آرشیف

2020-7-18

رفعت حسینی

قلقله کردن جنبش! چپ ! دموکراتیک ! افغانستان

یکی ازچپی های مارکسیست لینینیست درافغانستان میراکبرخیبرنام داشت.
دردهه ۵۰ خورشیدی پس ازایجادرژیم جمهوری بوسیله محمدداود، کارمل وتره کی ونزدیکان آنان می خواستند با کودتا رژیم محمدداود راسرنگون سازند وخودزمامدارشوند.

 خیبردربرابرآنان قرارگرفت .اومخالف کودتا بود وشرایط افغانستان را برای سرنگونی دولت باکودتا مناسب نمی دید ونتایج بدی را پیامدآن می دانست.

 درحمل ۱۳۵۷ اورا ترورنمودند.
اندیشه عقلانی برآنست که خیبربوسیله تصمیم مشترک کارمل ـ تره کی که خواهان حکومت نمودن بودند بوسیله چند <خلقی وپرچمی> ،یک جایی ،کشته شد وصدایی که کودتا رانمی خواست خاموش گردید.
دردرازای این چهل سال هیچ عضو سابقهء حزب خلق، هیچ وهیچ، در پی آن نشد پی برد که خیبر:
چی گونه فکرمی کرد وبه چی دلیل وبرمبنای دانش اجتماعی با کودتا وسرنگونی محمدداودمخالف بود؟؟
وچراکشته شد وکی دستورکشتن اورا داد؟؟
ویک شعله یی یا عضوراوا وسازا…ووو… بحیث اندیشه گران پیشرفت ! دیموکراتیک! نیز باندازه سرسوزن دلچسپی به خیبر پیدا ننمود.
.
درسالیان پسین که انترنت انکشاف یافته است وبیشترین اعضای احزاب انقلابی یعنی چپی های!!افغانستان واحزاب سیاسی! چپی دیموکراتیک !برگه یی درانترنت دارند نیزبه خیبر واندیشه هایش درشرایط افغانستان ذره یی توجه نشان ندادند:

که دیدگاه های خیبردرپیرامون شناخت وضعیت سیاسی فکری اقتصادی افغانستان چسان بودوچرا کشته شد؟ موافقت ومخالفت وی باخلقی ها وپرچمی های گـُنده چی وضعیتی داشت؟
پس ازسالیان انتظارتلخ! درسایتی نگاشته یی درپیرامون خیبر پیدا کردم که درپایین میخوانید.

درین شهکارپژوهشی!! افغانی، حتا یک کلمه ، یک حرف، درباره افکارخیبرواینکه چراپنداشت هایش باعث کشتن وی شد، نگاشته نشده است .

ولی درین متن ،توانایی آن به شما داده می شود که بفهمید وانسان آگاه !وانقلابی! ودورانساز!شویدکه:

{میراکبرخیبر[استاد] و[شهید] بود
و رزمندۀ سرافراز جنبش دموکراتیک جامعه افغانی بود
و بزرگ مرد پیکارجوبود
و در سلولهای زندان استبداد، سیال بودن اندیشه را آموخت
استوره ی بی آلایش شکنجه گاه، و قهرمان پایداری در زندان سلطنت استبدادی خانواده نادرشاه بود، او در همین دوران به مرز آگاهی و شناخت رسید
انسانی بود خوش مشرب، رفیق دوست، پاک طینت، با تقوا و بی نهایت فروتن، در دل همه مبارزان راستین آن زمان، بویژه جوانان و محصلان ملکی و نظامی جا داشت…. }

آن نبشته را مرورنماییدتا علامگی انقلابی افغانی را آشنا شوید:

AZia Siddiqi

احمدضیا سپهر صدیقی:
" به مناسبت چهلمین سال شهادت استاد میراکبر خیبر"
( 28 حمل 1357 – 28 حمل 1397)
درودهای آتشین و سوگ اندود خود را به پیشگاۀ نام خیبر شهید، این رزمندۀ سرافراز جنبش دموکراتیک جامعه افغانی، و دیگر جانباخته گان جنبش که با سربُلندی برای رهایی انسان مظلوم کشور از چنبرۀ استبداد، ارتجاع، انواع ستم و استثمار رزمیدند تقدیم میداریم.
چهل سال از ترور خونین میراکبر خیبر، این جانباختۀ سرافراز جنبش چپ می گذرد، " اما با گذشت هر روز سیمای آن بزرگ مرد پیکارجو، بر برگهای تیرۀ تاریخ معاصر کشور روشنایی می بخشد. بدون تردید رهروان راه این جانباختۀ جنبش دموکراتیک چپ جامعه افغانی، از این روشنایی پاس میدارند، و در راه آرمانهای انسانی تحقق نیافتۀ آن به همان، جهان بینی فرهیختۀ که داشت به نبرد حق بر باطل به پیش میروند. و تا آنگاه که سپیده دمان آزادی و داد برکشور دامن بگستراند در این سنگر خواهند ماند".
جنبش چپ دموکراتیک جامعه افغانی، در تمام لایه های ترکیبش، از کارنامه های قهرمانانه ای انباشته است. زنده نگه داشتن آنها جزیی از مبارزۀ داد خواهانۀ ماست که امروز علیه ارتجاع، ستم، بیداد و نابرابری ادامه میدهیم.
یاد بود از پیکار رفته گان جنبش و بهره مند شدن از آموزه های آنها نمی شود به تنها تجلیل خلاصه شود، باید درفش گلگون آرمانهای انسانی و ترقیخواهانۀ تحقق نیافته ی آنها را بدست گرفت، متشکل شد و برای تحقق آنها تجدید سوگند نمود و به مبارزه بی هراس، اشکار، اصولی، سازنده و با ثمر ادامه داد.
خیبر شهید، اولین رهبر با شهامت جنبش چپ دموکراتیک و مترقی جامعۀ افغانی بود، که سکوت را شکست و با خون خود نوشت که " راه همان است که من رفتم".
خیبر، از پرچمداران و مؤسسان طراز اول حزب دموکراتیک خلق افغانستان بود، اما والامنش و تیزهوش نسبت به تمام رهبران آن حزب، به قول معروف، او" با مغز سرد و قلب گرم " رزمید .
وی در گسترۀ پرگزند جنبش ترقی خواهی و عدالت طلبی، بدون گفتگو از آگاه ترین های جامعه افغانی بود. او پژوهندۀ بود سخت گوش و رزمندۀ رزم آشنا که چیره دستی اش در پنهانکاری و سازماندهی، بی بدیل بود.
خیبر استوره ی بی آلایش شکنجه گاه، و قهرمان پایداری در زندان سلطنت استبدادی خانواده نادرشاه بود، او در همین دوران به مرز آگاهی و شناخت رسید.
براساس روایتهای هم زنجیرانش، او بود که در سلولهای زندان استبداد، سیال بودن اندیشه را آموخت و در خم و پیچهای زنده گی فقیرانه و پر از عذاب و رنج،" نی گفتن" را تجربه کرد.
به گفته بارق شفیعی،"" فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم"، این بود مصراعی که او را به سوی آیندۀ ناشناخته ولی آراسته از بند و استبداد رهنمون میشد".
برای خیبر شهید، جامعه عرصۀ اساسی زیست، تفکر و پراتیک او گردید. او هم" سیال بودن" و هم "سخت جانی" جامعۀ عقب نگهداشته شده افغانی را در میان مردم، در نهادهای آموزشی، در سرباز خانه ها، در زندان، در خانواده، در قبیله، در شهر و دِه و در وضعیت آزادی و زندانی تجربه کرد.
با آنکه خیبر شهید، مسؤل سازمان مخفی نظامی حزبش، در درون نظام حاکم بود، و باید هویت انفرادیش مخفی می ماند، اما چون ستارۀ تابناک در بین انقلابیون داخل نظام می درخشید و بی ترس از ترور و شکنجه در درون نظام اختناق و ترور سلطنتی، دلیرانه می رزمید و مبارزان جوان نظامی را درس وطنپرستی، انسان دوستی و خرد باوری میداد وبرای ایجاد تشکل سازمان مخفی نظامی – سیاسی در قوای مسلح تلاش میکرد، او در تربیت و جذب افسران اردو به" سازمان نظامی حزب دموکراتیک خلق افغانستان "، سهم به سزایی داشت، او بود که آگاهی انقلابی و بینش پیشرو عصرما را در درون صفوف افسران برد، آنها را با سلاحی جهانبینی علمی در نبرد حق بر باطل تجهیز نمود، صدها رزمندۀ نظامی را که در عقیده و ایمان مستحکم، قاطع و ُبرهان بودند به صفوف جنبش عدالت طلبی وترقیخواهی سوق داد.
تا جایی که من افتخار نشستن در پای سخنهای او را داشتم، انسانی بود خوش مشرب، رفیق دوست، پاک طینت، با تقوا و بی نهایت فروتن، در دل همه مبارزان راستین آن زمان، بویژه جوانان و محصلان ملکی و نظامی جا داشت، همه هم فکران او آرزومندی همنشینی و مصاحبت با او را داشتند و با هم رقابت میکردند تا افتخار شاگردی وی را حاصل بدارند.
او با گرایشهای چپ افراطی و اقدامهای نا به هنگام و خام نظامی موافق نبود، معامله با نظام حاکم را مردود می شمرد، و هیچگاهی از مواضع اصولی و انقلابی عقب نرفت و علی الرغم فشارهای عدیده یی که از سوی نظام حاکم و هم از سوی حلقات " درون حزبی"، بر او وارد میشد تا پای جان در سنگر اصولیت انقلابی و حفظ استقلالیت جنبش با استواری باقی ماند.ما شاهد آن بودیم که هم دستگاه حاکمه و هم حلقات خودخواه و انحصارگر قدرت در رهبری حزب، از او هراسی ویژه داشتند، چون او با وجاهت بزرگ سیاسی – اجتماعیی که داشت، به حیث یک رهبر سیاسی بیدار و با تدبیر و یک نظامی آگاه و متعهد میتوانست ستم کشان و آزادی خواهان را در برابر نظام حاکم بسیچ نماید و جایگاۀ شایسته و بایسته را در رهبری جنبش ملی و دموکراتیک جامعه افغانی احراز نماید.
رفیق شهید، اکبر خیبر، کوتا زیست، اما سرفراز و انقلابی زیست، آن فرزند فرهیختۀ زحمتکشان افغانستان، که تار وپود وجودش از عشق به وطن و محبت به انسان مظلوم تنیده شده بود، طی سالهای اخیر و پر از فراز و نشیب و مملو از پیروزیهای مقطعی و شکستهای عمیق، در میان ما نبود و نیست. ولی خاطرات زنده اش نزد همه رهروان او و هر آنکه حتی یک بار با او آشنایی حاصل کرده جاویدان و آموزنده مانده است