آرشیف

2014-12-23

afrotan

ما فیأ درما نی زمامداران و بحران همه گیر درجامعه افغانی !!

بازهم حکایت قدیم و درد قدیم ( انتخابات ریاست جمهوری افغانستان ) !
  
                          
 

قسمت سوم :
 
همه چیز شنیده بودیم و دیده بودیم جز این : به قول نویسنده و دانشمند فرهیخته معاصرو متعهد ایرانی
«جلال رفیع» که قدیمی ها لابد از این قبیل بلیَات برسرشان زیاد باریده بود که همیشه تعجب کنان می گفتند به حق چیز های نشنفته ! و البته برخی از دوستان عقیده بر این است که در این روزگار باید بر سر در هر محل و مکانی تابلو بزنند : « تعجب ممنوع » ! یکی از این سلسله تعجب ها ی ممنوعه از قضای روزگار درست زمانی بروز کرد که برای  بیماردر حال نزع به اسم « افغانستان » چندین تن از« پیشکسوتان!» و« پهلوانان پنبه ای » میدان معرکه ، درمانهای گوناگونی را در نسخه پیچا ندند و جسد این بیمار صعب العلاج را  وارد بیمارستان یا همان شفاخانه کردند و هریکی از این به اصطلاح پهلوانان دوران انتخاباتی برآن مرثیه می خواندند . ؛ ناگهان خبرگزاری ها و مطبوعات داخلی و خارجی مثل  همیشه به غرض آزمائیش افکار عامه ،  متن یک توافق نامه میان جلالتمآ ب کرزی و آقای خلیل زاد سفیر و وایسرای سابق ایا لات متحده امریکا در افغانستان را که در حقیقت به مثابه ناظم و شریک اقتصادیی شرکت های نفتی ایالات متحده  امریکا در افغانستان شناخته می شود با این عبارات منتشر ساخت . البته قبل از اینکه متن فرمان تشکیل کمیسیون اجرای ملی را با هم بخوانیم لازم است به این خصوصیت فرهنگی وتاریخی جامعه ما وسائر کشور های جهان سوم اشاره ای بکنم که بروفق تیوری  نظریه پردازان امپریالیزم فرهنگی وقتی جوامع عقب مانده با پیوند های تمدنی و فرهنگی شان بریده میشوند و با شخصیت اصلی خویش که متشکل از عادات ، رسوم ، مذهب ، و آداب معاشرت است   احساس بیگانه گی کنند ،  بحرانات گوناگون اقتصادی ، فرهنگی و سیاسی دآمنگیر شان می گردد برای نجات و رهائی ازاین  بحران بجای تمسک به یک برنامه و اندیشه علمی که از توان مندیی رفع مشکلات و نیازمندی های انسان معاصر  و جامعه کنونی   برخوردار باشد  بر سرِ نخبه گان ، شخصیت های «کریزماتیک »، و مردان به اصطلاح « عمل »  حساب خویش را باز میکنند ، لهذا در جهان کنونی که  تجربه « نخبه گان »   و زندگی روزمره انسان ها بطور فزاینده ای تحت تأ ثیر رویداد ها  و فرایند های بسیار عمیق و دور قرار میگیرد داشتن این تصؤر که شاید بتوان به کمک و یاریی کارکشته ترین آدم ها ، دیپلومات های نامدار و ازتبارنخبه گان مافیائی و صاحبان چندین شرکت تجاری بین المللی هرچند صاحب تجارب فراوان  مافیائی برمشکلات موجود فائق آمد کاملأ اشتباه و یک انتباه غلط است . مسأ له راه اندازیی«  کمیسیون اجرای ملی » در افغانستان نیز روی همین معادله از سوی مافیای داخلی و اهرم های شبه قدرت در جامعه به منظور شریک ساختن تمامی رقبأ ، مخالفین داخلی و خارجی نظام  حاکمه در افغانستان  جهت آزمائیش افکار عامه روی آنتن آورده شده است .در متنی از این  خاکه ای منتشر شده چنین  می خوانیم :
                                     بسم الله الرحمن الرحیم
« به منظور ارتقای هم آهنگی و مؤثریت در امور اجرائی ، ایجاد کمسیون اجرایی ملی را بر اساس ماده ۶۴  قانون اساسی افغانستان منظور میدارم . لائحه وظائف و تشکیلات این کمسیون در مطابقت با قانون اساسی و سائر قوانین نافذ افغانستان تنظیم میگردد . کمسیون اجرائی ملی دارای صلاحیت های زیر میباشد .
۱ : کمسیون به نمائنده گی از رئیس جمهور از امور اجرایی که وی به آن تفویض میدارد ، سرپرستی می نماید .
۲ : کمسیون برنامه های اجرایوی حکومت را در مطابقت با قوانین نافذ افغانستان طرح و درجهت هم آهنگی امور مربوطه به رئیس جمهور مشورت داده و پیشنهاد ارا یه میدارد .
۳ : کمسیون جهت اجرای مؤثر امور اجرائی و تأ مین انتخاب افراد شا یسته برای مسؤلیت های حکومتی و همچنین عزل و تبدیلی آنها ، در مطابقت با ماده ۶۴ قانون اساسی افغانستان به رئیس جمهور پیشنهاد های لازم را ارائیه می دارد .
۴ : کمسیون برای ارتقای مؤثریت ، شفافیت در امور اجرایی ، فعالیت های وزیران و رؤسای اداره های مستقل را در بخش دفاعی و امنیت ، سیاست خارجی و امور منطقوی ، امور اقتصادی و مالی و امور حکومت داری و مبارزه با فساد و مواد مخدر هم آهنگ میسازد .
۵ : کمسیون دارای یک رئیس ، بودجه و تشکیلات متناسب با اجرای مسؤلیت هایش می باشد .
۶ : رئیس کمسیون اجرای ملی در جلسات کابینه اشتراک نموده و از امتیازات یک عضو کابینه برخوردار میباشد .
۷ :   با ایجاد این کمیسیون ، صلاحیت شورای امنیت ملی ، کمسیون مشورتی انتخاب کارمندان ارشد و دارالانشای شورای وزیران نیز به این کمیسیون انتقال می یابد . »
از فحوای متن این به اصطلاح فرمان مافیائی  که با یک نگاه غلط  مادی نسبت به بحران افغانستان  با  عجله و شتاب فراوان تنظیم گردیده و جهت آزمائیش افکار عمومی مردم افغانستان به شمول روزنامه وزئن ۸ صبح در برخی آژانس های خبری منتشر و روی آنتن آورده شده است بخوبی هویدا  میگردد که بحران کنونی کشور و جامعه ما ازجنس دیگر و ریشه های دیگری است . زیرا به شهادت تمامی سیا ستمداران کشور و جهان  بحران و فا جعه در  افغانستان از پیچیده ترین نوع آن در قرن آخیر است لهذا نه میتوان مردم و نسل کنونی ما را با « نسخه های ما فیائی » نجات داد .مضافأ بر اینکه این نسخه ء مافیائی از همان اول مبین  تقابل عمیق با قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان است �� هیچگاه و هیچگونه  توضیح نه شده است که متن مسوده فرمان تشکیل کمسیون اجرائی ملی توسط چه نهادی تسوید و از سوی کدامین ارگان حقیقی و حقوقی  پیشنهاد گردیده است که جلالتمآب کرزی به حیث رئیس جمهور اسلامی افغا نستان به اساس ماده ۶۴ قانون اساسی زحمت منظوریی آنرا تقبل فرموده است ؟ البته فقره بیستم  ماده ۶۴ قانون اساسی افغانستان ضمن بیان وتوضیح  صلاحیت های رئیس جمهوری افغانستان بصورت اجمالی و با در نظرداشت سائرفقرات ماده شصت وچهارم قانون اساسی افغانستان « تاسيس كميسيونها به منظور بهبود ادارهْ كشور مطابق به احكام قانون.» را از وظائف رئیس جمهور اسلامی افغانستان می شمارد که هیچگاه دلالت برایجاد چنین  کمیسیون های عریض و طویلی را نه میکند . درحقیقت میتوان گفت که این نسخه مافیائی برای حل بحران افغانستان نیز طراوش همان  نگاه های  بیمار تاجران خون و شرکت های چند ملیتی نظام سرمایه داری در کشورهای جهان سوم است که برای غارت بزرگترین  سرمایه ها و ارزشهای مادی ومعنوی  کشورهای شرقی منجمله افغانستان در کمین نشسته اند وبرای انهدام بزرگترین آثار زندگی  مدنی  در این کشورها لحظه شماری میکنند . این درست است که شرائط پیچیده وگرانبار مملکت ما هم پذیرش مسؤلیت را ایجاب میکند و هم اختیار عمل داشتن را . مسلمأ افراد ، دستجات و گروه های مسامحه کار و سرکش وخود خواهی  در این کشور پهناور و درقلمرو جغرافیای تاریخی بنام افغانستان وجود دارند که به هر اقدام « نام و نان » آوری لبیک میگویند اما با این همه مسأ له
« اختلاف فکر آنها  با دلسوزان راستین جامعه  ، نبود خط مشی مبتنی بر اجرای اصلاحات ساختاری در کشور» که اجندای  بسیاری از سیاسیونی را که در صف کاندیداتوری ریاست جمهوری افغانستان ایستاده اند تشکیل می دهد ، اما سوال مهمی که نزد تمامی اهل نظر و صاحبان اندیشه  خطور میکند این است که انگیزه اصلی این طرح چه خواهد بود و برای نخستین بار و با چه استد لا لات مافیائی  از کدامین ذهن بیمارطراوش کرده باشد ؟ تا بتوان در پرتو این ارزیابی به نتائج مطلوبی دسترسی یافت . در پرتو این محاسبه و از آغاز نخستین روزهای بیماریی که با تب شدید و لرزان فساد اداری آغاز یافت سیلی از انتقادات بجا و بیجای نیز همچون بارش سختی  از همه سو سرازیر گردید ، زمامداران مافیائی را واداشت تا به غرض دفع این موج عظیمی از انتقادات چاره سازی های فرعی و مصنوعی را تدارک بینند . چنانچه دیدیم و به چشم سر مشاهده کردیم که با اتمام هر مقطع و هر دوره ای از حیات سیاسی رژیم حاکم ،  زمامداران شماره اول نظام  با انتقاد از وضع موجود وعده های مودل جدیدی را به مردم فقیر و مظلوم افغانستان قول میدادند .!!
یکی از برجسته ترین « نسخه ها !!» و « توجیهاتی » که در امتداد چند سال آخیرحاکمیت  شرکت مافیائی سرمایه داری  برافغانستان  در برابر سیلی از آن همه هیاهو ی روشنفکرانه و انتقادی از سوی حاکمان در حوزه امنیت عمومی و سیاسی  جامعه بکار گرفته می شد تشکیل کمیسیونهای بود که بالعموم وظیفه داشتند تا اوضاع تار وتاریک در جامعه را به قول معروف « ماست مالی » کنند ، چنانچه بصورت واضیح می بینیم که تاهنوزهم نتائج تلاش وکارهیچ یکی ازاین نوع« کمیسیون ها » به مشاهده نه میرسند . !! تو گوئی که با اعلام اسامی و  تشکیل چنین کمسیونهای با « صلاحیت و کم صلاحیت » داد گاه رأی بر ختم غائله را صادر کرده است .!! و دیگر نباید کسی از آن پرونده نام ببرند و از« یک زاغ چهل زاغ »بسازند . !! زیرا به باور زمامداران مافیائی حاکم وظیفه اصلی آنها  فقط در محدوده تعیین و تشکیل این به اصطلاح کمیسیون بازی ها خلاصه می گردید  و بس .  که ماهیت انگیزه  و جوهراصلی فرمان تشکیل «کمسیون اجرائی ملی» نیز از همان جنس شناخته شده  قدیم است که با تغییرات کاملأعادی نظام حاکم درایالات متحده امریکا وبا این امید کاذب در حوزه افکار عامه به سطح جهانی  که  نخستین جرقه های   شعار « تغییر » رئیس جمهور «اوبا ما » در افغانستان ،  با تغییر اداره مالامال از فساد وبی کفایتی  بزعامت آقای حامد کرزی" رئیس جمهور اسلامی افغانستان " شنیده خواهند شد . چنانچه با پخش  خبر پیروزیی حزب دموکرات امریکا بسیاری از« مردان پنبه دانه ای » جامعه ما از مغاره ها بیرون آمدند و به غرض انجام  " زیارت قصر سفید " راهی  یواشنگتن شریف "  شدند !!
 تا آنجا که برخی ازین مسافران آرمان گرای  قطار انتخابات ریا ست جمهوری افغانستان و « یاران طماع وراحت طلب »  در چهره ای مرد ی که تازه زمام امور امریکا را دردست میگرفت خواب های رنگین و آرزوهای دیرین خویش را تعبیرمیکردند ؛ لهذا  آنچه باید اکنون به مثابه یک پرسش مهم مطرح کرد  و مهمترین قسمت این سناریو را نیز  تشکیل میدهد این است که آیا واقعأ درد اصلی مردم ما و درد مشترک این نسل در تاریخ معاصر ، فقدان و کمبود راه اندازیی چنین یک پروژه بیماروآنهم  ازجنس  کمیسیون سازی است ؟ این و بسیاری از پرسشهای دیگر موجب می گردد تا در مرحله ء نخست تمامی شاخصه های«  روانی و سایکولوژیکی » این پرونده مهم سیاسی را که با سرنوشت انسان و تاریخ جامعه جنگ زده ما ارتباط ناگسستنی  دارد عمیقأ مورد بررسی قرار گیرد ، اینجاست که باید روشنفکر این زمان به کمک آنتن های قوی خرد جمعی ، نفوذ و حضور قوی و نیرومند  طراحان این پروژه و یاهم سائر برنامه های عملیاتی اجتماعی را افشأ سازد . هکذا روشنفکر معاصر و متعهد جامعه ما باید انگیزه اصلی  ارائیه چنین طرح مبهم و پیچیده در زمان کنونی را نیز دریابد و به گوش توده های  محروم جامعه برسانند که چرا وبرای کدام هدف این طرح اعلام میگردد ؟.
وقتی صحبت ازسناریوی  تشکیل « کمیسیون ملی اجرایوی » شد ناگزیرضمن  برشمردن تناقضات صریح این طرح با مفرادات قانون اساسی افغانستان که فوقأ به آن اشاره گردید باید پنهانی ترین عزائم طرحان این فرمان  را نیز براساس معادلات  « سایکولوژیکی » و « روانی » این پروژه را  دریافت  . راستی  چه شده است که  اکنون  پس از سالها فساد  و غارت و زراند وزی و معا مله گری یا د ست کم هفت سال حکومت مؤقت ، انتقالی و بالاخیره اداره ای که برخلاف موازین قبول شده علمی و حقوقی بار سنگین پسوند نا شأ یسته « جمهوری منتخب اسلامی » را نیزحمل میکند هنوز هم عطش زراندوزی ، شهرت طلبی و قدرت خواهی  زمامداران وحاکمان افغانستان اشباع نه شده و قتی صدای مهیب وجدان جامعه و تاریخ را میشنوند نه میتوانند قرار بگیرند ، تمام وجود شان به حرکت می اید به هرسو و همه جا ها دست می اندازند تا برای روح ها ی ملتهب و نا راضی شان پنا ه گاهی را دریابند و  در اوج یک جنون غریزه آلود رو به هذیان گوئی ها می آورند و در نشه ای از این « عصیان پلید ِ اعتیاد به قدرت و ثروت» آرزوهای کهن شانرا همچون قصیده های ناپخته در شمائل  یک « فرمان پنبه دانه ای  » که تمامی برج وباروی جامعه را تغییر خواهند داد می سرآیند . مگرچنین آرزوی خام  درست مصداق داستانی است که :
شخص مغرض و عجولی  در  نیمه های یکی از  شب ها به یک آدم نهایت خوشباوری زنگ زد وگفت : ببخشید که از خواب بیدارت کردم می خواستم ببینم که هنوز هم خواب پنبه دانه را می بینی ؟
واضیح است که این  تیوری « کمیسیون سازی » در جامعه ما نیزطراوش  ذهن بیمار مافیای حاکم بر سرنوشت افغانستان بشمار می آید که بردل ودماغ ملت فقیر ما چنگ زده اند . مطالعات تاریخی و جامعه شناسانه کشور ما ، به عموم  قلم بدستان متعهد جامعه ما  حکم میکند که وقتی زمامداران جامعه بصورت مصنوعی ودرامتداد یک مأ موریت اطلاعاتی و امنیتی برای نگاهداریی منافع نامشروع قدرت های خارجی  و  نا آگاه از مسؤلیت های ملی و انسانی مردم شان به قدرت میرسند ، طبیعی است که همان قدرت های بیگانه با میتود ها  و تاکتیک های مرسوم چپاؤل و یغما گری در ملت ها وکشور های جهان سوم ، زمامداران دست نشانده خویش را مشغول ضرب زبانی ها و آمار و ارقام مصنوعی تشکیلاتی آنهم از جنس « کمیسیون سازی های » بی مفهوم  میسازند . آنچه را که من میخواهم اکنون به عرض برسانم اینست که نقش کاذبانه و ریأ کارانه  اینگونه میتود ها و تاکتیک ها درراه اغفال افکارعمومی و ذهن نشین ساختن مفاهیم « پوچ وپوک » وغیر واقعی برخا سته از یک مشروعیت دروغینی است که فقط برای کسب « نان و نام » آنهم  بیشتر در بازار مکاره سیاست معاصر جامعه ما  به مشاهده میرسند ، و راستی انگیزه اصلی  نمائیش چنین یک سریال دنباله داری که حاوی پیام تقسیم قدرت  کاذب  به اساس  معیارمعروف   « نصفُ لی و نصفُ لک » بوده است درذهن کدامین طرف این معامله  قدرت خطورکرده باشد ؟ ! بدون شک وقتی مهره های مطلوب و مورد نظر شبکه های استخباراتی بدون کوچکترین احساس دربرابر منافع مردم افغانستان تنها در لاک خودشان چنان فرو میروند که از مسأ له سرنوشت انسان جامعه و کشور اش غافل مانند و نتوانند تقدیر وسرنوشت جامعه ومردم اش را به مثابه یک پیکره واحد حس کنند با یک حالت مضطربانه  و ترسناک همچون معتادان به مواد مخدر برای ادامه حیات ننگین شان تن به هرنوع معامله می دهند ، زیرا تمامی توا نائی های مادی و معنوی ای  که هر آدم بصورت فطری از آن بهره مند میبا شد و  همین قدرت معنوی است که برای « انسان های  آزاد و مؤمن  » توان چگونه زیستن را اعطأ می کند ، قبلأ به مثابه آخرین داشته ها و ذخائر معنوی انسان های آزاده  دربرابر یک متاع « مصرفی » و « کادیلاکی* »  از دست داده اند و تنها به مثابه موجودات « مصرفی » در « زمین سرنوشت » ملت افغانستان بازی میکنند . لهذا در گرماگرم این بازی با سرنوشت ، نامدارترین و پر داعیه ترین نیروها با دیدن چراغ سبزمشارکت در قدرت کاذب و نامشروع ازپا درمی آیند.ودربرابر« بت »قدرت و ثروت  به سجده می اُفتند . و به قول مارکوز " به انسان های  یک بعدیی  که شعار تولید برای مصرف و مصرف برای تولید را می سر میدهند ، مبدل میشوند " به قول سارتر فلیسوف نامدار فرانسه ، این الیناسیون به وسیله ی پول و بورژوازی به عمل می آید . بدین ترتیب است که " بورژوا " انسانی است که همه ی فضائل را منسوب به ثروت و قدرت می داند  ، همه ی امکانات و توانائی های مادی و معنوی شهروندان را با شمشیر برنده نظام  سرمایه داری لبرال برای اجرأ و انجام یک معامله درست و هموار می سازد . بنا براین میتوان گفت که بزرگترین د ست آورد این گروه  حاکم مافیائی درافغانستان طرح ناقص ، مجهول ، مجعول  وقابل تفسیرچند بعدی بوده که بنام« تشکیل کمیسیون اجرای ملی » به غرض آزمائیش افکار عمومی منتشر گردید ه است .سوال اساسی و اصلی که مطرح میشود این است که چرا وچگونه این طرح هزارچهره به اصطلاح « تشکیل کمیسیون اجرای ملی » را مجهول ، مجعول و قابل تفسیر های گوناگون دانسته میشوند  ؟  از  مطالعه همه جانبه متن به اصطلاح فرمان « تشکیل کمیسیون اجرای ملی » میتوان دریافت که جوهر اصلی  این  به اصطلاح « کمیسیون اجرای ملی » را همان پست « اداره امور ریاست جمهوری افغانستان » تشکیل میدهد  و تنها بصورت فریبنده برخی از تشکیلات  نمائیشی مانند« شورای امنیت ملی!» ،
« کمیسیون مشورتی انتخاب کارمندان ارشد و دارالانشای شورای وزیران » نیز با این کمیسیون ملحق و انتقال می گردد . جالب ترین بخش این به اصطلاح مسوده فرمان« کمیسیون اجرای ملی » صلاحیت های رئیس این کمیسیون است که نخست ، این کمیسیون مؤظف به اجرأ ونظارت آنعده امور اجرایوی گردیده که از سوی رئیس جمهور به وی تفویض می گردد . که همین اکنون نیز این تعامل غیر علمی و مغائر با سیستم مردم سالاری ومبتنی بر دموکراسی و عدالت اجتماعی هر گاهی در صورت لزوم بصورت وافِر در سیستم کنونی مافیائی به مشاهده میرسد . چنانچه قبلأ تذکر یافت  کمیسیون های فراوانی به ارتباط مسائل کشور و جامعه به اساس احکام جداگانه ای از  مقام ریا ست جمهوری افغانستان تشکیل و تدویر می گردد . که بدون شک اراده ء فردی و سلیقه شخصی جلالتمآب کرزی « رئیس جمهور اسلامی افغانستان » درآن نقش داشته است . لهذا با آسانی میتوان نتیجه گرفت که علی الرغم سپری شدن تقریبأ بیش از نیم دهه از« تشکیل دولت جمهوری اسلامی افغانستان » هنوز هم جامعه ما با نهادینه ساختن یک  سیستم مبتنی بر قانون ، جامعه مدنی ، عدالت و مردم سالاری فاصله زیادی دارد از سوی دیگر چه کسی نه میداند که وقتی رئیس جمهور که شخص شماره اول یک جامعه به حساب می آید نتواند از برخی نقاط شامل  در قلمرو جغرافیاوی کشورش  بدون تشریفات  و اجازه نیروهای امنیتی خارجی دیدن کند ، مشاور امنیتی رئیس جمهور که تحت اثر « رئیس کمیسیون اجرای ملی » در خواهد آمد بتواند بدون دغدغه و با دل آرام به وظائف امنیتی خود رسیدگی خواهد کرد ؟  زیرا علاوه بر اینکه پست« مشاوریت  شورای امنیت ملی» در نهاد ریا ست جمهوری افغانستان  یک کاپی مضحک « نقل مطابق اصل !» نظام ریاستی ایالات متحده امریکا  است فاقد پایه های عمده اجرای « امنیت ملی افغانستان » نیز محسوب میشود . بدون هرگونه تردید وجود قدرتمند  نیروهای مسلح اعم از نیروی هوائی  ، زمینی  و پولیس درجامعه ، ضامن بقای امنیت ملی توام با صلح عادلانه و دفاع از تمامیت ارضی کشور شناخته میشود . که با هزاران تأ سف چنانچه همه ما شاهد هستیم با گذشت چند ین سالی که از « دولت جمهوری اسلامی افغانستان » سپری میگردد نه تنها صاحب حد اقل چند فروند هلیکوپتر نظامی نشده ایم بلکه آنچه را که به عنوان یک کشور جهان سومی در زمینه تجهیز نیروهای مسلح بویژه  ناؤگان هوائی  جنگی داشتیم و نیروهای میهن دوست ما آنرا با قربانی جان های شرین شان نگه داشته بودند نیز دراین قماری و چنین خُماری از« دموکراسی مافیائی » از دست داده ایم . لهذا با چنین شیوه ها و چنین نگاه های به قدرت است که انسان آزاده ء دیروزبه یک موجود ذلیل وخاضع مودل جدید امروزی مبدل میگردد. وتمامی فکر و ذکر اش را پول وثروت تشکیل می دهد و بس . درچنین حالتی داشتن ویا نداشتن پُست شورای  امنیت ملی چه معنی خواهند داشت ؟ چنانچه همین اکنون میبینیم که جلالتمآب رئیس جمهور اسلامی افغانستان در« تنبل خانه !» یا همان ریاست اداره امورخود اضافه ترازشصت «پهلوان پنبه ای» به امتیازات « وزیر مشاورداغمه ای »  را در اختیارخود دارد ، زیرا دریک جامعه ای « آلینه شده »که انسان ها در زیر نظام مافیائی بورژوازی به عنوان یک شبه بورژوا به « ثروت و مقام » نه به عنوان یک ابزار زندگی بلکه به مثابه یکی از اصول « زندگی خود » می اندیشند و همه دیوانه وار به فکر« نان و نام» گشته اند و « پوز گرفتن ها با کادیلاک شیشه سیاه  »واستفاده از « دفاتر صحرا مانند » فرهنگ حاکم روز گار است ، طبیعی است که آدم های بیمار و مالیخولیائی هرگز این فرصت طلائی را که هرچند دارای هیچگونه هنر و تخصص و آگاهی های لازم علمی و سیاسی نبوده باشند ازدست نخواهند داد زیرا در سایه چنین فرهنگ مادی و «عدالت انوشیرانی » است که با یک محاسبه ساده وبسیط  در هرنوع حالت و در هر مقام و پُستی از هیچ ناحیه کم نه می آورند  ، که به اساس  چنین تعامل نظام بورژوازی معاصر  ،  صاحب تمامی امتیازات محسوب خواهند شد  . که حصول  اجازه نامه یا کارت دائمی  دخول به قصرریاست جمهوری یا « ارگ شریف ! »  ، کسب معاشات  ماهوار در پست وزیر مشاور ، کسب  اجازه نامه چند میل اسلحه بنام نگهبانان امنیتی همراه با تعیین خویشاوندان و اقارب شان در پست نگهبانی ، همچنان میتوانند در نخستین سنگر منتظران برای اشغال کرسی های پُر منفعت مادی قرار داشته باشند که اگر کسی یا مقامی به هر دلیلی « تضعیف » ویا هم  در نقشه  تبدیلی واقع می شود جناب وزیر صاحب مشاور پیش از هرکس دیگری میتواند برای احراز آن مقام  زمینه سازی و چانه زنی  کند . چنانچه می بینیم این مهره ها ی مافیائی  از همان نخستین روز های تشکیل حکومت مؤقت یکی پی دیگری می آیند و میروند و کسی از قطار بیرون نه می اُفتند ،  به قول اندره ژید Andre zhed   دانشمند شهیر فرانسوی که  در مائده های نو خویش فریاد می زند و  میگوید که « آه دیروز هم اینجا بودم ، امروز هم همین جا هستم . آی تشنگی سوخته ای بی آرام ؛ پس کی هنگام رفتن به سوی سرچشمه ها می رسد ؟ » و این همان سخن است که حضرت علی(رض) آن مرد راستی و پاکی می گفت « وای بر حال انسانی که دو روزش مانند هم باشد »
* اشاره به مصاحبه جناب محمد محقق رهبر حزب وحدت مردم افغانستان با تلویزیون است که موتر دلخواهش را « کادیلاک » عنوان  کرده بود !!
 
یا هو
یار زنده صحبت باقی
۰۱-۰۶-۲۰۰۹ میلادی
مطابق دوشنبه ۱۱ جوزای ۱۳۸۸ هجری خورشیدی