آرشیف

2015-1-13

جمشيد احمدي

فــلــــك را سقـف بشكـافـيــــم

 در همه اعصار و زمانه ها چشم ديد انسان ها از ممالك و افرادي كه در آن سرزمين ها زندگي ميكنند و از هواي خدادادي ومفت طبيعت سود مي برند، براي بهتر سازي اجتماع و جامعه آن سرزمين باز ميشود، بلي نياز جوامع مختلف بنابر آنچه در آن جامعه اولويت دارد سنجيده ميشود امروزه هم چنانكه مشاهده مي كنيم ضرورت ها و نياز ها بنابر همين منوال است، بلي درهمه ي موارد بنابر آنچه كه ضرورت هاي مبرم جامعه را تشكيل ميدهد، يك سلسله مسايل اساسي و تهدابين هم وجود دارد كه درهمه اعصار و زمانه ها براي ملت هاي گوناگون نياز و ضرورت مشترك بحساب مي آيد كه همه سرزمين ها با تمام انسانهاي آن اين مشتركات را دارند وبراي هر موجود عاقل و به اصطلاح قابل تربيه نياز هست تا دست و پايي براي بر آورده شدن آن نياز ها بزند، مي پذيريم كه فرآورده ها، معيارها، اديان، فرهنگ ها، علوم… همه و همه در طي زمان و با گذر تاريخ سير تكاملي خود را پيموده تا نياز هاي امروزين ما كه خود ها را انسان هاي قرن بيست ويك تلقي ميكنيم، برآورده سازد و حال هم تلاش هاي خستگي ناپذير در جوامع گوناگون در جريان است تا اين كاروان را به سمت و سويي ديگري كه بتواند براي مرفع سازي بهتر انسانها كار آمد باشد، حركت بدهند، بنابر موقعيت جهاني و اينكه هر اجتماعي به كدام سمت و سو روان است، ماهم خود را جز اين كره ي خاكي محسوب ميدانيم و برتر از همه خود را اشرف مخلوقات مي شماريم، مي پذيريم كه سرزمين مان و مردم ما در جريان تاريخ دچار ناهمگوني ها وبدبختي هاي ناگوار بوده و حال هم جريان سياه گذشته را نه تنها از صفحه ي تاريخ مطالعه مي كنيم، بلكه از چشم ديد انسانهاي كه به قول عاميانه چند پيراهني قبل از ما كهنه كرده اند، با گوش دل مي شنويم، و اين را هم ميدانيم كه درجريان اين همه كشاكش، حكومت هاي مختلف وگوناگوني را، اهم از چپ وراست، بالاوپايين، راست و دروغ و باالآخره غوغا سالار را تجربه كرديم و امروزه به مدد و كمك جامعه ي بالاتر از چهل كشوري كه جامعه ي جهاني ناميده ميشود، زير چتر نيمه سايباني از امنيت و صلح داريم امرار حيات مي كنيم، حدود تقريبا يك دهه ميشود كه از سايبان جهاني سود مي بريم و اين فرصتي بود و هست براي اينكه بتوانيم خود ها را به عنوان انسان هاي فرهنگ پذير و قانوني، ترقي خواه، بشر دوست و آنهاي ثابت بسازيم كه ميخواهند براي ذره ذره و وجب وجب  اين خاك بخاطر محصول بالاتر از سي سال جنگ و ويراني اشك بريزد و دلسوزي داشته باشد.
      اما با تاسف امروزه  در اكثريت عرصه ها آنطوريكه برداشت عمومي از وضعيت كنوني ولايت مان داريم كاري درخور پذيرش براي اين غوري هاي صلح دوست و معارف پرور صورت نگرفته واز قرينه بر مي آيد كه در آينده هم نخواهد گرفت، با نگاه به ولايات مختلف مي بينيم كه امروز حتا در اكثريت ولسوالي هاي آن واحد ها كارهاي چشمگيري صورت گرفته و مردم از آن همه تسهيلات استفاده مي كنند ولي جاي سوال اينجاست كه چرا ما محروم از تمام اين عرصه ها شديم؟ آيا ما شهروند اين مرزو بوم نيستيم؟ آيا كارت شناسايي و تذكره ي تثبيت هويت مان با انسانهاي ديگري اين مملكت تفاوت دارد؟ ويا هم شاخصه ي ديگري براي تفكيك وجود دارد بين آدمان اين ديار؟ دولت و حكومت آقاي كرزي كدام توقع را از مردم اين ولايت دارد كه تاهنوز ما در راه بر آورده نمودن آن سهل انگاري كرده ايم؟ گذشته از تمام اين مسايل واينكه دولت براي ماچه انجام ميدهد ويا نميدهد، بياييد برگرديم به خودها كه ما براي خود و آينده ي نسل هاي بعدي خود ها از امكانات دست داشته چه كاري ميكنيم و از نتاييج كار هاي مان براي آنها چه چيز را به يادگار ميمانيم؟ بلي مي پذيريم كه درهمه عرصه ها ما براي تحصيل امكانات بيشتر (از بالا بلندان شرمساريم!!) چرا كه امروزه نه بيمارستان و شفاخانه ي داريم در مقايسه به شفاخانه هاي شهر هاي ديگر، نه سركي داريم حداقل براي وسعت محدوده ي شهر مان و نه هم زد و بند هاي مليتي را، دولت هم تا هنوز يا بطور قصدي ويا هم تا اكنون دراين قسمت بي توجه بوده و نميدانم كه چه تفاوتي را بين غور وغوري ها با آن شهرها و ولاياتي كه هر روز انفجار، هرروز از بين بردن تاسيسات ملي، هرلحظه به آتش كشيدن مكاتب و باالآخره هرروز سربريدن معلمين حاكم است، ميگذارد، همه به وضاحت ميدانيم كه غور و غوري ها هيچگاهي خواستار بي نظمي، بي ثباتي و اخلال امنيت نبودند و نخواهند بود، تا اكنون از تمام اوامر نظام حاكم پيروي خاص خود را داشتند و دارند كه امروزه ازاين ويژگي غوري ها سو استفاده ميشود.
      گذشته از تمام آنچه در بالا تذكر رفت، بر مي گرديم به اينكه ما ها به عنوان كسانيكه غور خانه ي ماست و مسوليت داريم در قبال تمام كار كردها و فعل وانفعال هاي مان. مي پذيرم كه امروزه مشكلات خاص خود را داريم، اما به طور كل اينطور هم نيست ما در بعضي عرصه ها امكانات بيش از حد را داريم تا بتوانيم عملكرد قابل پذيرش را داشته باشيم، ميخواهم بطور واضح روي معارف غور بپيچم، براي همه گان هويدا است كه معارف غور از تمام امكانات مالي وابزاري نسبت به ساير ارگان ها و ادارات اينجا برخور دار است، ولي تا هنوز هيچ اقدامي كه چشمگير در ارتقاي ظرفيت ها باشد، انجام نيافته، كه اين مساله ميتواند شاخصه ي بزرگي باشد از ناكار آيي معارف غور، حتا در سطح شهر چغچران، اين رياست از همان ظرفيت هاي كه هميشه به اصطلاح همسايه ي در و ديوارش بوده، هم استفاده درست نتوانسته و بطور كل ليسه ها و مكاتب تحت شهر چغچران كه رو در روي دروازه اين رياست قراردارند  در وضعيت تاسف باري بسر كه با برداشت از وضع موجود اين مكاتب شهرو مركزولايت ميتوان ابراز داشت كه وا به حال ليسه ها و مكاتب كه در دور دسترين نقطه ي غور قرار دارند!!! امروزه شاگرد ليسه ي شهر چغچران كه وسعت يك دايره را (90) درجه ميخواند ويا يك دايره را يك زاويه ي قايمه تلقي ميكند، يا تعريف خط را از لحاظ هندسي نميداند، همچنان با خوانش كلمه ها و جمله هاي فارسي دري نا آشنا است و بصورت درست جملات را به خوانش گرفته نمي تواند، اين مسوليت بدوش كي است؟ كدام اداره، دفتر و يا موسسه پاسخگوي اين موارد مي باشد؟  ويا چه انساني مسولي ميتواند اين همه پرسش ها را پاسخگو باشد؟  (مكن كاري كه بر پا سنگت آيد!) مي پذيريم شايد بهانه ها طوري باشد كه ريس اين دفتر از غور نبوده و دلسوزي براي آينده ي معارف غور نشان نداده، اما اين بهانه ي است كه ميتواند تعدادي را براي مدتي تلقين نمايد، ولي براي هيچ فرزند آگاه غوري مورد پذيرش نيست، چرا كه اولا رييس معارف جز افراد معارف مي باشد واز لحاظ وظيفوي ايجاب مينمايد تا توجه هرچه بيشتر در راستاي كاري اش نمايد، دوم مقام رياست معارف ايجاب مي نمايد تا تمام ظرفيت هاي خود را براي بهتر شدن معارف بكار بسپارد…
      اما و اما اين بهانه جويي ها جايي را نمي گيرد، اگر ما غوري هستيم و به عنوان غوري درچوكات معارف ايفاي وظيفه ميكنيم و احساس براي تربيه ي اولاد غور و غوري ها داريم همچنان ميخواهيم غور آينده ي داشته باشد بهتر از امروز، پس انساني كه رهبريت ويا مقام رياست معارف بدوشش مي باشد، تنهاست و يك نفر و به فرض اگر اگر بخواهد عمل تخريبكارانه ي را هم براي آينده معارف غور انجام بدهد به يقين كه ناكام خواهد بود. ولي وظيفه ي اصلي و مسوليت بزرگ بدوش ما آدماني هست كه خود را غوري تلقي مي كنيم. اما به يقين براي دوستاني كه غوري هستند و در چوكات رياست معارف ايفاي وظيفه مي نمايند ميخواهم بگويم كه عملكرد شما در چوكات رياست معارف غور، عملكرد يك غوري محسوب مي شود، خدمت شما براي معارف غور مطمنا خدمت به غوري ها شمرده خواهد شد و بر عكس خيانت شما هم به عنوان يك عملكرد غوري خوايين بشمار خواهد رفت، با مشاهده ي وضع موجود در معارف غور بدرستي ميتوانم بگويم كه دوستان غوري من متوجه باشيد كه در آينده تاريخ سياهي معارف غور به كسانيكه عملكرد خوب و مثمر را نميخواهند براي نسل آينده ي غور انجام دهند نوشته خواهد شد، مطمنا ميتوانم بگويم كه روند و گذر تاريخ را هيچ مساله ي تغيير داده نميتواند، جز اينكه ما در انجام وظايف مان از خود ها شاهكار نشان دهيم. آرزو مندم حرف ها و نوشته هايم به آنعده دوستان كه هدف مندانه در راستاي بهتر سازي معارف غور و براي تربيه نسل آينده ي اين سرزمين زحمت ميكشند بر نخورد.
 
 
جمشيد احمدي
چغچران3/12/1389