آرشیف

2014-12-28

نجیب بهروش

لطـــف نـــظــــــــر

به استقبال غزل عزیزه "عنایت" که مطلعش این بیت است

 
آتش فتاد  در باغ  ،  فکر  شرر نمایم

دامان این گلستان، دور از خطر نمایم

 

اکنون بکار آید ، فکری اگر نمایم
از درس روزگاران ،  کسب هنر نمایم
تا کی  بکنج عزلت، خوار و حقیر نشستن
زین پس برغم پیشین ، قدری خطر نمایم
با نظم دلنشین   درر ز  لفظ دری
درد  دل غمین را ، هر جا سمر نمایم
نخل امیدها را ، با طاقت و توانم
آنسان بپرورانم ، تا بار ور نمایم
با می ضمیر خودرا ، سازم منزه از غش
جز عشق پاک میهن ، از دل بدر نمایم
حرف بجا و حق را، بی پرده گفت خواهم
خوبست، بچشم حاسد ، گر پرده در نمایم
با شیخ و عقل و رأیش ، پیوسته در ستیزم
وز لوث باطن او ، خیلی حذر نمایم
هرگه به روی منبر، واعظ کند جفنگ سر
صد جان را فدای   یک گوش کر نمایم
گر زاهد ریایی ، افتد به چنگ تدبیر
از دلق و طیلسانش ، پالان خر نمایم
حق ار مدد نماید ، قدرت به دستم افتد
این چرخ کج بنا را ، زیر و زبر نمایم
بر فرق زورمندان ، آرم بلای دوران
چون قطره های باران ، در سنگ اثر نمایم
برحال ناتوانان، با ذوق از دل و جان
هر بامداد تا شام ، لطف  نظر نمایم
تا یار زنده باشد ، صحبت همیشه باقیست
حرف و کلام خود را ، زان مختصر نمایم

نجیب "بهروش"
ونکوور –  کانادا