آرشیف
ما چرا به مقاومت مسلحانه برخاستیم؟
عبدالحفیظ منصور
یک سال از اشغال افغانستان/خراسان بهوسیلهی ایادی پاکستان سپری شد. طی این مدت دستاوردهای نیمبند ۲۰ سال پسین از بین رفت. کشور از جهات گوناگون در سراشیبی سقوط و نابودی قرار گرفت. در مقابل «جبهه مقاومت ملی» توانست خود را هم در سطح داخلی و هم در انظار جهانی تثبیت نماید. با توجه به آن چه که در سال اخیر به مشاهده رسید، تحریک طالبان بسیار پر شتابتر از آن چه که فکر میشد، راه زوال را در پیش خواهد گرفت. تحریک طالبان برای نجات خود از سقوط مرگبار حتمی راهی جز تجدید نظر بنیادی در دیدگاههایشان در پیش رو ندارند؛ در غیر آن با مقاومت مسلحانه و فراگیر مردم افغانستان/خراسان در گوشه و کنار کشور روبرو خواهند بود و پاسخ انگشت را مشت دریافت خواهند داشت.
از لحاظ فکری و اعتقادی
تحریک طالبان ثابت ساختند که نسبت به دور قبلیشان نه تنها تغییر نیافتهاند، بل در مواردی خشنتر و جدیتر از گذشته نیز شدهاند. دیدگاه این گروه در مورد نحوهی حکومتداری، حقوق بشر و مناسبات بین المللی چنان است که گویی کسانی را از قرون چهارم و پنجم هجری در جهان کنونی احضار کردهاند که از هیچ چیزی آگاهی ندارند. تصور شماری از مبصرین سیاسی مغرب زمین که می گفتند طالبان دیگر آن افراد دیروزی نیستند و تحولات جهان را درک کردهاند، نادرست ثابت گردید. شاید هم امریکا تحت تاثیر چنین پندار نادرستی با طالبان در دوحه پیمان بسته بود و گمان کرده بود، که این گروه در فردای افغانستان/خراسان دولت فراگیر و پابند به موازین حقوق بشر تشکیل خواهند داد. اما حالا به نادرستی چنین اندیشهیی پی بردهاند.
جبهه مقاومت ملی، بیش از همه با یک پرسش دینی مواجه بود. آن پرسش این بود: مقاومت مسلحانه در برابر ادارهیی که خود را مسلمان میخواند و شعار تطبیق شریعت اسلامی را سر میدهد، چه جایگاهی دارد؟ علمای دین واضح ساختند که جهاد بهعنوان یک فریضهی الهی برای دفع ظلم است و این ظلم زیر هر عنوانی که صورت گیرد ظلم است؛ یک مسلمان حق دارد که از خون، مال، نسل و آبروی خویش دفاع نماید. توجیه شرعی مقاومت مسلحانه بر پایهی همین دیدگاه استوار است. از سویی دیگر، حکومت زور و تغلب از نگاه قاطبهی فقهای مسلمان فاقد اعتبار و مشروعیت میباشد. هیچ حکومتی بدون رای و نظر مردم مسلمان اعتبار شرعی ندارد، چیزی که مصداق آن همین ادارهی طالبانی میباشد، بهوِیژه که به اثر معامله با یک قدرت بیرونی به میان آمده باشد.
جبهه مقاومت ملی که با انبوهی از دیدگاههای متقاوت و گاه متضاد مواجه بود، قادر شد خطوط اساسی خویش را همگانی سازد و بدین صورت، قرائت راه خود را از میان انبوهی از تضادهای فکری که در آینده میتواند فربه تر گردد ترسیم کرد. بحث حکومت دینی و غیردینی از عمدهترین موضوعاتی بود که در پیش روی جبهه مقاومت ملی قرار داشت. عدهیی از منسوبین این نهاد حکومت سکولار را برای آیندهی افغانستان تجویز میکردند و از اسلام تنها معنویت و بعد عرفانی را قابل حفظ میانگاشتند؛ اما در خطوط اساسی جبهه مقاومت ” جمهوری اسلامی ” تسجیل یافت و به آن بگومگوها پایان بخشید. مسالهی دومی جایگاه قومیت بود. باز هم کسانی بدین باور بودند که جبهه مقاومت ملی باید پاسدار حقوق تاجیکها بوده باشد. به عقیدهی این طایفه، جنگ کنونی افغانستان صاف و ساده جنگ قومیاست. طالبان حافظ منافع قوم پشتوناند و جبهه مقاومت ملی باید بیپرده وعریان خود را مدافع حقوق تاجیکهابخواند . ولی اکثریت رهبران جبهه مقاومت ملی با دید متفاوتتری به قضیه نگریسته، طالبان را نمایندهی قوم پشتون نمیشمارند و خود را نیز جنبش قومی نمیدانند. به نظر آنها اکثریت اعضای طالبان به پشتونها تعلق دارد؛ اما بدین معنی نیست که طالبان از حمایت همهی پشتونها بهره مند بوده باشند. طالبان زادهی ارادهی سران پشتون نیستند، بل ثمرهی استخبارات پاکستان میباشند که زیانهای آن علیالسویه بر دوش همهی باشندگان افغانستان/خراسان سنگینی میکند. هم چنان جبهه مقاومت اگر از گوشهی معینی سر بلند کرده، خواستهایش منحصر به همان جغرافیا نمیباشد. جبهه مقاومت ملی در آرزوی نجات کشور است و برای همهی ساکنان آن به صورت برابر عدالت میخواهد، نه انحصار و تبعیض. در فرجام پس از بحث های فراوان نظر اکثریت غالب آمده و جبهه مقاومت ملی با تاکید بر اصل برابری و عدالتخواهی میان همهی اقوام افغانستان/خراسان خطوط اساسی خود را تثبیت ساخت.
سومین مساله، ساختار دولت آیندهی افغانستان/خراسان بود. کسانی بسان گذشته از تمرکز جانبداری میکردند وافرادی نظام فدرال را به صلاح میدانستند. جبهه مقاومت ملی راه میانه را برگزید و ساختار پارلمانی غیرمتمرکز را بهعنوان ساختار مطلوب برای فردای این سرزمین اعلام داشت. خوشبختانه شورای عالی جبهه مقاومت ملی برای نجات افغانستان با اکثریت قاطع از همین نظر حمایت داشتند.
از لحاظ بینالمللی
ایالات متحدهی امریکا بر اساس یک معامله طالبانیسم را جایگزین لیبرالیسم کرد، دستیاران و هماندیشان خویش را انتقال داد و طالبان را وارد افغانستان گردانید. در این معامله قرار بر این بود که تحریک طالبان عرصه را برای القاعده تنگ تر نماید و حکومت فراگیر بسازد؛ ولی همین که تحریک طالبان زمام امور را به دست گرفت، روابط خود را با القاعده تقویت و گسترش دادند- تا این که ایمن الظواهری در قلب کابل در منزل متعلق به وزیر امور داخلهی طالبان از پا درآمد. این رویداد، آشکارا پیمانشکنی طالبان را از قرارداد دوحه آشکار گردانید و در درون دولت امریکا کسانی را واداشت تا سیاستشان را در قبال طالبان مورد بازبینی قرار دهند.
من بهعنوان عضو هیات مذاکرهکنندهی دولت افغانستان/خراسان در قطر بدین باور رسیدم که برنامهی جانشینسازی طالبان در جای اشرف غنی پالیسی دولت بایدن بود و شخصیتهایی مانند زلمیخلیل زاد و امثال او در نقش مهرهها سهم خود را ایفا میکردند. بستن دروازه مکاتب بروی دختران، لغو فعالیت احزاب سیاسی، محدود کردن فعالیت رسانههای همگانی، زندانی کردن هزاران مخالف سیاسی این تصور را کاملا باطل کرد که تحریک طالبان این بار شاید تغییر کرده باشند. قتل صدها افسر و سرباز متعلق به نظام قبلی و شکنجهی هزاران تن دیگر نهادهای بشری را بر آن داشته است که تعزیرات بیشتری بر ادارهی طالبان وضع بدارد. همین اکنون بحث بر سر این است که آیا سیزده تن از سران طالبان که در فهرست سیاهاند، میتوانند اجازهی سفر به خارج داشته باشند یا خیر؟ و پرسش دیگر این که داراییهای متعلق به افغانستان/خراسان که از جانب دولت امریکا منجمد گردیده، آیا میشود آن را در اختیار امارت طالبانی قرار داد یا نه؟ و اگر داد با چه شرط و شرایطی؟ این همه در حالی است که پس از گذشت یک سال هیچ کشوری، به شمول پاکستان، امارت طالبان را به رسمیت نشناخته و امارت طالبان به حیث یک ادارهی نا مشروع و فاقد اعتبار به کار خود ادامه بخشیده است.
دلایلی که نشان میدهد تحریک طالبان بر اساس یک معامله با امریکا جاگزین اشرف غنی گردیدند، از دید من عبارتاند از:
- عقد قرارداد دوحه؛ امریکا از یک سو سران طالبان را در لیست سیاه قرار داده بود و از سویی دیگر با این گروه تروریستی قرارداد بست و در عالی ترین سطح از هیات طالبان پذیرایی به عمل آورد
- در طول گفتگوهای صلح میان هیات دولت و هیات طالبان در دوحه، جانب امریکا به منظور تشکیل حکومت انتظامی و تحویلدهی مسالمت آمیز قدرت در افغانستان/خراسان هیچ طرحی ارائه نکرد و با ضایع کردن وقت فرصت داد تا طالبان از طریق نظامی کار را به نفع خود یکسره کنند
- دکتر اشرف غنی زمانی افغانستان/خراسان را به وسیلهی هواپیما ترک گفت که سربازان امریکایی در کابل حضور داشتند؛ مدیریت فرودگاه کابل در اختیار آنها بود
- زمانی گروه طالبان به شهر کابل سرازیر شدند که هزاران سرباز امریکایی در کابل مستقر بودند- بدون آن که درگیریای میان آنها بوقوع بپیوندد
- برای چندین روز افراد طالبان و سربازان امریکایی در فرودگاه کابل درکنار یکدیگر فعالیت داشتند
- هیئت طالبان پس از سقوط قندهار بوسیلهی هواپیمای نظامی امریکایی از قطر به قندهار انتقال داده شد
- امریکاییها به مقامات بلندپایهی دولت اشرف غنی که در پنجشیر جابجا شده بودند در تماس شده تقاضای خروج آنان از افغانستان/خراسان را داشتند
یک سال قبل، با سقوط کابل به دست طالبان فضای بین المللی چنان بود که مقاومت را در برابر آن گروه بیهوده میانگاشتند و دست یازیدن به سلاح را نشان ابلهی. اکثریت کشور ها اعتقاد داشتند که در نخست ایستادگی در مقابل تحریک طالبان کاری بیثمر و جنونآمیز است؛ در ثانی، طالبان خود به اصلاحات لازم مطابق میل نهادهای جهانی مبادرت ورزیده، در آن صورت نیازی به جنگ نخواهد بود. گذشت زمان صحت دیدگاه مقاومتگران را به اثبات رسانید. کشورها یکی پی دیگری از طالبان نا امید شده و بهسوی جبهه مقاومت ملی بهعنوان تنها بدیل چشم امید بستهاند.
رفتار انسانی جبهه مقاومت ملی در برابر اسیران جنگی به جهانیان فهماند که منسوبین این جبهه در هر سطحی که هستند، علاوه بر این که در پی آزادی و استقلال سرزمینشان هستند، به ارزشهای انسانی پا بند میباشند. آنها دهشت را با رحمت و ظلم را با عدل پاسخ میدهند و این امر از دستاوردهای خوب جبههی مقاومت ملی میباشد. از زمانی که تحریک طالبان سلطهی خود را بر جغرافیای افغانستان/خراسان قایم کردهاند، تا کنون دو مرتبه ازبکستان از قلمرو تحت کنترل طالبان مورد حمله راکتی قرار گرفته است. باری هم زد و خوردهایی میان نیرو های مرزیشان به وقوع پیوسته است. به گواهی یک مقام بلند پایه ایرانی، در این مدت ۶ نوبت در مرز میان دو کشور تبادل آتش میان نیروهای دوجانب صورت گرفته است که حاصل آن چندین کشته و زخمی میباشد. سفیر جمهوری چین در آخرین اظهار نظرش در کابل گفت که در افغانستان/خراسان ۲۰ گروه تروریستی فعالیت دارند. اشارهی او به جنگجویان اویغور است که در تبانی با طالبان فعالیت دارند. این همه گویای این واقعیت است که کشورهای منطقه از حاکمیت طالبانی در افغانستان نگران میباشند. افزون بر آن، یک مقام ارشد امنیتی هند اعلان داشت که سلاحهای امریکایی که در افغانستان قرار داشتند در دسترس جنگجویان کشمیری قرار گرفته و مقادیری از آنها به دست قوای هندی افتاده است.
در بخش سیاسی
تحریک طالبان ادارهیی را در افغانستان/خراسان قایم کردهاند که دارای سه ضلع است: پشتونیسم، افراط گرایی مذهبی و پخش و گسترش سلطهی پاکستان. بر اساس این ویژگی سه گانه، شخصیتهای غیرپشتون از اریکهی قدرت کنار زده شده و پایتخت سیاسی افغانستان/خراسان به قندهار منتقل گردید؛ فضا برای روشنفکران و تحصیلکردهها تنگ گردید و کسانی که توان خارج شدن را داشتند کشور را ترک گفتند و همهی استقلالطلبان و آزادیخواهان از طالبان بریدند. نه تنها تحریک طالبان قادر نشدند سایر اقوام را قانع سازند که حتا در میان پشتونها دو صف از هم جدا( یکی بر محور درانیها و دیگری بر محور غلزاییها) شکل گرفت. اولی را ملا عبدالغنی برادر و دومی را سراج الدین حقانی رهبری و مدیریت میکند. اولی در وزارت دفاع سنگر انداخته و دومیدر وزارت داخله سنگر گرفته است.
طالبهای متعلق به ولایتهای مشرقی و غزنی از این که از صلاحیت چندانی برخوردار نیستند ناراضیاند؛ این در حالی است که طالبان تاجیک، ازبیک، و شماری هزاره از کردهی خود نادم بوده و در پی جبران اعمال گذشتهی شان افتادهاند. احتمال نیرومندی وجود دارد که در ولایات شمال و شمال-غرب افغانستان با یک جرقه به سلطهی طالبان پاسخ “نه” گفته شود. این تحول بدین سبب قابل پیشبینی است که طالبان غیر پشتون از بیعدالتی و فساد طالبان پشتونتبار به ستوه آمدهاند. در این مدت جبهه مقاومت ملی توانست خود را در میان مردم افغانستان/خراسان معرفی بدارد، از نیات و برنامههای خویش پرده بردارد و در دل رهبران و سران شمار کثیری از فرماندهان سرشناس افغانستان/خراسان نور امید بتاباند که نتیجهی آن تشکیل شورای عالی جبهه مقاومت ملی برای نجات در انقره بود. این بدان معناست که جبهه مقاومت ملی پیام خود را در این مدت به همهی رهبران سیاسی رساند و قلوب آنها را جذب نمود. در درون جبهه مقاومت ملی کسانی به خود حق میدادند تا نسبت به رهبری این جبهه باور چندانی نداشته باشند. آنان سن کم و عدم تجربهی او را دلیل میگرفتند. خوشبختانه آن بی باوریها به تدریج به باورو یقین تبدیل گردیدند؛ سستیها و تنبلیها جای خود را به گرمی و چالاکی داد و دیری نخواهد گذشت که نتیجه مثبت آن در درون افغانستان/خراسان آشکار گردد.
در بخش نظامی
جبهه مقاومت ملی با برنامهی تشکیل دولت فراگیر در کشور پا به عرصهی وجود گذاشت. قبل از این که صفآرایی نظامی میان طالبان و جبهه مقاومت ملی صورت گیرد، هیاتهای دو طرف در چاریکار مرکز ولایت پروان با هم دیدار و گفتگو نمودند. هیات جانب جبهه مقاومت ملی تشکیل حکومت فراگیر با معیارهای جهانی را طرح کردند و نیازی به جنگ و خونریزی بیشتر نمیدیدند؛ اما طرف طالبان که امیر خان متقی ریاستاش را به دوش داشت، به چیزی کمتر از تسلیمی قانع نبودند و در نتیجه مذاکره به شکست انجامید و رویارویی اجتنابناپذیر شد.
طالبانی که فکر میکردند امریکا و ناتو را شکست دادهاند و ولایات را بدون کدام مقاومت تسلیم گرفتهاند، در این گمان بودند که جنگ پنجشیر را به سرعت سرکوب میکنند. آنان ابتدا با لشکرکشی سنگین بر جغرافیای پنجشیر مستولی شدند؛ اما نمیدانستند که طراحان جنگ در پنجشیر برای یک جنگ درازمدت آمادگی گرفتهاند و به شیوهی چریکی به نبرد شان ادامه خواهند داد. حساس ترین مرحله، برای چریکها مرحلهی نطفهگذاری است؛ اگر جانب مقابل شانس آن را داشت تا به سرکوب چریکها بپردازد، کار برای چریکها دشوار میشود. اما اگر چریکها از آن مرحله عبور کردند، کار برای طرف مقابل دشوار می گردد. کار نطفهگذاری در پنجشیر با موفقیت صورت پذیرفت. ۲۷ پایگاه فرعی در سراسر آن ولایت فعال شدند و هریک از این پایگاهها در عمل امتحان خود را در نبردهای موفقانه پس دادند. همزمان با پنجشیر، در شمال هندوکش در اندراب و خوستها مقاومت شجاعانه مقاومت گران تبارز یافت و دشمن بار بار مورد ضربه قرار گرفت. پایگاههای چریکی در حال حاضر در ولایات بدخشان، تخار، کاپیسا، پروان و کوهدامن در حال گسترش است. هر روز که سپری میشود، مردم به موفقیت جبهه مقاومت ملی مطمئنتر میگردند و علاقهمندی جوانان برای پیوستن به صفوف جبهه مقاومت ملی افزایش مییابد. هستههایی در ولایات شمال و غرب کشور درحال شکلگیری است.
برای جبهه مقاومت ملی، داشتن پایگاه حمایوی در بیرون از کشور از نیاز مندیهای اساسی است. خوشبختانه این پایگاه حمایوی در همان روزهای نخستین در دوشنبه پایتخت تاجیکستان ایجاد شد. طالبان بدین باور بودند که سلاح های پنجشیر را گردآوری کردهاند. غافل از این که مقاومت گران از یک سو میتوانند نیازمندیهای تسلیحاتی خویش را از دشمن مرفوع سازند و از سویی دیگر در تازهترین مورد در پنجشیر سلاحهای جدیدی را به کار گرفتند که قبلا در افغانستان/خراسان دیده نشده اند؛ به کارگیری این سلاحها روحیهی شکستهی طالبان را ویرانتر کرده و بر میزان فرارشان افزوده است.
در امور فرهنگی
بر خلاف شعارهای دینی-مذهبی طالبان، این گروه بیشتر تابع رسم و رواج قبایل پشتون هستند؛ از طرز پوشیدن لباس، صحبت کردن و معاشرت با دیگران همه و همه متاثر از پشتونیسم میباشد. آنان زبان پشتو را زبان ملی شمرده و برای زدودن زبان فارسی و سایر زبانها شتابان به جلو میروند، لوحههای دوایر دولتی را به زبان پشتو ساخته، پوشیدن دستار و کلاه قندهاری را ترویج نموده و بر گذاشتن ریش انبوه تاکید میورزند. نام دانشگاه تعلیم و تربیه را که به نام دانشگاه استاد برهان الدین ربانی بود، عوض کردهاند؛ جوانان را از پوشیدن کلاه پکول که سمبول مجاهدین بود، بر حذر داشتهاند و به کارگیری واژههای ناب فارسی را زیر نام این که ایرانی است ممنوع قرار دادهاند. ادارهی امر به معروف و نهی از منکر طالبان موهای جوانان را با معیار خودشان سفارش میکنند.
پس از حاکم شدن طالبان، دروازهی رسانههای آزاد مسدود گردید و صاحبنظران آزاد از اظهار نظر برحذر داشته شدند و شماری زیر شکنجه رفتند. در نظام طالبانی نشر موسیقی قدغن گردیده و به کارگیری آدمک در فروشگاههای لباس ممنوع میباشد. در دوایر دولتی، پوشیدن دریشی از میان رفته و جای آن را پیراهن و قطیفه گرفته است؛ جشن سال نو و عاشورا را از تقویم رسمی کشور حذف کردهاند و تقویم را از هجری شمسی به هجری قمری برگرداندهاند. شیعیان، پس از زنان، بیش از همه در معرض تبعیض قرار گرفتهاند و با وجود آن که شماری از علمای شیعه بیعتشان را با امارت طالبان اعلام داشتند، در چند نوبت محافل آنها از سوی افراد طالبان برهم زده شده است. بر سر تجلیل از دهم محرم نیز قیودی وضع گردید.
در منشور شورای عالی جبهه مقاومت ملی برای نجات افغانستان/خراسان، فردا میباید روی زبانهای ملی کشور، سرود ملی، پرچم ملی، روز های ملی و شخصیتهای ملی تصامیم مناسب اتخاذ گردد. معنی این سخن این است که جبهه مقاومت ملی برای تشکیل یک ملت واحد نه تنها ساختار و تشکیلات مناسب سیاسی را خواهان است که فراتر از آن عناصر ذهنی و فرهنگی را نیز در تشکیل دولت ملی در نظر دارد.
در بخش اقتصادی
در مدت ۲۰ سال که در افغانستان/خراسان نیروهای امریکایی حضور داشت، تمام نیازمندیهای حکومت از سوی ایالات متحده امریکا و متحدانش تامین میگردید و تنها سالانه ۶ میلیارد دالر از درک مساعدتهای بلاعوض امریکا به بودجه افغانستان/خراسان کمک میشد. از معاش معلم گرفته تا امتیازات سربازان و پزشکان از ناحیهی پولهای اهدایی امریکا تامین می گردید. امریکا در این مدت هیچ پروژهی زیربنایی در افغانستان/خراسان احداث نکرد تا اندکی به اقتصاد درمانده و بیمار افغانستان یاری رساند؛ حتی برق از ازبکستان خریداری میکرد. سالها نیز از پاکستان سنگ تعمیراتی و خشت پخته به افغانستان/خراسان وارد میکردند. از این رو، با رفتن سربازان امریکا، اقتصاد افغانستان/خراسان فروریخت و اکنون طالبان ماندهاند و عوارض گمرکی و فروش زغال سنگ و گرفتن عشر و زکات از مردم درمانده.
امروز امریکا هفته وار ۴۰ ملیون دالر در دسترس طالبان قرار میدهد تا صرف کمکهای بشری گردد. اما معلوم است که بیشتر این مساعدتها، در دسترس نیروهای جنگی طالبان قرار میگیرد. همزمان با آن بحث روی این مساله جریان دارد که ۷ میلیارد دالر از پولهای افغانستان/خراسان که در بانکهای امریکا منجمد شده است، در اختیار کشور سومی قرار داده شود و از آن طریق طالبان بتوانند به آن دسترسی پیدا کنند؛ کاری که تا هنوز صورت نگرفته است.
در عرصهی بشری
تسلط تحریک طالبان بر کشور یک فاجعهی به تمام معنا بود. بیم و هراس مردم را نسبت به آینده در منظرهیی که حین سوار شدن به هواپیماهای امریکایی در فرودگاه کابل شکل گرفت، میتوان مشاهده کرد. آمارها نشان میدهند که نیمی از نفوس افغانستان خواستار خروج از افغانستان/خراسان میباشد. بیشتر باشندههای این کشور با یک وعده غذا روز خود را سپری میکنند. موسسات حامی حقوق کودکان برآورد کردهاند که ۱۲ میلیون کودک با خطر سو تغذی دست و گریبان اند. یک و نیم میلیون تن پناهندهی جدید در این مدت وارد ایران گردیدهاند. بیش از دوصدهزار تن از نخبه های نظامی و ملکی به کشورهای غربی متواری شدهاند. آنهایی که در افغانستان/خراسان باقی ماندهاند، جز توکل به خدا هیچ امیدی نسبت به آیندهی فرزندان شان ندارند. دریچههای کار و تحصیل به روی مردم بسته شده است.
به عنوان جمعبندی، میتوان عمق بحران افغانستان در زیر سلطهی طالبان را در یک جمله از بلندپایهترین مقام اجرایی طالبان – محمد حسن آخوند- نشان داد وقتی که از موضع رییسالوزرا خطاب به مردم گفت: ما نان مردم را ضمانت نکرده بودیم، خدا روزیرسان ا ست.
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور