آرشیف

2014-12-28

نجیب بهروش

خـــــدا پـــرده کـنـــد

وطــن از فـتـنـه خــراب است خدا پرده کند
خـلـق در رنـج و عـذاب است خدا پرده کند

سـخـن رد شـده و حــــرف دل آزار خـسـان
مـتـن دیـــوان و کــتــاب است خدا پرده کند

اهــل عـلـم و ادب و صـاحـب ایـمـان قـوی
هـــــــــدف تـیـر عـتـاب است خدا پرده کند

در دل طـفـل یـتـیـم حـســــــرت دیـدار پـدر
بــیــوه را دیــده پــر آب است خدا پرده کند

رهــبــر بـی هــنــر مـلـک بـلا دیـده ی مـا
غـافـل از کـــــار ثـواب است خدا پرده کند

شیخ با محتسب و قاضی و دربان و عسس
هـمـه در غـفـلـت خواب است خدا پرده کند

هــر تـجـاوزگــر ظـالـم بـه حــریـم ضـعـفـا
سگی بـگـسـسـتـه طناب است خدا پرده کند

خـون هـر بی گـنـهـی ریزد و پرسان نشود
کـارد در دسـت قـصـاب است خدا پرده کند

بر سر کوچه و پسکوچه ی هـر قـریه و ده
دزد افـــزون ز حـسـاب است خدا پرده کند

پـیـش اربـاب سـتـم مــال رعـیـت خــوردن
سـیـنـه ی مـــرغ کـبـاب است خدا پرده کند

تـشـنـه ی آب مــروت جـگـــــر داغ وطــن
چـشـم امـیـد و ســــراب است خدا پرده کند

 

نجیب بهروش ونکوور کانادا
29 دسامبر 2012