آرشیف

2014-12-25

سید محمد نبی عندلیب علوی

قـــــدرت کلمات

 

 
مــــراقب گفتار خود باشید!
چون: هرچه را که به زبان می آورید همان را به دست خواهید آورد.
کلمات دقیقاً  مانند افکار بروضعیت روحی ، روانی ،وشخصیت ماتأ ثیر بسزا می گذارد.
کلماتی که از آنها استفاده میکنــــــــم،سازندگان نگرش وشخصیت ما هستند . همین کلمات اند که تعین کننده ی آن چیزی است که ما در زندگی آن را تجربه میکنیم.
کلمات مثبت وزیبا توئم با ادب نمایانگر تفکرات وشخصیت همان متکلم است.
قدرت کلمات که میوه ویاثمره تفکرات است چنان اند که باعث به ارمغان آوردن اعتمادبنفس ویا هم باعث عدم اعتماد بنفس میشوند.
اگر تصمیم داریدکه در مسیر زندگی همواره شادی ومحبوبیت را تجربه کنید لطفا متوجه  حرف زدن خود باشید.  متمئناً این بیت از شعر حافظ را اغلب از شما خوانده اید.

«دهقان سالخورده چه خوش گفت باپسر     کای نور دیده ام بجز از کشته ندروی»

 حدس میزنم که شما هم به  این گفته ی من موافق هستید که : کشتن یا کاشتن تنها  کاشت درخت ، یا کشت گندم ویاهر بذ ر دیگر ی نیست .
بی گمان افکار  انسان همان بذر یا درختی است که هر شخص آن را در ذهن خود  کاشته  وثمر آن را در مسیر پر فراز ونشیب زندگی  تجربه خواهد کرد.
حالا اگرکسی درخت بید کاشته باشد میتواند که  از آن درخت بید ، سیب دریافت کند؟
جواب همه این خواهد بود که خیر!
این جمله من را بیاد ضرب المثلی انداخت که میگویند:(سیب میخواهد از بید میخواهد یا سیب میخواهم از بید میخواهم) براستی که چنین چیزی ممکن نیست.  پس بر ما است که  مواظب کلام خود باشیم  سخن راندن یا حرفزدن  ما همان ثمر در خت افکار ما است. در وقت کاشتن درخت تفکر لطفا دقت کنید. حضرت حافظ چه زیبا  میسراید: (چرا کاری کند عاقل که با رآرد پشیمانی) بعضی از مردم بر این باور نیستند که کلماتی را که به زبان جاری میکنند به همه چیز شان تأثیر میگذارند.
اما من به تأثیر گذاری کلمات ایمان کامل دارم.
  خوب است که ازتجربه ِ تأثیر گذاری کلمات در زندگی خود بجوانان بگویم.
من تا سال 1381 بیسواد بودم از 13 سالگی تا17 سالگی گوسفند چرانی میکردم در سن 15 سالگی مادرم را از دست دادم .بعداز فروپاشیی رژیم طالبان به سن 17سالگی   روانه مکتب شدم در آن زمان که سن من بالا بود .من را به صنف پنجم به صفت دانش جو  یا متعلم پذیرفتند  آن مکتب بنام لیسه سلطان مودود چشتی  واقع در ولسوالی (اوبه)ولایت هرات  میباشد . دوهفته از رفتن من به مکتب نگذاشته بود  که یک روز معلم زبان دری  من را به پای تخته سیاه خواند واز من خواست که بنویسم :(هیچ) من نوشتن کلمه هیچ را نمیدانستم معلم به من گفت تو به این قد بلند خود نمیشرمی؟ ویک سیلی بسیار آب دار بصورتم هدیه کرد.
معلم صاحب نمیدانست که من  مادرم را از دست داده ام وتمام مشکلات خانه از قبیل غذاپختن،رخت شستن، جارو کرون و…همه وهمه بدوش من است او فکر میکرد که من مانند بعضی از شاگردان  در صدد درس خواندن  نیستم …..
من بجای فرار با خود قرار گذاشتم که باید در س را یاد بگیرم همان بود که قرار را با فرار ترجیع دادم.
من در حدود دو ماه بی درنگ بطور طاقت فرسا شب وروز مشغول  خواندن ونوشتن بودم درآن زمان  مابرق نداشتیم در کنار چراغ  نفتی (رکابی) تاپاسی از شب درس میخواندم بطوریکه بروی کتاب وکتابچه  خواب میرفتم بعد از این مدت  دو ماه خواندن ونوشتن را یاد گرفتم
تا سال 1383 در همان مکتب  درس خواندم  صنف هشت بودم که  مشکلات و پرابلم زندگی بالا گرفت ومن مجبور به مسافرت در دیار غربت شدم  . ما از خود خانه ی نداشتیم وسلها در سرای اقوام ویا دیگران زندگی میکردیم از این مسئله بسیار ناراحت بودم .
اما منظور از این قصه من چیست ؟
بحث بحث قدرت کلمات است  دوستان  . من در این مسیرزندگی که بسیار فشورده بیان کرده ام به قدرت کلمات  وجملات مثبت  وعدم فکر  منفی بیاری خدای بزرگ صاحب همه چیز شدم سرا نداشتم  یک تعمر بزرگ خریدم  وبه بهترین جای هرات زمین خریدم  وبا انسان های بسیا ر خوب ودانشمند آشنا شدم .
شما بگویید اگر در آن زمانی که معلم بصورتم سیلی زد  از مکتب دل سرد می شدم آیا  این فکر منفی نبود؟ آیا هرگز لذت  تلمذ را میبردم.
ویا در ایران مانند بعضی از هموطنان که متأسفانه به دنبال  ضایع کردن عمر خود هستند وباعث بد نامی  ملت شریف افغانستان  میشوند میرفتم  این  همان فکر منفی نبود؟
ویا مانند بعضی از یاوه گویان  یاوه سرایی میکردم  آیا حالا حرفی برای گفتن داشتم؟
جواب این است که نه جیـر!
 
پس لطفا مراقب گفتار  ،رفتار ، ونوع تفکرات خود باشید.
 امیدوارم که جوانان از این نوشته من بر داشت درست نمایند ومن را محکوم به خود نمایی وخود ستایی نکنند.  
من به این عقیده هستم که اگر تجربه ویا اندوخته ی داشته باشم  باید در خدمت  هم نوعان خود قرار دهم قضاوت باشما است.
 به قول سعدی شیرازی

 سر که نه از بهر عزیزان بود      بار گرانیست کشیدن بدوش

 والله اعلم بالصواب
 
سیدمحمد نبی عندلیب علوی مقیم ایران تاریخ 25/9/1390