آرشیف
ما همه از او هستیم و به سوی او بر می گردیم.
نثار احمد کوهین
بنا به نوشته ی استاد محمد خلیق : " جناب استاد اسدالله عفیف باختری، شاعر، نویسنده و روزنامهنگار معاصر کشور، در اثر بیماری، شب گذشته، 9/8 ثور (اردیبهشت) 1396 خورشیدی، در بیمارستان ابوعلی سینای بلخی در شهر مزار شریف، مرکز بلخ، چشم از جهان پوشید. انّا لله و انّا الیه راجعون.
روانشاد استاد عفیف باختری فرزند محمّدامین عفیف باختری، در سال 1341 خورشیدی در بلخ زاده شد. دورۀ دانشآموزی را در دبیرستان باختر و آموزشهای عالی را در دانشکدۀ کشاورزی دانشگاه کابل پی گرفت. پس از آن به ترتیب؛ به سمّتهای آموزگار در ادارۀ سوادآموزی بلخ و کارمند اداری انجمن نویسندهگان بلخ و ادارۀ کُلّ امور فرهنگی و اجتماعی استانهای شمالی کشور کار کرد و از سال 1377 تا اکنون در بخش فرهنگ و نشرات ادارۀ هلال احمر بلخ کار میکرد. وی همچنین در سال 1381 سردبیر نشریّۀ «جهان نو» در بلخ و در سال 1389 مدیر مسؤول ماهنامۀ «الف تا یا» که به پشتیبانی مالی جناب محترم استاد عطامحمّد نور، استاندار بلخ، به نشر میرسید بود.
پنج دفتر شعرش به نامهای «سنگ و ستاره» (بلخ، 1382)، «آوازهای خاکستری» (بلخ، 1383)، «من با زبان دریا» (کابل، 1386)، «با یک پیاله چای چهطوری؟ عزیز من!» (کابل، 1386 به همّت جناب استاد عطامحمّد نور)، «صد غزل» (کابل، 1391) به چاپ رسیده اند.
نماز جنازۀ آن مرحوم، امروز، شنبه 9 ثور 1396 خورشیدی، به ساعت 12:30 بعد از ظهر در مسجد جامع روضۀ مبارک حضرت علی (ک) ادا و فاتحهخوانی به روز یکشنبه 10 ثور در مسجد جامع نوبهار شماره 2 برگزار میشود."
به عنوان یک دانشجو رشته زبان و ادبیات پارسی دری وفات استاد باختری را یک ضایعۀ جبرانناپذیر فرهنگی دانسته و انباره گاه الله بی نیاز بنده نواز، برای آن مرحوم بهشت برین و به بازماندهگانش و همچنین به همۀ فرهنگیان کشور صبر جمیل تمنا دارم .
نمونه کلام :
روزی که است مثل دگر روزهای سال
هی میدهند تذکرهها مرده انتقال
مردی که جبهه رفت و پس آمد به افتخار
سرباز مردهییست که آورده یک مدال
کشتم چرا و کشته اگر میشدم چرا؟
آدم کلافه میشود از این همه سوال
شب احتمال برف، سحر احتمال برف
نفرین به پیشبینی و اینقدر احتمال
جام دگر بده که بگیرم دوباره جان
چیزی دگر بده که بگیرم دوباره حال
یک شعر روزمره نوشتم برای عشق
عشقی که میکشند دوباره به ابتذال
عشقی که عکس مضحک آن را کنار راه
یک قلب تیر خورده کشیدیم با زغال
دنبال یک شکار دگر نقشه میکشد
گرگی که روحش شاد یادش گرامی
روزی که است مثل دگر روزهای سال
هی میدهند تذکرهها مرده انتقال
مردی که جبهه رفت و پس آمد به افتخار
سرباز مردهییست که آورده یک مدال
کشتم چرا و کشته اگر میشدم چرا؟
آدم کلافه میشود از این همه سوال
شب احتمال برف، سحر احتمال برف
نفرین به پیشبینی و اینقدر احتمال
جام دگر بده که بگیرم دوباره جان
چیزی دگر بده که بگیرم دوباره حال
یک شعر روزمره نوشتم برای عشق
عشقی که میکشند دوباره به ابتذال
عشقی که عکس مضحک آن را کنار راه
یک قلب تیر خورده کشیدیم با زغال
دنبال یک شکار دگر نقشه میکشد
گرگی که پشت میز فرو رفته در خیال
#عفیف_باختری میز فرو رفته در خیال
بازم روح استاد بزرگوار شاد و جایش بهشت برین باد !
نثاراحمد کوهین
9/2/1396 کابل- افغانستان.
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور