از دین مقدس اسلام با کمال میل جان ومالش را بی دریغ در راه خدا قربان می کند صرف بخاطر حصول خوشنودی رب العالمین .
ونمی گزارد که دشمن اسلام به حریم ومقدسات دین اسلام تجاوز کند .
مجاهد واقعی کسی است که از بیت المال ودارایی عامه حراست واز سوء استفاده رشوت ، غصب زمین ، جلوگیری کند .
مجاهد واقعی کسی است که از سلاح خویش برای دفاع از دین ، ناموس وطن ومردم خویش  استفاده کند .وبرای استقرارصلح وامنیت مردم خویش شب وروز تلاش کند .
مجاهد واقعی کسی است که از لحاظ اخلاقی ، انسان متواضع ، حلیم ، بردبار با شرف ومدافع نوامیس مردم باشد ، با حوصیله وخوش روی با مردم برخورد کند  نه اینکه برای اغراض شخصی وقومی ولسانی خویش سلاح بدست ومردم را به نام های مختلفی ازار واذیت کند ، از نام اسلام ومجاهد استفاده کند، وسلاح خویش را وسیله آزار واذیت مردم قرار دهد .
مجاهد واقعی ان نیست که امنیت مردم را سلب کند ، شهر ، کوچه وبازر راه وزندگی ارام را بر مردم تنگ بسازد  وموجب تداوم جنگ ،وخانه جنگی باشد .
مجاهد واقعی ان  نیست که به مال ، جان ، ناموس ، حیثیت مردم تجاوز کند .
مجاهد واقعی ان  نیست که شخصی متکبر ، مغرور ، احساساتی ، بی حوصله  ، وبد معمله با مردم باشد .
علما می فرماید که اساس وبنیاد جهاد برای دفع فساد وضع گردیده است ، به تاسف باید گفت که مجاهدین امروزی ما به افتخارات کسب کرده ، ومال غنیمت جهاد ومجاهد اکتفا نکرده بلکه با ضمه ساختن القاب چون جهاد ومقاومت موجب  فساد ومصیبت های عظیمی برای جامعه اسلامی افغانستان گردیده  اند . مصیبت های که تاریخ مسلمانان ، وتاریخ بشریت وتاریخ جهاد به یاد ندارد .
هدف نهایی یک شخص مجاهد همین است که رضا پروردگار وتطبیق قانون الهی در روی زمین است ، قانون که فساد ، واعمال غیر انسانی را از روی زمین بردارد ، واین یکی از رسالت ووظایف خلافتیش در روی زمین هم محسوب میشود که پروردگار با عظمت آنرا  بر دوش اش گذاشته  است واز خداوند میخواهم که توفیق مزید نصیب اش  فرماید تا در این رسالت وجایب اش را به موافقیت ادا ، وآنعده اشخاصیکه در این راه به  شهادت رسیدند جنت فردوس نصیب فرماید .
ناگفته نباید گذاشت که پروردگار با عظمت ما خودش علیم ودانا است ،که کی برای چه جنگ نموده است ، وکی برای چه از نام مقدس جهاد استفاده وفایده می برد .ولی پروردگار برای علم ودرایت نصیب فرموده که میتوانیم حکم وقضاوت نمایم که این انصاف نیست : که افتخارات جهاد کرد تمام ملت افغانستان را در  یک منطقه ویا هم در نام چند نفر شهید منحصر  بسازیم . از مواخذه الله باید ترسید .روز بازخواست  ومحاکمه الهی در پیش رو داریم .
شهید وشهادت :
در این هیچ جای شکی نیست که ما باید بزرگان وشهدا خویش را مطابق به قواعد وقوانین شرعیت غرای محمدی احترام بگزاریم . بزرگداشت نموده وبه روح شان دعای مغفرت بفرستیم واز پروردگار با عظمت تنما ء نموده که از گناهان شان عفو وجای شان در بهشت برین باشد.
در حدیثی آمده است که : « به مردگان ناسزا نگوئید زیرا که آنان به نتیجه ای اعمال شان رسیده اند  » ( صحیح بخاری حدیث 1393 )
لذا خاصهء ووجیبه ما مسلمانان است که مرده ومتوفی خویش  را به القاب نیک یاد نمایم وبرایش از درگاه ایزد متعال طلب مغفرت وبخشش  بخواهیم ،خداوند آنان  راغریق رحمت خویش قرار دهند.
درمورد اینکه در شرع اسلامی به چه کسی خطاب  شهید و اطلاق شهید میگردد و گفته میشود و به کی نه؟ موضوع است قابل  بحث ومورد اختلاف علماء ومفسرین اسلام . 
ولی اگر شخصی  با نیت خالصانه و به امید کسب اجر و پاداش و نائل شدن به مقام شهادت در راه الله متعال با دشمنان الله و دینش بجنگد و در این را کشته شود، امید است الله متعال وی را بعنوان شهید پذیرا باشد، و از گناهانش درگذرد، الله تعالی می‌فرماید:‌
« یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَی تِجَارَةٍ تُنْجِیکُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ * تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِکُمْ وَأَنْفُسِکُمْ ذَلِکُمْ خَیرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ * یغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَیدْخِلْکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَمَسَاکِنَ طَیبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ ذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» (سوره صف 10- 12).
یعنی : (ای مؤمنان آیا شما را به معامله‌ای رهنمود سازم که شما را از عذاب بسیار دردناک نجات می‌دهد؟ (و آن این است که) به الله و پیامبرش ایمان می‌آورید، و در راه الله با مال و جان جهاد می‌کنید اگر بدانید این برای شما از هر چیزی بهتر است. (اگر این تجارت را انجام دهید الله) گناهان تان را می بخشاند  و شما را به باغ‌های بهشتی داخل می‌گرداند که از زیر آن جویبارها روان است، و شما را در منازل و خانه‌های خوبی جای می‌دهد که در باغ های بهشت جاویدان و ماندگار، واقع شده‌اند.
و پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند : «للشهید عند الله ست خصال، یغفر له فی أول دفعة، و یری مقعده فی الجنة، و یجار من عذاب القبر، و یأمن من الفزع الأکبر، و یوضع علی رأسه تاج الوقار، الیاقوتة منها خیر من الدنیا و ما فیها، و یزوج ثنتین وسبعین زوجة من الحور العین، و یشفع فی سبعین من أقربائه» ترمذی (1712).
یعنی: «شهید نزدالله شش خصلت دارد : با ریخته شدن اولین قطرة خون او گناهان بخشیده می‌شود، و جایگاهش را در بهشت می‌بیند و از عذاب قبر محفوظ می‌ماند و از فزع اکبر (هیبت قیامت) در امان می‌ماند و بر سرش تاج وقار گذاشته می‌شود، که تنها یک یاقوت از آن از دنیا و آنچه در آن است بهتر است، و هفتاد و دو زن از حوریان (چشم‌درشت) بهشتی را به ازدواجشش درمی‌آورند، و برای هفتاد نفر از نزدیکانش شفاعت می‌کند».
با این وجود در حدیثی صحیحی که عبدالله بن عمرو العاص روایت می کند، پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند : «یُغْفَرُ لِلشَّهِیدِ کُلُّ ذَنْبٍ إِلَّا الدَّیْنَ» مسلم (1886).یعنی: «هر گناهی برای شهید مورد مغفرت قرار می گیرد بجز قرض و بدهی»….
از جناب شیخ ابن عثیمین سوال شد : آیا شهادت در راه خدا گناهان را پاک می کند؟
ایشان در پاسخ فرمودند : «شهادت گناهان را پاک می کند بجز قرض و دیون، هرگاه مسلمانی بدهی بر گردن داشته باشد، شهادت آنرا برایش اداء نمی کند (و گناهش را پاک نمی گرداند)، و پرداخت کردن قرض و دیون لازم است، و برای همین پیامبر صلی الله علیه وسلم قبل از آنکه الله متعال برایش فتح و پیروزی و مال بیاورد هرگاه جنازه ای نزد ایشان می آوردند، ابتدا سوال می کرد : آیا او، قرضدار است ؟ اگر می گفتند : خیر، پیامبر صلی الله علیه وسلم جلو رفته و بر آن جنازه نماز می خواندند، و اگر می گفتند : آری، و چیزی نداشت که قرضش را با آن بدهند، پیامبر صلی الله علیه وسلم نیز بر آن نماز نمی خواند و به یارانش می فرمود: « صلُّوا علی صاحِبکم » شما بر رفیقتان، نماز جنازه بخوانید. بخاری (2295)، ومسلم (1619)».
(مجموع فتاوی ورسائل فضیلة الشیخ محمد بن صالح العثیمین) (25/405).
همچنین از جناب علامه ابن عثیمین درباره معنای حدیث « یغفر الله للشهید کل ذنب إلا الدین» سوال شد، که ایشان اینگونه پاسخ دادند : «یعنی الله عزوجل هر گناهی را برای شهید مورد غفران قرار می دهد بجز بدهی (که دارد)؛ زیرا بدهی و قرض حق الناس است و پس دادن آن لازمست، اما اگر مسلمانی قرضی گرفته باشد و قصد پس دادن و ادای آنرا داشته باشد، از پیامبر صلی الله علیه وسلم وارد شده که ایشان فرمودند : « من أخذ أموال الناس یرید أداءها أدی الله عنه، ومن أخذها یرید إتلافها أتلفه الله» یعنی: « کسی که مال مردم را با نیت پس دادن، قرض بگیرد، خداوند در ادای آن به او کمک می‌کند و کسی که مالی را با نیت تلف کردن، قرض بگیرد، خداوند آن مال را تلف می‌کند» بخاری (2387). پس اگر این شهید که قرضدار است، قرضش را از شخصی گرفته و اراده و قصد بازپس دادنش را داشته، الله متعال برایش اداء می کند، حال یا آنکه در دنیا فردی یافت می شود که بجای او قرضش را اداء می کند، و یا آنکه الله متعال در روز قیامت به فرد طلبکار درجات و امتیازاتی می دهد و یا (بعضی) گناهانش را می بخشد». )مجموع فتاوی ورسائل فضیلة الشیخ محمد بن صالح العثیمین ) (25/446).
نامگزاری نام مقدس شهید :
آیا جایز که ما هر شخص را شهید خطاب نمایم ؟پروردگار با عظمت ما در 
( آیه ۳۶  سوره الاسراء ) میفرماید :« وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولـئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً » ( و از چيزى كه بدان علم ندارى (در مرحله اعتقاد و گفتار و عمل) پيروى مكن، زيرا گوش و چشم و قلب ، هر يك مورد سؤال قرار خواهند گرفت (از انسان درباره كارهاى آنها و از آنها درباره كارهاى خودشان مى‏پرسند) واقعآ چه زیبا فرموده است که انسان در مورد چیزیکه از آن علم واگاهی ندارد ، نباید از آن پیروی کند بلکه غرض احتیاط از گفتن در مورد چیزیکه علم ندارند خود را نگاه دارند .چرا که : زبان ،قلب ، گوش ، دست ، بینی ،  وقلم در روز اخرات جواب گوی اعمال وگردار خویش میباشند .
عالم ومفتی شهیر جهان اسلام علامه شیخ  ابن عثیمینطی فتوای میفرماید :«جایز نیست که بصورت عینی بگوئیم فلانی شهید است، زیرا پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند : «وَالَّذِی نَفْسِی بِیدِهِ لَا یکْلَمُ أَحَدٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَنْ یکْلَمُ فِی سَبِیلِهِ إِلَّا جَاءَ یوْمَ الْقِیامَةِ وَاللَّوْنُ لَوْنُ الدَّمِ وَالرِّیحُ رِیحُ الْمِسْکِ»، (سوگند به آن ذاتی که جانم در دست اوست هیچ کس در راه الله زخمی نمیشود مگر آن که در روز قیامت با همان زخم میآید در حالی که رنگ، رنگ خون است و بو، بوی مشک، و الله تعالی  بهتر میدانند چه کسی در راه او زخمی میشود). بخاری (۲۸۰۳).
(در این حدیث، پیامبر صلی الله علیه وسلم) علم آنرا به الله متعال نسبت داده است، و اگر اینگونه است پس جایز نیست که برای شخصی شهادت و گواهی دهیم به اینکه او شهید است؛ زیرا اگر ما گواهی دهیم که او شهید است در واقع گواهی دادیم به اینکه او به بهشت می رود، حال آنکه از جمله اصول اهل سنت و جماعت آنست که به جنتی بودن احدی گواهی نمی دهیم مگر آنکسی را که رسول خدا صلی الله علیه وسلم به جنتی  بودنش شهادت  داده باشد.
 و بر این مبنا می گوئیم : امید است که فلانی جزو شهداء باشد، و همین (جمله در حق وی) کافیست، زیرا اگر واقعا نزد الله متعال شهید باشد پس واقعا شهید است چه ما به او شهید بگوئیم یا نگوئیم، و اگر هم نزد خدا شهید نباشد پس جزو شهداء محسوب نمی شود هرچند که ما وی را شهید بنامیم».( برای معلومات مزیدمراجعه شود :  به مجموع فتاوی ورسائل فضیلة الشیخ محمد بن صالح العثیمین (25/387).
برای تکمیل بحث لزوماً یادآوری باید کرد که تحت نام جهاد به ریختن خون بی ګناه، ضرر به مال و جان انسانهای بی ګناه با ارتکاب عمل انتحاري و ګرفتن حق توبه حتی از متخلف شرعاً  مجاز نیست. 
برعکس عامل ریختاندن خون انسانهای بی ګناه شدن شرعاً حرام و مجاز نمیباشد. 
والله اعلم بالصواب.
مــاخــذ :
کتاب (مختصر الأسئلة والأجوبة على العقيدة الواسطية) ،ضبط شرحي الهراس وابن عثيمين للعقيدة الواسطية بالسؤال والجواب،تهيه و تنظيم: مضحي بن عبيد معثم مري سايت جامع فتاواي اهل سنت و جماعت