آرشیف

2019-4-6

قسمت دوم :حاکمیت وقدرت حبیب الله کلکانی معروف به بچه سقا:

صدمین سال گرداستقلال  کشور  (ازحکومت امانی تا حکومت غنی)

حبیب الله کلکانی در سال 1307 خورشیدی به قدرت رسید و کمتر از قیک سال سلطنت کرد، اما سال پادشاهی او به نام ( سال سقاوی)یاد میشود.حبیب الله کلکانی فرزند عبدالرحمان در روستای تاجیک نشین کلکان در شمال کابل در یک خانواده فقیر به دنیا آمد، پدرش عبدالرحمان به شغل آب رسانی به خانه های مردم اشتغال داشت و از همین رو به سقو (سقا) معروف بوده است. عده ای می گویند که او چون در جنگ های افغان و انگلیس کار آب رسانی به جنگجویان افغان را به عهده داشت، او را سقا لقب داده اند.

حبيب الله كلكانی مردی روستايی بود كه تمام خصلت هاي روستا نشينان را در خود جمع كرده بود، برخي از مورخان گفته اند او مردی پر كار، قانع و پرهيزگار بود كه دوران جوانی را به باغبانی و سپاهی گری گذراند.حبيب الله در دوره امان الله خان وارد ارتش افغانستان شد و در جنگ سوم افغان و انگلیس که به استقلال افغانستان انجامید شرکت داشت.او در جريان جنگ منگل که در آن شماری از اهالی جنوب افغانستان علیه شاه اماالله به مخالفت برخاسته بودند، تحت تاثير مخالفان دولت امان الله خان قرار گرفت كه شاه را كافر و منحرف از دين اسلام مي دانستند.

اگر چه حبيب الله تحت تاثير اين تبليغات ارتش را ترك كرد ولی برخی، انگيزه های منفعت جويی و جاه طلبی های شخصی او را نيز در مخالفت با شاه اماالله بی تاثیر نمی دانند.حبیب الله کلکانی بعد از ترك ارتش به همراه مردی به نام سید حسن چاریکاری گروهی را به راه انداخت و به راهزنی مشغول شد.غلام محمد غبار در کتاب " افغانستان در مسیر تاریخ"، آورده است که، راهزنی و دزدی حبیب الله کلکانی بر خلاف دیگر گروه های راهزن، با عیاری و جوانمرد*-ی همراه بود و فقط دارایی اشخاص پولدار و طبقه سود خور را هدف قرار می داد و بخشی از غنایم به دست آمده از کاروان های دولتی و مسافران ثروتمند را میان طبقه محروم جامعه تقسیم می کردند و از تعرض به زنان نیز پرهیز داشتند.بعد از مدتی حبیب الله در مناطق کاپیسا و پروان در شمال کابل محبوب شد، شاه امالله دستور به باز داشت او داد و حبیب الله کلکانی به پاکستان فرار کرد ."وقتی شاه جوان و اصلاح طلب افغانستان امیر امان الله خان برنامه های اصلاحی خود را آغاز کرد، بسیاری از روحانیون بخصوص مشایخ نقشبندی مجددی كه از شاه امان الله رو گردان شده بودند و شاه را کافر و حكومت او را نامشروع می خواندند، حبیب الله را تشویق به مبارزه جدی بر علیه شاه اماالله کردند.

حبیب الله به افغانستان باز گشت و عملیات خود را به قصد سرنگونی شاه اماالله گسترش داد و زیاد طول نکشید که جنگجویان جسور حبیب الله به نزدیکی کابل پایتخت رسیدند و بعد از مدتی جنگ و درگیری سرانجام سپاه چند هزار نفری حبیب الله کلکانی در 24 جدی 1307 خورشیدی، کابل را تصرف کرند.شاه امان الله که مقاومت را بی فایده دید در همان روز به سود برادر بزرگتر خود عنایت الله خان از قدرت کناره گرفت و به قندهار رفت.سه روز بعد عنایت الله خان نیز با پادر میانی محمد صادق مجددی کابل را ترک کرد و حبیب الله کلکانی در 28 جدی وارد ارگ کابل شد و خود را "امیر غازی حبیب الله خادم دین رسول الله" نامید و بر تخت پادشاهی نشست روحانیون، که حامیان اصلی حبیب الله بودند، به عوض تاج شاهی، دستار سفیدی بر سر او بستند و او را نه شاه، که "امیرالمومنین" لقب دادند.

حبیب الله در اولین اقدام خود قانون اساسی را لغو کرد، مدارس دولتی را بست، به جای تقویم خورشیدی تقویم قمری را رایج کرد، حجاب را برای زنان اجباری اعلام کرد، مالیات و محصولات غیر شرعی را لغو کرد و خواستار اعمال قوانین شرعی شد غلام محمد غبار در کتاب افغانستان در مسیر تاریخ نوشته است "شخص حبیب الله طبعا از اداره یک کشور نه بلکه از اداره یک قریه/دهکده هم عاجز بود و علی الرغم یک عده اشخاص متهور و دزد که در راس قشون خدمت می نمودند، یک دسته اشخاص نسبتا مجرب و کار دیده هم در حکومت او موجود بود که جدا می خواستند حکومت بچه سقا را به یک دولت حسابی مبدل نمایند."

دولتي كه حبيب الله به وجود آورد و خود در راس آن قرار گرفت، مرکب از دو گروه بود كه در عين همكاري با هم كشمكش جدی داشتند.

سيد حسين چاريكاری و ملك محسن و بسياری ديگر از دوستان دوران راهزنی حبيب الله در دولت او، نقش اصلی را بازی می کردند و دوستی آنها با امير به آنها مقام ممتاز بخشيده بود، سيد حسين همكار درجه يك حبيب الله به عنوان نايب السلطنه انتخاب شد كه علاوه بر آن وظيفه وزارت حربيه را نيز بر عهده داشت.

شيرجان خان وزير دربار، عطاُ الحق وزير خارجه، محمد صديق خان فرقه مشر رئيس تنظيميه سمت جنوب و خليل الله خليلی مستوفی و والی مزار، اقليت باسواد دولت حبيب الله كلكانی را تشكيل مي دادند كه تلاش داشتند دوام و بقای دولت را تامين نمايند.

امیر حبیب الله با آنکه مخالف دولت و اصلاحات امان الله بود ولی بعد از این که به قدرت رسید در سخنرانی خود از پادشاه سابق به خاطر تلاش در جهت گرفتن استقلال افغانستان از او ستایش کرد ولی گفت كه: "استقلال نه از من است و نه از امان الله، بلكه از شما مردم است

نجیب مایل هروی بخشی از سخنرانی حبیب الله کلکانی را به نقل از خود او در کتاب " تاریخ زبان در افغانستان" آورده است: "مه(من) اوضاع کفر و بی دینی و لاتی گری حکومت سابقه را دیده، و برای خدمت دین رسول الله کمر جهاده بسته کردم تا شما برادرها را از کفر و لاتیگری نجات بتم (بدهم)، مه بادازی (بعد از اين) پیسه (پول) بیت الماله به تعمیر متب (مکتب) خرج نخات کدم (نخواهم کرد) بلکه همه را به عسکر خود میتم(مي دهم) که چای و قند و پلو بخورن، و به ملاها میتم که عبادت کنن، مه مالیه صفایی و محصول گمرگ نمی گیرم، همه را بخشیدم و دگه مه پاچای (پادشاه) شماستم، و شما رعیت مه می باشین بروید بادازی (بعد از این) همیشه سات خوده تیر کنین (وقت خود را خوش بگذرانيد)."

محمد صدیق فرهنگ تاریخ نویس مشهور افغان در (افغانستان در پنج قرن اخیر نوشته است: "پس از خارج شدن شاه سابق(امان الله) از کشور، مساله قومی در صف اول موضوعات مورد اختلاف قرار گرفت و پشتونان با احساس اینکه پادشاهی از دستشان خارج شده و به زعم بعضی از آنان به شخصی از قوم درجه پایین تر تاجیک تعلق گرفته، در برابر دولت جدید موضع گرفتند."هزاره های افغانستان نیز به علت لغو آئین بردگی از سوی امان الله، به او وفادار مانده بودند و به مخالفت با حکومت حبیب الله کلکانی پرداختند.

علاوه بر اینها دولت حبیب الله که در آغاز مالیات قانونی را نیز بخشیده بود، بعد ها مالیات چند برابر از مردم می گرفت، راه های تجاری با خارج از افغانستان بسته شده بود و اوضاع اقتصادی بیش از هر زمان دیگری رو به خرابی می رفت.

سپاه نادر که از اقوام سمت جنوبی بودند به محض ورود به کابل به غارت اموال دیگر اقوام پرداختند و این حادثه در ذهن باشندگان شهر که چند ماه پیش نظم و نسق لشکر سقاوی را در هنگام ورود به کابل، با خود داری ایشان از تجاوز به دارایی مردم، به چشم خود مشاهده کرده بودند، انتباه خوبی در باره دستگاه جدید به جا نگذاشتافغانستان در پنج قرن اخیراين عوامل سبب شد كه حكومت حبيب الله كلكانی بیش از چند ماه دوام نياورد و محمد نادر خان، سپه سالار امان الله، كه به علت مخالفت با امان الله خان از وزارت كنار گذاشته شده بود و به عنوان سفير به پاريس رفته بود به افغانستان باز گردد.

نادر خان در ظاهر با وعده استقرار دوباره حكومت امانی و در باطن در پی تاج و تخت پا به ميدان سياست گذاشت.روحانیون و سران قبایل بزرگ پشتون حمايت خود را از نادر خان و آمادگی خود برای سرنگون کردن سلطنت کلکانی را اعلام کردند.

محمد نادر که با حمایت سران قبایل سمت جنوب به افغانستان بازگشته بود، با تجدید سپاه و بعد از چند جنگ خونین، سر انجام در 25 میزان 1308 خورشیدی بر کابل مسلط شد. وبعدازمسلط شدن درکابل حبیب الله که درجبل السراج جابجاه گردید بعدآ به میانجیگری تعداد روحانیون به ویژه خانواده مجددی به نادرخان  دریک توافق نمودند قران نوشته شد نادرخان متعهد  بود جان ومال حبیب الله کلکانیی مصئون است بعدا با هفده تن با همراهانش درداخل ارتیربارنش کردند