آرشیف

2014-12-29

afrotan

« مبناهای فلسفی انسان وجامعه درمفهومی بنام دین »

آیا اسلام راه حل است ؟ چگونه وبا کدامین مکانیزمی ؟

 

 

 

آنچه را که درادامه ء این نوشته مرور خواهید کرد :
۱ : پس از یک مقدمه کوتاه مروری به مسأ له ماهیت کار، وکاربه اهلش سپردن !
۲ : «مبناهای فلسفی و اکادمیک انسان و جامعه در دین » 
۳: آیا اجرای اسلوب های معمول درکشورهای جهان سومی بدون حل عادلانه «مسأله ملی» تنها با تغییرو جابجائی مهره ها در یک نظام سیاسی میتوان اصلاحات عادلانه را درجامعه افغانی عملی سا خت ؟

پیوسته به گذشته قسمت سوم : 

قــصد نــداشتم اکـنون و درروزگاری که بـشریت بـویـژه کشورهای شرقی و اسلامی منجمله افغانستان دچار بسیاری ازتوطئه ها و بیماری ها ی شده اند و از همه ما و تمامی کسانی که در راستای افشای این توطئه ها و درمانِ چنین بیماری ها از اندکترین توان نوشتن و شناساندن آنها بهره مند اند به طرح مسائل تیوریـک فلسـفی و اکادمیـک بپـردازم زیرا انسان معاصر در هرکجای از دنیا و هر مقطعی از تاریخ هوادار حل عاجل بیماری های است که وی و نسل وی به آن مصاب گردیده است ، هرچند توده های عامی ما از تحلیل های دقیق اجتماعی مسائل عاجز اند مگر تمامی آنها ، موافق و یا مخالف در این اصل متفق اند که بدون ریشه یابی و کشف مبنا های اکادمیک فلسفی انسان و خلقت بشر در هستی و تاریخ کشف هرگونه حقیقت و عرضه هرنوع راه حل و در هر مقطعی از تاریخ راجع به زندگی بشر معیوب خواهد بود . زیرا کاملأ بی معنی است که قبل از اینکه سرشت ، هویت و رابطه جوهـری انسان با هستی شناخته شود مکتب ، ایدیـولوژی و راه حلـی برای آن تعیین کرد .اکنون نیزکه برخی ازروشنفکران ارجمند ودانش پژوهان نامدارجهان بخصوص درآنعده جوامع اسلامی ای مانند افغانستان که دوره ای از حاکمیت های بنام مذهب را پشت سرنهاده باشند !! وقتی با طرح دینی از هر جنسی وبا هر قرئت و گفتمانی مواجه میگردند ، بلاد رنگ وبصورت نا خود آ گاه شعارکهنه و عتیقه سیـــکولاریــزم -Secularism و« طـرح جـدائی دین از سیـاسـت ! » که ریشه در عصر روشنگری ودر سرزمین های اروپائی آنزمان دارد سرمیدهند ! هیچگونه تردیدی وجود ندارد که برخی از بنیانگذاران این اندیشه یعنی سیــــکــولاریــزم Secularism مردان محبوب زمان و قلمرو خاص جغرافیاوی خویش بودند و با دریغ و تأسف که امروز نادانان و شبه روشنفکران این نسل و این عصر آن تئوری را که با « انگیزه دیگر، درجغرافیا ومکان دیگری در برابر حاکمیت کلیسا » بحیث تنها و ممکن ترین الترناتیف در مقابل آنچه که « کلیسا و پاپ » خود را نمائنده خدا و در بسیاری موارد ذات خدا می نامید و انسان ها را رمه ای از گوسفند ها می دانیستند که از جانب خدای که تنها « حضرت پاپ » به او دسترسی داشت ، و به فرمان کلیسای آن وقت مردم هیچ سرزمینی و در هیچ زمانی حق نداشتند روش و شیوه زندگی شانرا خود تعیین کنند بلکه این کلیسا بوده که از جانب حضرت مسیح « پسر خدا » اِعمال قدرت میکرد ، مطابق به حکم حکومتی مذهب مسیحیت آن روزگار هیچ جامعه و مردمی حق نداشتند که به زبان خویش سخن بگویند و کودکان و اطفال شانرا به زبان بومی شان آموزش دهند ، که به عقیده زمامداران کلیسای آنزمان « لاتین زبان خدا بوده ! » شعار« جدائی نهاد دین از سیاست » را سرمیدادند اما با دریغ و درد که آنچه درباره آغاز عصر نوین و درهم شکستن نظام های مذهبی و اجرای شعار« جدائی نهاد دین از نهاد سیاست » در قرون ؤسطی کمتر مطرح است ظهور نهضت های ملی در اروپا یعنی قلمرو کلیسای کاتولیک بود(۱)که همراه با نهضت های فکری وعلمی رُنسانس ، حکومتی به سطح جهانی یا انتر ناسیونالیستی ، کلیسای کاتولیک را در بسیاری از کشورهای اروپائی آنزمان درهم کوبیدند و در نتیجه حکومت های ملی را جانشین حکومت های مذهبی و کلیسا ساختند ،ومردم برای نخستین باراجازه تأسیس مکاتب و مدارسی با نصاب تعلیمی« غیرمذهبی »درمقابله با فرمان متملقانه وچپاؤلگرانه ای که درزمان حاکمیت کلیسا صدوریافته بود، بدست آوردند ، درروزگاردیگرو درشرائط متغییربا شرائط قرون ؤسطی بدون آنکه بصورت اکادمیک وعلمی نبض زمانی ومکانی ای جامعه ومردم راتحلیل و ارزیابی کنند تنها با اکتفا به انتقال و تصویر برداریی ناقص کارتونی از شرائط قرون ؤسطی به عصرجدید بسنده کردند . 
ازسوی دیگرشبه مسلمانان نا آگاه که روی دیگراین سِکه اند وبا« قرئت متحجرانه وسنگواره ای!» ازدین ، اسلام را راه حل تمامی مشکلات درتمامی نسل ها ودرامتداد تمامی تاریخ بشر میدانند مأموران پیدا و پنهان نظام سرمایه داریی معاصر محسوب میشوند ، طرح تطبیق « شریعت !!» را بصورت سربسته یگانه راه نجات جامعه افغانی می شمارند . البته باید گفت و خاطر نشان ساخت که ریشه های فلسفی گفتمان این گروه در هردو حوزه حاکمیت در جامعه افغانی یعنی آنانیکه از شبکه شبه دولتی مواجب بدست می آورند ویا هم آنانی که به مثابه اپوزسیون مسلح مصنوعی در برابر خدماتی که به اســــــتعمار گران انجام می دهند !!» دارای هویــــت و ماهیــــت مشــــــترک اند . همچنان عده ای از فعالان سیاسی وفاشیست های قوم گرایئ بی خِرد و شُبه کار شناسان سازمان های به ظاهر مدنـــی و حقوقـــی وتُفاله های ساده لوح این جماعت که در دفاتر مفُشن ، و موتر های ضد گلوله و آسمان خراشهای که به قیمت خون انسانهای مظلوم سرزمین افغانستان آباد شده ، خوابهای پنبه ای !! را میبینند و درشبکه های بیست وچهار ساعته تلویزیونی طرح های فرمائیشی ومغلقِ سربسته که نه خود از آن میدانند و نه هم توانمندیی انتشار عاقلانه و عالمانه چنین طرح سربسته به توده ها را در خود احساس میکنند و تنها با شنیدن اینکه علی آباد شهراست !! کمبود تقسیم قدرت به اساس فورمول معروف « مشارکـــــت ملی!! »را بحیث دکتورین آزموده شده برای افغانستان جنگ زده از تربیون ها و منبرهای که از سوی مافیای جهانی در اختیار شان قرار داده اند بیان میـــــکنند . 
این وبسیــا ری عوامـل دیگـر سبـب شدند تا برنامـه نوشـتارم را تعویض نموده و د سـت کم با در نظر داشـت شرائط حساس جامعـه افغانـی روح و روان نوشته ام را در حد ضرورت و زمینه سازی برای براه انداختن چنین مبحث فلسـفی و جامعـه شناسـا نه محدود کنـم . 
آرنولدجوزف توین بی Arnold Joseph Toynbee مؤرخ نامدار انگلیسی وقتی به تاریخ مینگرد اصل تهاجم و تدافع را موتور وعامل تاریخ می شمارد ، البته جغرافی مأبان، جغرافیه وخشونت نسبی طبیـعت راعامل اساسی رااقلیـم می دانند. یوهان کریستوف فریدریش فون شیلر Johann Christoph Friedrich von Schiller فیلسوف نامدار آلمانی که در قرن نُزده زندگی میکرد میگویـد : عشق و گرسنگی عامل حرکت تاریخ اند .اکونومیست ها یا اقتصاد پرستان درمسائل انسانی و فلسفه تاریخ به اصالت اقتصاد معتقدند .مارکسیستها نیزمقولات ماترياليسم تاريخي نظيرهستي اجتماعي و شعور اجتماعي، پايه و روبنا صورت بندي اجتماعي – اقتصادي، شيوه توليد، نيروهاي مولده، طبقه اجتماعي، مبارزه طبقاتي، را عوامل اصلی تکامل تاریخ محسوب میکند .آقای امیر نیک آئین یک از بزرگترین نویسنده گان حزب تودهء ایران دراثرمعروف اش « ماتریالیسم دیالکتیک» از قول لنين می نويسد: «انسان وحشي، انساني که فقط با غرائز خود سر و کار دارد هنوز از طبيعت متمايز نيست. انسان با شعور خود را از طبيعت متمايز مي گرداند، از آن جدا مي شود . . و مقولات عبارتند از مدارج اين ممتاز شدن، يعني مدارج شناخت جهان». ….
ادامه دارد 
۱ : برای توضیحات بیشتر به کتابی بنام « نا گفته های از یک آشوب » نوشته و تحلیل از محمد امین فروتن مراجعه گردد