X

آرشیف

فــقــــــــر چیست؟ فـقـیـــــر کیست

 

فقر را از جنبه های مختلف می توان مورد بررسی و مطالعه قرار داد. آنچه ‌در این کنکاش مورد نظر است، فقر مالی است؛ ولی به سایر جنبه های آن نیز اشارتی خواهیم داشت.

1. فقر جسمی
شخصی که نقص عضو دارد، دچار فقر جسمی است؛ بدین ترتیب، معلولان در شمار فقیران جای دارند؛ هر چند از ابعاد دیگر در درجات بالایی از توانگری باشند. البته چنین فقری اغلب به فقر مالی نیز می انجامد.

2. فقر فرهنگی
بی تردید خرد یکی بزرگ ترین نعمت های خداوند متعال است. چنان که ‌حضرت علی (ع) می فرماید: هیچ نعمتی از عقل برتر نیست(10)؛ ولی برخی ازانسان ها از این نعمت بزرگ بی بهره یا کم بهره اند. عقل مراتب مختلفی دارد. گروهی از پایین ترین مرتبه ی آن یعنی توان درک نیز بی بهره اند. شریعت برای تدبیر زندگی چنین افرادی سرپرست مشخص کرده است. گروهی دیگر، به رغم برخورداری از این مرتبه از مراتب بالاتر آن یعنی مرحله ی کسب دانش ‌و نیز عقل عملی، که سبب تشخیص درست از نادرست می گردد، بی بهره اند. این دسته در روایت ها نادان شمرده شده اند. حضرت علی (ع) می فرماید: هیچ ‌فقری مانند نادانی نیست. (11)

3. فقر روحی (ذهنی)
گروهی، به ‌رغم برخورداری از مواهب طبیعی بسیار، همواره خود را نیازمند می پندارند؛ در اندیشه ی افزایش دارایی خویش به ‌سر می برند و ازمشاهده ی مردم داراتر در حسرت فرو می روند. آزمندی و حسد در جان این ‌افراد ریشه دوانیده، آن ها را از درون می پوساند. علی (ع) می فرماید:
الطمع فقر حاصر.
طمع فقری فراگیر و محدودکننده است.
برخی از راویان، این روایت را «فقر ظاهر» نگاشته اند؛ یعنی طمع فقری آشکار است(12). حضرت در جای دیگری این فقر را بدترین فقرها دانسته اند(13). چنین شخصی هر قدر داراتر شود، فقرش فزونی می یابد؛ مانند تشنه یی که ‌نوشیدن آب دریا بر تشنگی اش بیفزاید.
مقابل این وضعیت، حالت استغناست. در این حالت، ممکن است شخص تنگدست باشد؛ ولی در درون خویش احساس آرامش و بی نیازی کند. معصومان: این حالت را ستوده، دارندگان آن را داراترین مردم خوانده اند. امام باقر (ع) می فرماید:
لا فقر کفقر القلب و لا غنی کغنی القلب. (14)
هیچ فقری چون فقر روحی و هیچ توانگریی چون استغنای روحی نیست.
یکی از عواملی که در فقر روحی موثر است، تبلیغ فرهنگ مصرفی و ترویج کالاهای لوکس و تجملی در جامعه است. وقتی شخصی می بیند در شهر یا همسایگی اش کسانی امکاناتی دارند که او فاقد آن هاست، در درون خود احساس کمبود و نیاز می کند. این احساس کمبود و نیاز، گاه در سطح جامعه گسترش می یابد و جامعه ی بی بهره از ثروت و رفاه با مشاهده ی جوامع توسعه یافته، خود را نیازمند می یابد.

4. فقر مالی
این نوع فقر، که موضوع اصلی بحث ماست، فقر مالی، فقر اقتصادی، فقر معیشتی و محرومیت نیز خوانده می شود. برخی از اقتصاددانان در تعریف این ‌نوع فقر می گویند:
فقر عبارت است از ناتوانی در برآورده ساختن نیازهای انسانی. (15)
فقر عبارت است از عدم برخورداری از حدا قل امکانات معاش و یا به تعبیردیگر عدم برخورداری از قوت لایموت. (16)
فقر یعنی ناتوانی انسان در تأمین حد کافی نیازمندی ‌های بنیادی خود به منظور رسیدن به یک زندگی آبرومند و شایسته به عنوان شرط لازم در رسیدن به سوی کمال. (17)
با توجه به تعریف ‌های فوق، برای شناخت دقیق فقر باید نیازهای اولیه و اساسی انسان مشخص شود. در این باره نیز تعریف های گوناگونی وجود دارد. گروهی اموری را که فقدان آن ها سبب از بین رفتن هستی افراد می شود، نیازهای اساسی بشر می دانند؛ و دسته یی نیازها را بر اساس سطح متوسط ‌زندگی در جامعه تعیین می کنند. بر اساس معیار اول فقط اساسی کسانی که در مرز گرسنگی و مرگ قرار دارند، فقیر شمرده می شوند؛ اما معیار دوم ‌گستره ی وسیع تری دارد. از سوی دیگر، حداقل نیازهای مردم، در مکان ها و زمان های مختلف، متفاوت است. بسیاری از کالاهایی که در کشورهای توسعه یافته نیاز اولیه شمرده می شود، در برخی از کشورها لوکس تلقی می گردد. چنان که ممکن است کالایی در یک زمان تجملی به شمار رود؛ ولی در زمانی دیگر ضروری شمرده شود. بر اساس اختلاف نظر در مفاهیم یاد شده، در ادبیات اقتصادی دو نوع فقر تعریف شده است:

– 1. فقر مطلق
هرگاه شخصی از تأمین نیازهای اولیه ی زندگی خود و ا فراد تحت سرپرستی اش ناتوان باشد و به عبارت دیگر، از آن میزان کالری یا پروتئین که برای ادامه ی حیات سالم لازم است برخوردار نباشند، دچار فقر مطلق است.
با توجه بدین تعریف، امروزه بخش عظیمی از افراد جهان در فقر مطلق به ‌سر می برند. حدود 180 میلیون کودک در جهان، به ویژه در جنوب شرقی آسیا، از سوء تغذیه رنج می برند؛ و سالانه 5 میلیون کودک در جهان به سبب کمبود مواد غذایی جان خود را از دست می دهند. همین تعبیر را در سطح کلان و برای جوامع نیز می توان به کار برد؛ یعنی هرگاه درآمد سرانه ی جامعه یی از حد ّ لازم برای تأمین چنین نیازهایی کم تر باشد، این جامعه در فقر مطلق به سر می برد.

– 2. فقر نسبی
ممکن است گروهی از افراد یک کشور از توانایی لازم برای تأمین ‌نیازهای اولیه ی زندگی برخوردار باشند؛ ولی به لحاظ این که درآمد و سطح زندگی آنان از متوسط درآمد جامعه پایین تر است، در فقر نسبی به سر برند. همچنین هرگاه درآمد جامعه یی از سطح متوسط درآمد کشورهای جهان پایین تر باشد، آن کشور، در سطح کلان، در فقر نسبی به سر می برد. هر چند نیازهای اساسی خود را تأمین کند. آنچه از روایات و نیز فتاوای فقها استنباط می شود، این است که فقیر در اسلام طبق معیار دوم تعریف شده است. در بحث تعیین خط فقر، بدین موضوع با تفصیل بیش تری خواهیم پرداخت.
از آن جا که آدمی پیوسته با فقر و آثار ناشی از آن درگیر بوده است، ادیان ‌و مکاتب مختلف درباره ی آن اظهار نظر کرده اند.

فقر در دین یهود
آیین یهود فقر را امری طبیعی و تکوینی می داند؛ ولی در پی معالجه ی آثار آن است؛ برای مثال در تورات کنونی می خوانیم:
ان الفقر و الغنی بیداللّه وحده، الرّب یفقر و یغنی. (18)
فقر و غنا تنها به دست خداوند است، پروردگار انسان ها را فقیر و ثروت مند می سازد.
در جای دیگر، ثروت مندان را چنین اندرز می دهد:
مَن یعطی الفقیر لایحتاج و لمن یحجب عنه لعنات کثیره. (19)
هر کس به فقیر ببخشد، محتاج نمی شود؛ و هر که منع کند، مورد لعنت بسیار قرار می گیرد.
تأکید بر پرداخت زکات در این شریعت، بیان گر این است که حضرت ‌موسی (ع) در اندیشه ی درمان فقر قوم خود به سرمی برد. قرآن کریم در آیاتی چند پیمان خداوند با بنی اسرائیل درباره ی پرداخت زکات را یادآوری ‌می کند. (20)

فقر در مسیحیت
بی تردید فقر در شریعت حضرت عیسی (ع) نیز مطلوب نبوده است؛ زیرا حضرت عیسی (ع) خود را به پرداخت زکات مأمور می دانست و می فرمود:
و اوصانی بالصلوة والزکاة مادمت حیّاً(21)
آن حضرت پیروان خود را به نیکی به نیازمندان سفارش می کرد و می فرمود:
خوشا به حال کسانی که اهل ترحم کردن شمرده می شوند. (22)
البته انجیلی که اکنون موجود است، فقرا را نیز تسلای خاطر می دهد و می کوشد از غم آن ها بکاهد:
«ملکوت خداوند در خوردن و آشامیدن نیست.» (23)
تجربه ی عملی کلیسا در قرون گذشته، به ویژه قرون وسطا، به طور عمده ‌توجیه ستم ستم گران و طبیعی و مقدر جلوه دادن فقر بیچارگان بوده است و هیچ گونه تلاشی در جهت مبارزه با این پدیده ازسوی آنان صورت نگرفت. این واکنش در برابر فقر، سبب شد تا گروه هایی چون مارکسیست ها دین را تخدیر کننده ی فقرا و توجیه گر استثمار قدرت مندان معرفی کنند. این واکنش همچنین موجب شد تا پس از رنسانس، برخی از تفکرهای نوظهور در جوامع ‌غربی سعادت انسان را در جدایی هر چه بیش تر از دین بدانند.

فقر در نظر سرمایه داری
سیستم سرمایه داری فقر را ناشی از کمبود منابع طبیعی و ناتوانی طبیعت از برآورده ساختن نیازهای بشر می داند. اقتصاد دانان کلاسیک در برابر فقر واکنش های متفاوتی داشته اند. اسمیت (1723 – 1790)، اقتصاددان خوش بین این نظام، می گوید:
جامعه ای که بخش اعظم آن را فقرا تشکیل می دهند هیچ گاه به شکوفایی و خوشبختی نخواهد رسید. (24)
در مقابل مالتوس (1766ـ1834) و ریکاردو (1772ـ1823)، اقتصاددانان بدبین سرمایه داری، به شدت به تضعیف طبقه فقیر حکم کرده، هرگونه حمایت از این طبقه را مردود می دانند. مالتوس می گوید:
کسانی که از قبل دنیا را در اختیار دارند از حق استفاده از این مواهب ‌برخوردارند و اگر به ‌قدری گمراه باشند که بر تهیدستان گرسنه رحم آورند، به زودی جزای خطای خود را خواهند دید. (25)
ریکاردو نیز، که از مخالفان قوانین فقرا و خواستار لغو آن ها بود، از ارسال کمک جهت احداث مدرسه ی کودکان در «وست مینستر بروگام» امتناع کرد؛ زیرا قرار بود به کودکان این مدرسه یک وعده غذا داده شود. به نظر او این کار افزایش جمعیت را تشویق می کرد. (26) اقتصاددانان بعدی نیز، تحت تأثیر تقدیرگرایی تکامل یافته ی مالتوس، برخورد با مسئله ی فقر را چون برخورد با مرگ، بیماری و سایر پدیده های طبیعی می دانند؛ برای مثال «تاکری» در 1848 می گوید:
اگر قوانین علم اقتصادحکم می کند که توده ‌های فقیر همچنان در فقر باقی ‌باشند، باید پذیرفت. (27)
هر چند نظام سرمایه داری، به منظور بقای خود، به تدریج در جهت فراهم کردن حداقل معیشت و برخی از امور رفاهی برای طبقه ی ضعیف کارهایی ‌انجام داد؛ ولی اصل نگرش آن ها به فقر و فقرا تغییر محسوسی نکرده است.
یکی از چیزهایی که با تجدید حیات اقتصاد سیاسی لیبرال همراه بوده، تلاش در جهت صیقل دادن به این باور و ترغیب طبقه ی کارگر به پذیرش این ‌مطلب بوده است که اگر صاحبان ثروت و مکنت بدون هرگونه مانعی به کسب ثروت بپردازند، منافع آن ها نیز خود به خود تأمین خواهد شد؛ حال آن که اگر در پی آن باشند که خود سهم بیشتری از ثروت را به دست آورند به منافع خود صدمه خواهند زد. (28)
با گذشت زمان و طرح انتقادات فراوان به این نظام، حکومت هایی که ‌اقتصادشان بر اساس نظام سرمایه داری بود برای جلوگیری از فروپاشی خود وحفظ منافع مشترک دولت و طبقه ی سرمایه دار، با وضع قوانین و مقرراتی به نفع طبقه کارگر و در حمایت از مستمندان، به تحولاتی در نظام سرمایه داری ‌تن دادند؛ مسئله ی تأمین اجتماعی بخشی از این تحولات است که با نظارت بر قوانین کار و مقابله با بیکاری توانست تا حدودی از وضعیت اسفبار مستمندان جلوگیری کند.

فقر از نظر مارکسیست
در نظر مارکسیست ها فقر از تناقض میان ابزار تولید و روابط تولید ناشی ‌می شود؛ یعنی هرگاه روابط تولید، متناسب با تکامل ابزار تولید، تغییر نکند، مشکلات اقتصادی فراوان مانند فقر پدید می آید. مارکس درباره ی پدیده ی ‌فقر در زمان خود می گوید:
اگر مالکیت خصوصی حتّی به صورت محدود وجود داشته باشد، این مسئله ‌ناگزیر به فقر می انجامد. (29)
او در رد نظریه ی پرودن، که می گفت برای بهبود اوضاع اجتماعی و اقتصادی سرمایه داری باید توسعه ی مالکیت صنایع محدود شود و برای بهبود وضع اقتصادی کارگران باید قوانین کار اصلاح گردد(30)، می گوید:
برای از بین بردن فقر باید نظام سرمایه داری را از بین برد نه این که برای ‌اصلاح آن به خواب و خیال متوسل شد. (31)
مارکس همچنین، دراین باره که چگونه نظام سرمایه داری به فقر می انجامد، می گوید:
از آن جا که جامعه ی سرمایه داری بر انگیزه ی سود استوار است و سرمایه داران مالک ابزار تولید هستند، در وضعی قرار می گیرند که می توانند کارگران را استثمار کنند. (32) 

فقر از نظر اسلام
در نظام اقتصادی اسلام، برخلاف نظام سرمایه داری و مارکسیست، فقر از کمبود منابع طبیعی یا نهاد مالکیت خصوصی بر نمی خیزد. هرگاه این نظام ‌محقّق گردد و از پیدایش عوامل فقر جلوگیری شود، این پدیده به طور کلّی ‌رخت برمی بندد؛ زیرا براساس نصوص دینی منابع اولیه مورد نیاز همه ی ‌انسان ها در طبیعت وجود دارد؛ چنان که خداوند می فرماید:
و اتیکم من کل ما سألتموه و ان تعدّوا نعمت اللّه لاتحصوها. (33)
هر چه از او خواستید به شما عطا کرد و اگر نعمت خدا را شماره کنید نمی توانید آن را به شمارش آورید.
انسان ها از نظر صفات روحی، جسمی و فکری متفاوتند بنابراین مقاومت آن ها در برابر مشکلات، توان تصمیم گیری، شجاعت، هشیاری و نیروی ‌ابتکار آن ها با یکدیگر فرق دارد؛ این اختلاف سبب می شود که حتّی اگر امکانات اولیه ی بهره ‌برداری از طبیعت یکسان در اختیار همگان قرار گیرد، دست آورد تلاش آن ها متفاوت باشد. دین اسلام، که بر فطرت انسان استوار است، به رغم نفی هرگونه اختلاف درآمد ناشی از تبعیض و بی عدالتی، این تفاوت ها را پذیرفته است. متأسفانه گروهی چون معلولان امکان بهره ‌جستن از طبیعت ندارند یا رهاورد کوشش آن ها برای گذران زندگی شان (درحد متوسط جامعه) کافی نیست؛ و گروهی، به سبب حوادث طبیعی چون سیل و زلزله، دارایی یا سرپرست خانواده خود را از دست می دهند. بنابراین، به رغم ‌همه ی تلاش های پیشگیرانه فقر در جامعه وجود دارد. اسلام برای مبارزه با این واقعیت تلخ مالیات هایی چون خمس و زکات در نظر گرفته و سیستم تأمین اجتماعی مقرر کرده است. برنامه های فقر ستیز و نیز نصوصی که در نکوهش فقر آمده، نشان می دهد که این پدیده در نظر اسلام مطلوب نیست. پیامبر اکرم (ص) می فرماید: نزدیک است فقر به کفر بینجامد(34) آن حضرت درجای ‌دیگر فقر و کفر را در یک سطح قرار داده، از هر دو به خداوند پناه برده است. (35)
بر اساس روایتی دیگر، خداوند به حضرت ابراهیم وحی کرد: ای ابراهیم، تو را آفریدم و با آتش نمرود آزمودم. پس هرگاه تو را گرفتار فقر می ساختم و بردباری ات را می گرفتم، چه می کردی؟
ابراهیم پاسخ داد: خدایا، فقر از آتش نمرود بدتر و شدیدتر است.
خدای متعال فرمود: به عزّت و جلالم سوگند، در آسمان شدیدتر از فقر نیافریدم. (36)
ناگفته پیداست، انواع فقر در یکدیگر تأثیر دارند. آثار فقر اقتصادی در محورهای زیر قابل بررسی می نماید:

1. آثار اقتصادی
از آن جا که فقر پدیده ای اقتصادی است، به طور طبیعی در حوزه ی اقتصاد آثاری ویران گر برجای می نهد. این پدیده چنانچه به موقع شناسایی و نابود نشود، چون غده یی سرطانی گسترش یافته، جامعه را فرا می گیرد و به مرگ ‌اجتماع می انجامد؛ به تعبیر جامعه ‌شناسان، فقر فقر می زاید و به طور معمول ‌فرزندان فقرا در محرومیت باقی می مانند. مورد استفاده قرار نگرفتن امکانات ‌بالقوه ی اقتصادی، فقدان سرمایه ی لازم برای سرمایه گذاری، کمبود تقاضا برای نیروی کار، پایین بودن مزد ها و رشد منفی، از دیگر آثار اقتصادی فقراست؛ زیرا فقرا، به سبب محرومیتی که دارند، به طور معمول از تحصیلات و تخصّص لازم بی بهره اند؛ در نتیجه، از ظرفیت کارخانه ها و مزارع و دیگر منابع و امکانات استفاده ی کامل نمی شود، تولید کاهش می یابد و در نهایت، کشور فقیر برای تأمین نیازهای اساسی اش، ناگزیر ارزش های خود را زیر پا می نهد. دست نیاز به ‌سوی کشورهای ثروتمند دراز می کند و به وابستگی ‌اقتصادی، که اغلب به وابستگی سیاسی می انجامد، تن می دهد.

2. آثار فرهنگی
آثار فرهنگی فقر در جامعه بسیار گسترده تر از آثار اقتصادی آن است. برخی از این آثار عبارت ‌است از:

– الف) ضعف عقیدتی
محرومیت های اقتصادی ناشی از فقر، در افرادی که ظرفیت کافی ندارند و از سویی به سبب فقر از فراگیری تعالیم دینی بی ‌بهره اند، به سست شدن ارکان ‌ایمان می انجامد و ممکن است اعتقادشان به مبدأ هستی را ضعیف کند. پیامبراکرم (ص) می فرماید: «اگر رحمت پروردگارم بر فقرا نبود، نزدیک بود فقر به کفر بینجامد.» (37)
حضرت علی (ع) فقر را موجب ضعف ایمان و سستی دین می داند. (38)

– ب) ضعف علمی
کمبود مراکز آموزشی و مربیان مجرب یکی از آثار فقر در سطح جامعه است. علاوه بر این، امکانات محدود جامعه نیز تنها در اختیار گروه های خاصّی که از توانایی مالی برخوردارند، قرار می گیرد. در کشورهای فقیر معمولاً کودکان از سنین پایین در کنار سرپرست خانواده برای تأمین نیازهای ‌اولیه زندگی تلاش می کنند و به همین سبب، آمار ترک تحصیل نوجوانان بسیار بالاست.

– ج) اضطراب و ناراحتی های روحی
وقتی فاصله ی طبقاتی در جامعه ای شدت یابد، به تدریج کینه ها و عقده های روحی در درون فقرا ریشه می دواند و حالت نومیدی و افسردگی آن ها را فرا می گیرد و آثار اجتماعی زیانباری به ارمغان می آورد. امام ‌صادق (ع) دراین باره می فرماید:
چند چیز است که هر کس یکی از آن ها را نداشته باشد، زندگی اش دچارکاستی و عقلش پریشان و ذهنش مشوش است:
سلامتی، امنیت و وسعت روزی. (39)

– د) رخت بربستن صفات پسندیده
انسان های نیازمند، به ‌سبب تزلزل روحیه ا ی که دارند، اغلب گرفتار ضعف ‌شخصیت شده، به تدریج خصلت های والای خود را از دست می دهند. به ‌بعضی از صفات ناپسند مبتلا می شوند؛ برای مثال وقتی نیازمندی می بیند کسی سخن راستش را باور نمی کند، کم کم در برابر دروغ گویی بی تفاوت می شود. امام رضا (ع) در این باره می فرماید: هرگاه دنیا به کسی پشت کند (فقیر شود) نیکی های خودش را نیز از او می گیرد. (40)

3. آثار اجتماعی
میان محرومیت های اقتصادی و مسائل فرهنگی ـ اجتماعی پیوندی مستحکم وجود دارد. آثار گونه گون فقر در هنجارهای جامعه نیز تأثیر می گذارد.
مهم ترین اثر اجتماعی فقر که خود به آثار دیگر می انجامد، ضعف شخصیت تهیدستان است. فقیران، به سبب برخوردار نبودن از امکانات مادی ‌و موقعیت اجتماعی، در جامعه مورد تحقیر قرار می گیرند؛ اگر حقّی از آن ها پایمال شود، کسی گفتارشان را نمی پذیرد. بنابراین، قدرت دفاع از حق خود را از دست می دهند و نومید به انزوا روی می آورند. حضرت سجاد (ص)، با توجه ‌به تأثیر فقر بر شخصیت انسان، چنین دعا می کرد:… خدایا، حیثیت مرا با تنگدستی پایمال نگردان. (41)
حضرت علی (ع) نیز دراین باره می فرماید: تهیدست کوچک شمرده می شود، سخن وی را نمی شنوند و جایگاه او را نمی شناسند. (42) و در فرازی ‌دیگر از گفتار خویش می فرماید: اگر فقیر راستگو باشد او را دروغ گو می پندارند. (43)
آن بزرگوار، درباره ی ناتوانی تهیدست در دفاع از حق خود، می فرماید: فقر انسان زیرک را هنگام استدلال گنگ می سازد. (44) و در اشاره به فرجام ‌تهیدست و گوشه گیری وی چنین می فرماید: اگر انسان تهیدست شود، نومید و خوار می گردد (45)…. مستمند در وطن خویش منزوی و غریب است. (46)
آنچه گذشت، آثار اجتماعی فقر را در شخص فقیر نشان می دهد. این آثار در صحنه ی اجتماع بسیار خطرناکتر و ویرانگرتر است. بخشی از این آثار، که به طور عمده زاییده ی عقده های روحی و تحقیرهای اجتماعی و سلب ‌شخصیت تهیدستان شمرده می شود، عبارت است از: بالا رفتن آمار جرائم و بزهکاری حتّی در میان کودکان و نوجوانان، طلاق، اعتیاد، فحشا، تکدی و ولگردی.

4. آثار سیاسی
فقر و محرومیت سبب می شود تهید ستان در برابر دولتمردان احساس کینه ‌و دشمنی کرده، در اجرای برنامه های دولت کارشکنی کنند. هر چند این ‌گروه ها از موقعیت اجتماعی بی بهره اند؛ ولی بدان دلیل که بیش تر مردم را شکل می دهند، رضایت آن ها موجب مستحکم شدن پایه های حکومت و ناخشنودی آن ها سبب فروپاشی آن می شود. هر گاه مردم فقیر به حکومت خود اعتقاد و اعتماد نداشته باشند، به ‌سادگی بازیچه ی گروه های مخالف دولت می شوند و در برابر مزدی ناچیز مقاصد آنان را اجرا می کنند. حضرت ‌علی (ع) در نامه ی خود به مالک اشتر درباره ی تهیدستان چنین سفارش می کند:
… کارهای تو باید خشنودی رعیت را به ‌دنبال داشته باشد؛ زیرا خشم توده های مردم، خشنودی خواص را پایمال می کند و حال آن که خشم نزدیکان، اگر توده های مردم از تو خشنود باشند، ناچیز است.
… همانا عامه ی مردم ستون دین و ساز و برگ در برابر دشمنان شمرده ‌می شوند؛ پس باید توجه تو به آنان بیش تر و میل تو به ایشان فزون تر باشد. (47)
برای درمان فقر و پیشگیری از آن، نخست باید ریشه های آن را شناخت. در این فصل، ریشه های فقر را در دو بخش «فقر انتخابی» و «فقر تحمیلی» بررسی می کنیم.

فقر انتخابی «ارادی»
فقر انتخابی یعنی آن که خود فقر مراد شخص باشد یا به ‌سبب عواملی که او در ایجاد آن ها نقش داشته، پدید آید. فقر انتخابی، به هر دو تفسیر آن، گاه مطلوب و مثبت است و زمانی مذموم و منفی.

الف) فقر انتخابی مثبت
گاه ممکن است شخص در مقطع زمانی خاصّی، با در نظر داشتن هدفی والا سختی و مشقّت را تحمل کرده، در زندگی فقیرانه به ‌سر برد، چنان که زندگی برخی از دانشمندان نشان دهنده ی فقر انتخابی و خود خواسته ی آن هاست. ناگفته پیداست این گروه هرگز در پی فقر نبوده اند؛ بلکه به ‌جهت ‌ترجیح دادن دانش بر رفاه و آسایش مادی در فقر به ‌سر بردند؛ به گونه یی که اگر جمع دانش و ثروت بر ایشان ممکن بود، هرگز تن به فقر نمی سپردند. گاه گزینش فقر به ‌سبب اهداف متعالی الهی است؛ مانند فقر پیامبر اکرم (ص). آن ‌بزرگوار از ثروت فراوان همسرش چشم پوشید و همه را در راه ترویج دین ‌اسلام به کار برد.
مراد حضرت علی (ع) از تهیدستی در عبارت «خداوند بر پیشوایان واجب کرده است که مانند تهیدست ترین افراد جامعه زندگی کنند.» (48) نیز همین گونه فقر است.

ب) فقر انتخابی منفی
گروهی، به رغم برخورداری از ثروت یا اسباب فراهم آوردن آن، به ‌سبب برداشت های نادرست از تعالیم دینی فقر را برمی گزینند. گاه فرد بطور مستقیم ‌فقر را انتخاب نمی کند؛ بلکه آگاهانه یا ناآگاهانه کاری می کند که نتیجه ای جز فقر ندارد؛ در این مورد هر چند انتخاب آگاهانه تحقّق نیافته، ولی به هر حال ‌تهیدستی گزینش شده است. عواملی که سبب گزینش منفی فقر می شود، عبارت است از:

– 1. تنبلی و استقامت نداشتن
بسیاری از فقرها در تنبلی و پشتکار نداشتن افراد ریشه دارد. گروهی یا اصلاً حوصله ی کار ندارند یا در پی کارهای راحت و بی رنج می گردند. دسته ای نیز به ‌سبب آن که در جوانی حرفه و تخصّصی نیاموخته اند، نمی توانند کار مناسب بیابند و بی کار می مانند. در چنین موقعیتی، جز فقر چیزی در انتظار انسان نیست. حضرت علی (ع) می فرماید: هر کس بر رنج (ناشی از کار) بردباری نورزد، باید فقر را تحمل کند. (49)
امام کاظم (ع) نیز می فرماید: از تنبلی و کسالت بپرهیزید؛ زیرا این دو موجب محرومیت از دنیا و آخرت می شود. (50)
از آن جا که جامعه نیز از افراد پدید می آید؛ وقتی بیش تر مردم جامعه سستی و تنبلی پیشه کنند کشور در گرداب فقر فرو می رود.

– 2. بی برنامگی
رمز موفّقیت هر فرد، داشتن برنامه ی متناسب با موقعیت خود و جامعه و تنظیم مخارج زندگی است. در سطح کلان نیز کشورها با تنظیم برنامه های کوتاه و بلندمدت به سامان دهی وضعیت اقتصادی خود می پردازند. بنابراین، بی برنامگی یا برنامه ریزی نادرست به پیدایش فقر در سطح افراد و جوامع ‌می انجامد. به همین جهت امام علی (ع) نداشتن برنامه در زندگی و سوء تدبیر را عامل فقر دانسته است. (51) امام صادق (ع) می فرماید: تضمین می کنم، هر کس در زندگی خود ا قتصاد را رعایت کند، هرگز فقیر نشود. (52)
برخی از روایات نیز اسراف را سبب زوال نعمت دانسته اند(53) که در واقع ‌نوعی بی ‌برنامگی و عدم رعایت اعتدال در مصرف است. البته در سطح کلان اسراف گستره ا ی فراتر می یابد و هر نوع تضییع اموال کشور (اموال عمومی یا خصوصی) یا عدم بهره برداری بهینه از آن ها اسراف تلقّی می شود. اسراف ‌علاوه بر این که به جهت بی برنامگی و رعایت نکردن اعتدال موجب فقر می شود، از آن نظر که گناه است نیز سبب فقر به ‌شمار می آید.

– 3. ارتکاب گناه
معصومان: گناه را سبب کم شدن روزی انسان و از عوامل فقر می دانند. برخی از این روایت ها، از گناهانی خاص مانند دروغ، خیانت، گسستن پیوندهای خویشاوندی، اسراف و ستم نام برده اند(54) و دسته یی به طور کلّی گناه را موجب زوال نعمت دانسه اند. (55) در مقابل، بسیاری از روایت ها نعمت خداوند و وسعت روزی را به ایمان و تقوا و کردار نیکی چون خوش اخلاقی، امانت داری، دعا و صدقه وابسته ساخته اند. (56)
در تحلیل ارتباط فقر و گناه و نیز کردار نیک و دارایی باید گفت: هر چندخداوند نظام هستی را بر اساس قانون علیّت آفریده و هیچ چیز بدون علّت پدید نمی آید؛ ولی اسباب در علل مادی منحصر نیست و علل معنوی نیز، به طور مستقل یا در کنار آن علت ها آثاری ویژه دارد؛ برای مثال می توان صدقه یا تحکیم پیوند خویشاوندی را از علل معنوی طول عمر به شمار آورد. بنابر این، اگر خداوند می فرماید: گنجینه های تمام اشیای عالم نزد ما است و اندازه ی مشخصی از آن ها را برای مردم فرو می فرستیم،(57) نشان دهنده ی این است که امکانات مادی موجود در طبیعت، تنها اندکی از آن گنجینه های پایان ناپذیر خداوند است. پس انسان های معتقد به خدا، هرگاه زندگی اقتصادی خود را در چارچوب تعلیمات دینی سامان دهند، هرگز نگران پایان یافتن منابع طبیعت نخواهند بود. خداوند می فرماید: هرگاه مردم ایمان و تقوا داشتند، ما درهای برکات خود را از آسمان و زمین بر آن ها می گشودیم. (58) این سخن الاهی بر این واقعیت که اموری غیر مادی چون ایمان و کردار نیک و گناه و ناسپاسی نیز در شمار اسباب و علت های جهان جای دارد گواهی می دهد. افزون بر این، تأثیر برخی از گناهان چون دروغ، خیانت و اسراف در فقر، به ویژه در سطح کلان، از طریق علل مادی نیز قابل تبیین می نماید. البته در ریشه یابی پدیده ها توجه به همه ی عوامل ضروری است، برای مثال تهیدست بودن مؤمن به معنای بی تأثیر بودن ایمان نیست، بلکه ممکن است عوامل دیگری که در این فصل مورد اشاره قرار می گیرد، موجب فقر او شده باشد. درفصل پایانی کتاب، به تفصیل در این باره سخن خواهیم گفت.

– 4. تکدی و اظهار نیاز
اسلام بر حفظ شخصیت افراد بسیار تأکید می کند و مؤمنان را از هر کاری که حیثیت انسان را خدشه دار سازد، باز می دارد. بر همین اساس تکدّی واظهار نیاز نزد مردم را منع کرده است. البتّه به مسلمانان و دولت اسلامی نیزسفارش شده که مراقب وضعیّت مردم باشند و اجازه ندهند گروهی در تنگدستی به سربرند و ناگزیر به تکدّی روی آورند.
نکته ی قابل توجه در این باره، نقش تکدّی در افزایش فقر است؛ زیرا به طور معمول افرادی که خود را بدین کار می آلایند از تلاش دست برمی دارند. به درمان اساسی مشکل خود نمی اندیشند؛ حاضر نمی شونددشواری کار را تحمّل کنند و در نتیجه روز به روز بر دامنه ی فقرشان افزوده می شود.

– 5. دیدگاه غلط نسبت به دنیا و آخرت(59)
گروهی چنان می پندارند که نیکبختی دنیا و آخرت جمع شدنی نیست و اگربخواهند در جهان دیگر کامیاب باشند، باید در دنیا در فقر و بیچارگی به سربرند. اینان، به سبب برداشت های نادرست از مفاهیم پر ارزشی چون زهد ازدنیا روی گردانده، نعمت های آن را بر خود حرام کرده اند. این گروه، برخلاف تهیدستان دیگر، حتی اگر توانایی مالی داشته باشند از آن استفاده نمی کنند.
این برداشت با سخنان معصومان و سیره ی عملی آن ها ناسارگار است. آن بزرگان میان بهره مندی از نعمت های این جهان و جهان دیگر منافاتی نمی دیدند.
پندار دیگری که مردم را در گرداب فقر گرفتار می سازد، برداشت نادرست از تقدیر و تصوّر نقش نداشتن فرد در سرنوشت خویش است. تفسیرهای ناروا از مفاهیمی چون تقدیر، توکل و قناعت، به عدم تلاش اقتصادی و در نهایت تنگدستی می انجامد. ما در فصل آخر، ضمن بررسی این شبهات، اثبات می کنیم که هیچ یک از این مفاهیم جامعه را سمت تنگدستی نمی کشاند.

بسیاری از افراد در فقر خود نقشی ندارند. این پدیده بر آن ها تحمیل شده است و آن ها ناگزیرند با آن دست و پنجه نرم کنند. البته گروهی در برابر این عوامل مقاومت می کنند و می کوشندخود را از چنگال آن برهانند؛ ولی دسته یی سر تسلیم فرود می آورند و واکنشی جدی از خود نشان نمی دهند. منابع دینی انسان را به طور جدی به مقاومت در برابر این گونه فقر تشویق می کند و کسانی را که، به رغم توانایی، از مقاومت می پرهیزند، مورد سرزنش قرار می دهد. این منابع توانایان مقاومت گریز را منظلم خوانده، سبب تقویت ستم کاران می شمارد و در مقابل تلاش کنندگان در برابر فشار ستمگران را مظلوم و برخوردار از پاداش می داند. مهم ترین عوامل این نوع فقر عبارت است از:

الف) عوامل طبیعی
گاه حوادثی رخ می دهد که شیرازه ی زندگی ها را فرو می پاشد و زمینه سازفقری جانکاه می شود. مرگ یا معلولیت سرپرست خانواده، زلزله، آتش سوزی، سیل، سرقت و خشک سالی بخشی از عوامل طبیعی فقر تحمیلی به شمار می آید. البته برخی از آیات و روایات نشان می دهد که بخشی از این حوادث نتیجه ی کردار انسان هاست و بخشی دیگر برای آزمون و ایجاد زمینه ی ارتقای معنوی آن ها طراحی می شود. (60) بنابراین، نمی توان در باره ی همه ی این حوادث یک نوع داوری کرد.

ب) عوامل اقتصادی
مهم ترین عوامل پیدایش فقر تحمیلی را باید در عرصه ی اقتصاد جست و جو کرد؛ و عامل اصلی در بین این عوامل، نوع روابط اقتصادی حاکم برجامعه است. روابط ناسالم اقتصادی بر بسیاری از مردم تأثیر می نهد، شکاف طبقاتی میان اقلیت پردرآمد و اکثریت تهیدست را فزونی می بخشد و ممکن است سرانجام اقتصاد کشور را فلج کند؛ برای مثال اجرای اقتصاد سرمایه داری در کشورهای توسعه نیافته می تواند پی آمدهای زیانبار در پی داشته باشد؛ پی آمدهایی که هر یک از عوامل مهم ایجاد وگسترش فقر به شمار می آید. بخشی از این آثار عبارت است از:

– 1. توزیع ناعادلانه ی ثروت
در جوامعی که ثروت ها و منابع طبیعی، که بر اساس آیات قرآن کریم برای بهره برداری همه ی مردم آفریده شده، در اختیار گروه هایی خاص قرارمی گیرد و بسیاری از مردم از آن بی بهره اند، فقر فراگیر می شود و به تدریج فاصله ی طبقاتی فزونی می یابد. هرچند خصوصیات شخصی طبقات فقیر، چون تنبلی، بی کارگی، پایین بودن سطح فرهنگ و برخی از عوامل دیگر اقتصادی و اجتماعی در تهیدستی بیش تر کم درآمدها مؤثر است؛ ولی در اکثرموارد سبب اصلی ستم سرمایه دارانی است که تنها به سود خودمی اندیشند. خداوند می فرماید: «بی تردید خداوند هرگز به مردمان ستم نمی کند و خود مردم بر خویشتن ستم روا می دارند.» (61)
امام صادق(ع) نیز می فرماید: آنچه بر سر فقرا، نیازمندان، گرسنگان و برهنگان می آید، همه در اثر گناه توانگران است.(62)
در روایتی دیگر چنین می خوانیم: هرگاه میان مردم به عدالت رفتارمی شد، بی نیاز می شدند. (63)
این سخن میزان تأثیر بی عدالتی در تنگدستی جوامع را نشان می دهد. البته منشأ نابرابری اقتصادی و پدید آمدن فاصله ی طبقاتی را باید در مراحل مختلف قبل از تولید، تولید و توزیع جست و جو کرد. اسلام برای برقراری عدالت در این مراحل، با در نظر گرفتن استعدادها و تلاش متفاوت انسان ها، رهنمودهایی ارائه داده است که در فصل بعد مورد بررسی قرار می گیرد.

– 2. افزایش بی رویه ی قیمت ها
یکی از ویژگی های اقتصاد سالم، ثبات نسبی قیمت هاست. تورّم های لجام گسیخته آثار سوء فراوانی در ابعاد مختلف اقتصاد برجای می نهد. بخشی ازاین آثار در توزیع درآمدها، پس انداز، تولید، بودجه ی دولت و موازنه ی تراز پرداخت ها قابل مشاهده است که هر یک به نحوی در پدیده ی فقر تأثیر می نهد. برخی از محقّقان اثر تورّم بر توزیع درآمدها را از دیگر موارد مهم ترمی دانند و سبب فقر فراگیر و افزایش شکاف طبقاتی می شمارند. (64) «لفت ویچ»و «شارپ» می گویند:
تورّم برای بعضی به منزله ی مالیات و برای برخی دیگر به مثابه نوعی کمک مالی (سوبسید) است. (65)
یکی از خصوصیّات تورّم، ناهم آهنگی تغییرات قیمت ها و درآمدهاست. بدین ترتیب که بهای برخی از کالاها و درآمد بعضی از گروه ها، با آهنگی شدید افزایش می یابد؛ در حالی که بهای بخشی دیگر از کالاها و درآمد سایرطبقات به کندی بالا می رود یا ثابت می ماند. نتیجه ی این عدم تناسب، فقیرشدن طبقات متوسّط و شدت یافتن فقر طبقات ضعیف است. (66)

– 3. فقدان امکانات شغلی
بی کاری بلای اجتماعی ـ اقتصادی شناخته شده ای است که به از دست دادن حیثیّت و کاهش تولید و پس انداز می انجامد (67) و از عوامل مهم پیدایش وتشدید فقر شمرده می شود. پایین بودن نرخ بی کاری از شاخص های مهم توسعه ی یک کشور به شمار می آید و به همین جهت، ایجاد فرصت های شغلی برای جویندگان کار یکی از اهداف سیاست های اقتصادی است. البته چنان که در فقر ارادی اشاره شد، برخی از افراد، به رغم وجود امکانات شغلی، به سبب تنبلی یا نداشتن تخصّص لازم بی کارند.

– 4. ضعف مدیریّت و تخصّص نیروی انسانی
یکی از علل عمده ی فقر کشورها، فقدان مدیریّت متخصّص و کاردان درامور اقتصادی است و چه بسا از این طریق زیان های فراوانی به مسلمانان واردمی شود. آیات و روایات بسیار، مؤمنان را از سپردن کارها به غیر متخصّصان و ناآگاهان باز داشته است. در قرآن کریم می خوانیم:
و لا توتوا السفهاء امولکم الّتی جعل اللّه لکم قیاماً.(68)
اموالتان را، که خدا مایه ی سامان یابی زندگی شما قرار داده است، در اختیارکم خردان قرار ندهید.
امام صادق(ع) غیر متخصّصان دخالت کننده در امور را در شمار خیانت پیشگان قرار داده است؛ زیرا هر دو سرمایه های کشور را نابود می کنند. (69) آن حضرت هم چنین به ناشایستگانی که امور مسلمانان را به عهده گرفته اند، هشدار می دهد. (70)

– 5. بازدهی پایین و عدم کارآیی در تخصیص منابع
بیش تر اقتصاددانان اقتصاد را به معنای استفاده ی بهینه از منابع کمیاب می دانند. هر کشوری که از منابع خود بهتر استفاده کند، در توسعه موفّق ترخواهد بود. استفاده ی نادرست و غیر اقتصادی از این منابع اشکال مختلفی دارد؛ یکی از مهم ترین این اشکال، که بسیاری از کشورهای جهان سوّم با آن دست به گریبانند، فروش منابع طبیعی به صورت خام است. کشورهای ثروت مند این منابع را به بهای ارزان می خرند و پس از انجام تغییراتی به بهای گزاف به صاحبان اوّلیه ی آن ها می فروشند. نکته ی قابل توجّه آن است که گاه از نیروی کار ارزان و نیز پس انداز همین کشورها در بانک های کشورهای توسعه یافته، برای تبدیل این منابع استفاده می شود. در این موارد، کشورهای ثروت مند نقش دلاّلان ماهر را بازی می کنند؛ واسطه هایی که در چهره ی دایه های دل سوزتر از مادر ثروت های هنگفت کشورهای عقب مانده رامی ربایند. و سرانجام با فروش فرآورده های صنعتی به مردم این سرزمین ها، اندک پولی را، که در مقابل منابع و کار فراوان به آن ها داده اند، از آنان باز می ستانند.
استفاده ی نادرست از منابع در کشورهای فقیر بدانچه گفته شد، محدود نمی شود. مصرف گرایی و بد تر از آن تهیه و به کارگیری مواد مخرّبی که اغلب بسیار گران است، از موارد دیگر اتلاف منابع شمرده می شود؛ و کشورهای استعمارگر در این جهت نقش اساسی دارند. بر اساس آموزش های دینی، مسلمانان در حفظ اموال عمومی و استفاده ی درست از آن ها مسئولند و باید از اسراف، زیاده روی و تدبیر نادرست در این اموال بپرهیزند.

ج) عوامل فرهنگی ـ اجتماعی

– 1. خودباختگی
گروهی از مردم کشورهای جهان سوّم، در اثر تبلیغات مسموم کشورهای ثروت مند، دچار باورهای غلطی شده اند که نتیجه یی جز عقب ماندگی و فقرندارد. خودباختگی در برابر کشورهای توسعه یافته، یکی از این باورهای نادرست است. خودباختگان چنان می پندارند که کشورهای جهان سوم از نوآوری، استعداد و نبوغ بی بهره اند و همیشه باید منتظر بمانند تا نظریّه های علمی و اختراع ها و اکتشاف ها از سرزمین های توسعه یافته سمت جهان سوّم سرازیر شود؛ ناگفته پیداست این باور با واقعیّت بسیار فاصله دارد؛ تجربه خلاف آن را ثابت کرده است و به طور معمول اختراع ها و اکتشاف ها پس ازسوختن و بی خاصیت شدن، در مسیر اجرای اهداف استعماری، در اختیار جهان سوم قرار می گیرد.

– 2. انحصاری بودن دانش و فن آوری
امروزه نقش دانش و فن آوری در توسعه ی کشورها بر کسی پوشیده نیست. کشورهای جهان سوّم به سبب باورهای نادرستی که ذکر شد و نیز نبودن زمینه های اقتصادی پژوهش از این دو ابزار بی بهره اند. کشورهای توسعه یافته، اغلب به جهت خوی استعمارگرانه شان، از انتقال این ابزارها به جهان سوّم می پرهیزند. (71)
یکی دیگر از نقشه های استعمار در جهان سوّم، فراهم ساختن زمینه برای فرار مغزهاست. نتیجه ی این فعالیت ها، عقب ماندگی و فقر بیش تر این کشورهاست.

– 3. ترویج گناه و متزلزل شدن باورهای دینی
چنان که گذشت، بی ایمانی و گناه از عوامل فقر شمرده می شود. تأثیر گناه و سستی ایمان در سطح جامعه بسیار بیش تر و روشن تر است. و آثار آن، علاوه بر گناه کاران، همه ی مردم را در بر می گیرد. به همین سبب، یکی ازبرنامه های استعمارگران و نیز فرمانروایان خودکامه، ترویج زمینه های گناه درجامعه و تضعیف پایه های اعتقاد و ایمان مردم، به ویژه نسل جوان، است.

– 4. اعتیاد و…
ترویج اعتیاد در سطح جامعه، از دیگر عوامل اجتماعی فقر است. افکندن جوانان در دام اعتیاد، آسان ترین و مؤثّرترین روش برای از بین بردن روحیه ی انقلابی و تلاش و فعالیّت در یک کشور است و دشمنان، برای رسیدن به اهداف خود، از آن بهره می گیرند. تجربه ی هندوستان در زمان سلطه ی انگلیس و نیز ایران پیش از انقلاب اسلامی نمونه ی روشن به کارگیری این ابزار به وسیله ی استعمارگران است.
نکته ی قابل توجّه در عوامل اجتماعی فقر، تأثیر متقابل آن ها و پدیده ی فقر در یکدیگر است؛ یعنی چنان که اعتیاد یا گناه سبب فقر می شود؛ فقر نیز آثاری چنین درپی دارد و به ترویج اعتیاد و ناهنجاری های اجتماعی دیگر می انجامد.
پس از شناسایی عوامل مؤثر در فقر افراد و جوامع، گام بعدی بررسی راه های درمان فقر است. در این فصل با دو نگرش به این مسئله می پردازیم.
نگرش اول، نگاهی کوتاه مدّت و مقطعی به این مشکل است و به سبب وضعیت بسیار ناگوار برخی از تهیدستان، به شناسایی و تبیین راه های کوتاه مدت و ضربتی برای رویارویی با این مشکل می پردازد. نگرش دوم، راه های اساسی پیشگیری و درمان فقر را مورد بررسی قرار می دهد. نگرش دوم رامی توان بلند مدت نامید؛ زیرا فقر در طول زمان ایجاد می شود و به طور طبیعی درمان اساسی آن به زمان و برنامه ریزی منظم و دقیق نیاز دارد. البته هدف این مباحث برخورد با مسئله در سطح کلان است و مشکل افراد در ضمن آن مورد توجه قرار می گیرد.

راه های کوتاه مدت
چنان که گفته شد، در این راه ها هدف رسیدگی به تهیدستانی است که در موقعیّتی ناگوار به سر می برند و تأخیر در رسیدگی به وضع آن ها به ساقط شدن آن ها از هستی و زیان های جبران ناپذیر می انجامد. درمان ضربتی فقر در سه مرحله تحقّق می یابد.
1ـ گام نخست، شناسایی این گروه از تهیدستان است. به طور طبیعی، در این مقطع نمی توان کار دقیق و کارشناسانه یی در این باره انجام داد. باید ازآمارهای موجود یا راه های دیگر، که در کوتاه ترین زمان و با کم ترین آثار جنبی نتیجه می دهد، بهره برد؛ برای مثال می توان از پایگاه های مطمئنی چون مساجد محل در شناسایی چنین افرادی استفاده کرد.
2ـ گام بعدی تأمین بودجه ی طرح است. برای تأمین بودجه، سه راه وجود دارد: الف) دولت؛ ب) وجوه شرعی مانند خمس و زکات؛ ج) کمک های مردمی.
بی تردید ائمّه ی جمعه و جماعات، صدا و سیما و مطبوعات در بالا بردن میزان کمک های مردمی نقش موثر دارند.
3ـ گام سوم، رساندن وجوه به تهیدستان شناسایی شده است. در این مرحله نیز باید از مطمئن ترین و کم هزینه ترین مسیر استفاده کرد. برخی از نهادهایی که سابقه ی موفق تری در این زمینه دارند، می توانند به عنوان بازوی اجرایی وهم آهنگ کننده ی طرح به کار گرفته شوند. هم چنین مسجدها، که در شناسایی تنگدستان و گردآوری کمک های مردمی نقشی موثر داشتند، می توانند دراین مرحله بسیار سودمند باشند؛ یعنی در هر محل، می توان به یاری افراد نیکوکار و جوانان فعّال، که زیر نظر امام جماعت در هسته های مردمی سازمان دهی می شوند، این مهم را انجام داد. البته می توان خانواده های تنگدست را به افراد نیکوکار معرفی کرد تا عملیّات کمک رسانی بدون واسطه تحقق یابد.
درباره ی شیوه ی اعطای کمک بین افراد نیز، با توجه به موقعیت و مشکل خاص افراد و نیز وضعیت اقتصادی جامعه، راه های مختلفی وجود دارد. کمک ها می تواند نقدی یا غیرنقدی باشد. کمک های نقدی، با توجه به وضعیت افراد، می تواند به شکل بلاعوض یا وام قرض الحسنه باشد. کمک های غیر نقدی نیز می تواند به صورت کالا (خوراک و پوشاک و…) یا حواله و بهابرگ (بن) توزیع شود.
اسکان بخشی از فقرا، که در موقعیت اقتصادی ناگواری قرار دارند، درمجتمع های مسکونی، علاوه بر تسهیل کمک رسانی و حل مشکل مسکن آن ها، زمینه را برای درمان اساسی فقرشان فراهم می کند.
1ـ راه های پیشگیری از فقر
به طور کلی شیوه ی اصولی برخورد با هر مشکلی بستن راه پدید آمدن آن است؛ چنان که همه ی متخصصان دانش پزشکی اتّفاق دارند که پرداختن به بهداشت و جلوگیری از پیدایش بیماری از درمان آن آسان تر و مهم تر است. در مبارزه با مشکل فقر نیز اجرای سیاست هایی برای از بین بردن زمینه های پیدایش آن مهم ترین گام به شمار می آید.
در فصل گذشته، در بررسی علل پیدایش فقر در جنبه های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، عوامل مختلفی را برشمردیم. در یک برنامه ریزی سنجیده، برای جلوگیری از پدیده ی فقر باید از بین بردن عوامل یادشده مورد توجه قرارگیرد.

– الف) مقابله با عوامل فرهنگی و اجتماعی
به طور خلاصه، عوامل فرهنگی و اجتماعی فقر فردی و اجتماعی عبارت است از:
1. تنبلی و عدم استقامت در کار؛
2. بی برنامگی؛
3. دیدگاه نادرست درباره ی دنیا وآخرت؛
4. خودباختگی و عدم اعتماد به نفس؛
5. ترویج گناه و فساد در جامعه؛
6. اعتیاد و تکدّی و اظهار فقر؛
مهم ترین گام در جهت زدودن این عوامل انجام دادن کارهای فرهنگی و ارائه ی تعلیمات صحیح دینی به وسیله ی متفکّران است. تشویق مردم به کار وتلاش و توجّه دادن آن ها به آثار دنیایی و آخرتی کوشش نیز در این راه بسیارمؤثّر می نماید. بدیهی است که ایجاد نشاط، امید به آینده و استحکام پایه های عقیدتی در بین جوانان، شرط اوّلیه برای گسترش فرهنگ کار و تلاش درجامعه است. به تصویر کشیدن نتیجه ی تلاش افرادی که در سایه ی تلاش و استقامت به موفّقیت های بزرگ دست یافته اند و نیز یادآوری تمدّن عظیم اسلامی، که در سایه ی به کار بستن آموزه های دین تحقق یافت، در زدودن روحیه ی تنبلی، نومیدی و خودباختگی مردم تأثیر بسیار دارد. افزون بر این، تقویت ابعاد معنوی جامعه و از بین بردن زمینه های گناه و اعتیاد و تبیین آثار مرگبار آن، از روی آوردن مردم، به ویژه نسل جوان، به گناهان جلوگیری می کند. بدیهی است که در کنار نفی این امور، فراهم کردن امکانات تفریحی وورزشی و نیز علمی و آموزشی و تشویق جوانان به آن ها امری ضروری می نماید. برخورد با متکدیان حرفه یی، جمع آوری آن ها در اردوگاه ها، آموزش فرهنگی و حرفه یی آن ها و نیز ایجاد امکانات شغلی برای آنان بخشی از سیاست ها به شمار می آید. رسانه های گروهی، به ویژه صدا وسیما، در کارآمدی سیاست های فوق نقش بسزایی دارد.

– ب) مقابله با عوامل طبیعی
چنان که گذشت، گاه عوامل طبیعی چون مرگ و از کارافتادگی سرپرست خانواده، سیل و زلزله موجب تهیدست شدن گروه هایی از جامعه می شود. در این جهت دو کار اساسی لازم است:
1. انجام اقداماتی در جهت به حداقل رساندن آسیب های ناشی از عوامل طبیعی، مانند ایجاد سیل بند و رعایت اصول ایمنی در کارگاه ها و جاده ها و ساختمان ها.
2. تقویت سیستم تأمی

X

به اشتراک بگذارید

Share

نظر تانرا بنویسد

کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.