آرشیف

2015-1-13

جمشيد احمدي

ای ابــــر نو روزیی مــــــــن، لبریز باران آمدی

 

 
این روزها آمد آمد نو روز است، نو روز نو، سال نو، و زندگی تازه برای همه هموطنانم، بخصوص غوری های عزیز مبارک باد.
اگر نگاهی زود گذری به جشن پرمیمنت نو روز و نو روزی بی اندازیم، دلهای مان آکنده از عشق و محبت، صفا و صمیمیت، دوستی و وحدت، برادری و همدلی می شود، چرا که جشن نو روز و میله نو روز همانطوریکه جز اساسی فرهنگ اصیل آریاییان است، برعلاوه در هرزمان ارمغان آوری روز نو، سال نو، آغاز زندگی نوین و باالآخره بیتنش تازه را برای انسانها نوید میدهد، در واقع این نو روز هم نوید دهنده و هم مکلفیت دهنده می باشد.
بلی نو روز یادگاریست از گذشته های مان و نشان دهنده اصالت فرهنگی ما، آن اصالت فرهنگی که نه تنها خودش (نو روز) بلکه تمام ارزشهای و داشته های فرهنگی جامعه دیروز آریایی و امروزه؛ که در بین مردم جهان در واقع همان (عجوزه عروس هزار داماد) است را به اثبات می رساند،
با تاسف امروزه ما از بسیاری ارزشهای خود، به دور مانده البته این به آن معنا نیست که ما ظرفیت، حفظ، مراقبت و زنده نگه داشتن همه داشته های اصیل خود را نداشته ایم، بلکه جور زمان و خزان روز گار ما را از همه چیز بدور داشت تا نتوانیم منحیث انسان مسولیت پذیری درقبال همه ارزشهای وظایف مان را بسر برسانیم، در غیر این همه به وضاحت کامل آگاهی داریم که نو روز وجشن تاریخی آن در بلخ تاریخی، بلخی که زادگاه صدها شاعر، عالم و دانشمند مانند مولانای بلخی، رابعه بلخی، سینای بلخی … وغیره است؛ با تمام شان و شوکت تجلیل می گردید وهمه آمدن روز نو وسال نو را به فال نیک می گرفتند.
بلی این نروز در بلخ که مرکز تمدن آریایی بود، دلهای همه را در تمام سرزمین آن وقت به شور و شوق می آورد که نشانه های آن در تمام متون مان موجود است، در واقع نو روز بینش تازه نسبت به اشیا پدیده های اطراف ما است که می تواند ما را از همه اندیشه های افسرده برهاند و درحقیقت همانطوریکه در سطور گذشته نوشتم، دلهای ما را بسوی فرهنگ دوستی و محبت می کشاند و این ناز و تنعم باد خزانی را در واقع همان باد بهاری می تواند نقطه ی پایانی باشد.

آنهمه نازو تنعم که خزان میفرمود
عـاقبـت درقـدم بـاد بـهار آخــر شد

بلی، هموطن من؛ بیا این خجسته روز، نو روز را باهم بدون داشتن ذره ی کینه، کدورت، و رنجش، با تمام بزرگی که درگذشته داشت تجلیل نماییم و دراین روز همبستگی خود را برای آبادی، سرسبزی و شگوفایی این سرزمین اعلان نموده و برای همه نشان دهیم که ما فرزندان حقیقی این میهن هستیم  و پاسدار تمام ارزشهای گذشته، دیروز و امروزمان؛ به یقین وطندارم! من وتو هستیم که این سرزمین را میتوانیم از همه بد بختی ها و سیاه چال های روز گار برهانیم نه کسی دیگری، به قول سمیع حامد:

شده ویرانــه ویــرانــه وطنـدار
ولی ازماست این خانه وطندار
نه پاکستان شود از ما، نه ایران
که بیگانـه است، بیـگانه وطندار

آری، هم میهنم! این خانه از منو توست ، این مسولیت و وجیبه ای ما می باشد که با تمام نیرو و توان در آن کار کنیم، به یقین که بیگانه، بیگانه است!!

 ازجلگه ای نور و علف، از چشمه ساران آمدی
ای ابر نو روزیی من، لبریز باران آمدی

جمشید «احمدی»
26/12/1389