آرشیف

2020-4-20

دوکتور ص. سعیدي

ما بايد به عمق قضايا وارد شويم!

ألله تعالى قوم و قبايل آفريده و ما متعلق به قوم، قبيله، خانواده و سمتيم و آنچه علامه اقبال از حرام بودن تميز رنګ و بو ګفته با نفيى قوم و زبان سر نمى خورد و دو مفهوم و چيزى جدا اند. به اين ترتيب، ظاهر سخن علامه اقبال قوت ندارد و خطاء است.  اما مطلب بالمفهومش به فهم برترى قومى و نژادى  درست است.
تأکيد براينکه  من نه تاجک و نه پشتون و نه ازبکم و نه …، يک تأکيد  و  تفريط سبکسرى بيش نيست. 
مشکل در هويت و متعلق بودن به  خانواده، قوم و سمت و انسانيت نيست. اين تعلقيه حتى مثبت هم است. مشکل در مرحله و جاى ديګر است و آن برتريت و بهتر بودن و کسب عزت در بى عزتى ديګران و خوب و بد به اساس هويت قومى، زبان  و سمت جستن  است.
اين فاشيست هاى هيتلرى بودند که  تفکيک قومى و سمتى را اساس خوب و بد قرار ميدادند و به اندازه ګيرى چشم، ګوش و چشم و بينى رفتند. 
بحث تعصب چيزى ديګر  است تا افتخار  به  قومى و سمت و  هويت قومى و سمتى. افتخار ما در تأريخ با افتخار کشور و افغانيت  ماست و درين مشکل وجود ندارد. 
درين بخش  براى مسلمان حدود و ثغور از تعلقيت خط و رسم به مفهوم تعصب روشن است و اين  را پيامبر اسلام محمد مصطفى صلى الله عليه و سلم روشن کرده و ګفته که: از ما نيست کسيکه بر تعصب بمرد. از ما نيست. مرتد و کافر هم از ما نيست. خوب اګر کس مسلمان است و تعصب قومى و سمتى دارد در اسلام و عقيده اش شک و ترديد  است.
 اما تفريط درين عرصه که من نه پشتون و نه تاجک و نه ازبکم، تأکيد بى جا،  خطاء، کذب، ريا و غلط است.  
 من متعلق به قومى، به سمتى به خانوادهء   و همهء اينها افتخار من است و خدمت به ايشان، خدمت به   عالم،  امر حق و بشريت و در مقام اول به کشورم  سبب مسرت من است
 
ما در افغانستان آموخته بوديم و هنوز هم ادامه دارد و خطاء است وآن اينکه در يک صنف يک اول نمره، يک دوم نمره و يک سوم و …
ازبرکت کرونا در خانه قرنطينم و از دختر 8 سالهء خود آموختم. سه طفل دارم و چارم بزرګ است. با سه طفل همه روز اقلاً دو ساعت دروس علوم دينى و دروس مکاتب ميخوانيم. به دخترم ګفتم شما همه بايد اول نمرهء صنف باشيد. من به همان خيال اول نمره در صنف به خيال و تحت تأثير مکاتب افغانستان. دخترم چيزى نه ګفت ولى سوال برانګيز و ساکت به من نګاه کرد. 
ګفتم فهميدى چه ګفتم؟
ګفت بلى اما پدر ما درينجا اول نمره در صنف نداريم. 
در صنف اما بيشتر از نصف صنف اول نمره اندو اول نمره يکى نيست. اول نمره ها در صنف ما زياد اند. چرا يک اول نمره. 
پس به بحث ما: افتخار ما است که اول نمره هاى مردم ما زياد، اول نمره بودن يک شخص در دوم نمره بودن ديګر به مفهوم توهين به دوم نبايد جستجو شود. 
عزت و برترى خود را در بى عزتى و توهين ديګران نه بايدديد. 
عزت خود و ارزش عزت خود را درک کرده به ديګران عزت و ارزش قايل باشيم و اين ازرش بودن ديګران را خارج از قايل شدن خود، حق طبعى مردم بدانيم و قبول کنيم. 
ما در دهها مورد آزادى، ديموکراسى، برابرى و عدالت خطاء و فهم خطاء داريم. 
عالم با جاهل و سازمان ده هزاران با کارګر يک ماشين مساوى نيست. 
رسالت زن با مرد  در خانه و جامعه مساوى نيست.
 اګر قاتل دهها تن انسان در دشت ليلى باشد اما از يک قوم و تبارى است، بايد بخاطر قوم و سمت مارشال و جنرال و والى باشد!؟ مسلم که نه. 
تعصب و متخلف کيست؟ متخلف کسى که جنايتکار  و خاين را بر بنياد قوم و سمت محافظت  دادن و با پوشش قوم،  زبان و سمت معافيت و امتياز داد يا امتياز قائل شد و اين است بخش خطاى کار و يا همدست شدن به جنايت. 
در ديد و فهم سرسرى و کلاسيک طبقاتى و مساواتهاى آن  هم خطاء هاى بس  تأسف بار وجود دارد و در فهم عدالت و مساوات هم در موارد زياد افکار عوامفريب وجود دارد. مساوات درنامساوى بودن هاى رسالتى و يا تفاوت هاى رسالتى و طبعى و ياهم کسى، بى عدالتى است ( لايستوى الذين يعلمون و الذين لا يعلمون). 
در دشمنى با پول و سرمايه و در دشمنى با بلند منزل ها همچنان که يک بحث طويل و عريض  است عدم دقتها وجود دارد. 
توصيه عدم ستيزه با خداردادګان نيز با درک نارست مواجه است، چون ظالم و غاصب با ظلم غصب کرده و خدا داده نيست. مبارزه عليه غاصب فرض و وجيبه است. 
لذا از محاسبات فهم صنف شش مکتب  بايد خارج شد و به عمق قضايا بايد سفر عميق کرد. 
چهل سال عمر عزيزت ګذشت 
هنوز هم در اول کتاب و به عمق نه رسيده اند.
فهم مبتذل از ديموکراسى و اقتصاد بازار آزاد به جايش باقى است. 
از جوانى تا پيرى از پيرى تا با به کى؟ 
الهى هدايت نيکى کن؟
آمين