آرشیف

2021-6-1

گل رحمان فراز

فرضیه‌ی آشتی جمهوریت و امارت در دولت صلح/آشتی!

فرضیه‌ی آشتی جمهوریت و امارت در دولت صلح/آشتی!
فرضیه‌ی آشتی جمهوریت و امارت در دولت صلح/آشتی!

 

گیریم که مذاکرت صلح نتیجه داد و افغانستان پسا صلح و بعد از خروج آمریکا را شاهد هستیم. نظام حکومت داری که با توافق امارت و جمهوریت بنا گردد، چگونه نظام حکومت داری و روش دولت داری خواهد‌ بود؟ آیا گذشته گرایی ها را زنده خواهد کرد و یا هم زندگی مسالمت آمیز این دو گروه را به ارمغان خواهد آورد؟ ابتدا لازم است تا نتیجه عملکرد قبلی دو طرف قضیه را تحت بحث قرار داده و بعد به یک نتیجه گیری مسئولانه و منطقی برسیم:

آنچه در جمهوریت بود:

۱. تشکیل نظام:

در تشکیل نظام، تلاش ها بخاطر ایجاد حکومتداری خوب، دفتر داری، نظم و اداره از صفر آغاز یافت. احدی برای آبادی افغانستان باورمند نبود و یاس حکومت می کرد. جنگ های داخلی چشم ها را برای ریختن خون هم دیگر عادت داده بود. جمهوریت بسان یک راه حل مطلوب سیاسی کشور چاره کار قرار گرفت و گره از مشکلات گشود. حکومت فعلی اکتفای سرپرستی مردمی را می کند که واژه جنگ بر سر قدرت ذهن نشین شان گردیده بود و رهایی از آن را امر ناممکن می‌دانستند.

۲. تمثیل دموکراسی:

دموکراسی (هم در شعار و هم‌ در عمل) نزد نظام جمهوریت از ارزش والا و اهمیت فوق العاده برخوردار است. باورمند بودن به اصل مردم سالار با مراجعه به آرای مردم برای تعیین حاکم و اجرای کار های بزرگ ملی از اصول ویژه نظام جمهوریت بشمار می رود. جمهوریت در واقعیت دولتی را می خواهد حاکم سازد که توسط مردم و برای مردم ایجاد شده باشد. حکومتی که نگاه اکثریت را صرف نظر از مسائل تیمی و قومی ارجحیت دهد و احترام‌ کند. این نوع روش حکومت داری، آزادی افراد را از تعرض مصئون می‌داند و حق سخن گفتن، صدا بلند کردن و اعتراض کردن را برای شهروندان مطابق قانون فراهم می‌کند.

۳. مبارزه با فساد:

در نظام جمهوریت؛ بخاطر ایجاد شفافیت با فساد مبارزه صورت می گیرد. مفسدین در جامعه به دیده خوب نگریسته نمی‌شوند. عالی‌ترین قیود در زندان‌ها و دشوار‌ترین مجازات (بدون عفو) برای ایشان در قالب قوانین نافذه در نظر گرفته می‌شود. این نشان می‌دهد که فساد در نظام جمهوریت از جایگاه خاص برخوردار نیست بلکه تلاش می‌شود تا سراسر با آن مبارزه صورت گیرد.

۴. آزادی بیان:

یکی دیگر از افتخارات جمهوریت را اولویت دادن به حق سخن گفتن افراد و اتباع جامعه شکل می‌دهد. در زیر پرچم جمهوریت، هر شهروند حق دارد تا شدیدترین انتقاد‌ها را نثار دولت اش گرداند. شروط اصلی محدودیت در آزادی بیان را تعرض به حریم خصوصی و توهین به افراد شکل می‌دهد.

۵. مشارکت سیاسی:

شعار جمهوریت در برابر مشارکت سیاسی علنی و  عام است. این نظام می کوشد تا با برگذاری انتخابات شفاف، سری، آزاد و عادلانه به ارزش های مشارکت سیاسی و تعین اعضای ارشد ادارات دولتی از نقاط مختلف کشور احترام نهد. استخدام و تقرر افراد شایسته از نقاط مختلف کشور برای ایجاد اداره سالم و همه شمول از اولویت های عمده نظام جمهوریت به شمار می‌رود. قابل رد نیست که نظام جمهوریت در شرایط کنونی تمثیل کامل نشده بلکه مشخصاً در این قسمت شعاری برخورد می‌شود.

۶. مساوات حقوق جندر:

هم در قانون اساسی و هم در کلیه امور شهروندی، زن و مرد صرف نظر از همه مسایل دارای حقوق و وجایب یکسان و مشترک اند. هر دو جنس بدون نظر گرفتن جنسیت شان مسئول اند تا برای رشد جامعه شان دوشادوش هم دیگر درس خوانده و کار نمایند. این حقوق و امتیازی است که برای شان در نظام جمهوریت در نظر گرفته شده است.

۷. کمپاین‌های آگاهی دهی:

جامعه افغانستان بعد از گذشت دهه‌های جنگ، گواه تاریکی ذهن و بی‌سوادی بود. بی‌سوادی معضل های چون خشونت‌های فامیلی،‌ حرمت گذاشتن به رسم و رواج و عرف های ناپسند را تقویت می بخشید. راه‌اندازی کمپاین آگاهی‌دهی بر آن شد تا مردم را از اضرار و آزار موارد مشکل زا دور نموده و ذهنیت مردم را در برابر حقایق باز دارد. حق تعلیم، رفع خشونت‌های خانوادگی، حرمت گذاشتن به سواد، حفظ الصحه، بیان اضرار استفاده مواد مخدر، مبارزه با فساد اداری، حمایت از دولت با همکاری نیرو‌های ملی امنیتی افغان و انعکاس عواقب فعالیت‌های تخریب کارانه دشمن از مواردی اند که توجه صورت گرفته است.

۸. شغل آزاد و سرمایه گذاری تجار:

سرمایه گذاری ها در بازار آزاد موجب کارآفرینی بر اکثریت شهروندان گردیده است. در سایه نظام جمهوریت، تجار می کوشند تا بخاطر شکوه بازار توجه و تلاش نمایند تا شاهد رونق در کاروبار شان باشند. کار تجارت در افغانستان با آنکه امن نیست ولی پیشرفت های قابل ملاحظه در کار تجارت شاهد بوده ایم. تجارت و سرمایه‌گذاری معضل بیکاری و چالش ناامنی را از جامعه ریشه کن می‌کند و مردم را مصروف پیدا نمودن نان با تلاش از مسیر آرام می‌نماید.

۹. آموزش و تعلیم و تربیه:

بخاطر احیای جامعه متمدن، پویا و مدنی، تعلیم و تربیه رکن اساسی قابل توجه بر نظام های مردم سالار است. جامعه‌ی به پویایی می رسد که تمرکز اش را رشد، انکشاف و توجه به نظام آموزشی و تربیوی نسل آینده شکل دهد. شکل گیری کشور های توسعه یافته حاصل دقت در آموزش و پرورش نسل جدید، جوان و آینده است. بزرگ ترین سهم نظام جمهوریت به تعلیم و تربیه و ساختار انسان های خردمند از طریق مراکز آموزشی اختصاص داده شده است.

۱۰. قانون گذاری و حکومت داری:

در نظام جمهوریت، پروسه مجازات و مکافات بین اتباع کشور از لابلای قانون اساسی و قوانین نافذه مربوطه به خاطر رشد و عبرت شهروندان صورت می‌گیرید. این نظام سراسر می‌کوشد تا منافع ملت را بیشتر تحت شعاع قرار دارد و به فکر داشتن نیروی مجهز و تعلیم یافته برای تامین امنیت و ایجاد محیط مسالمت آمیز برای شهروندان اش باشد. تأمین امنیت، تحکیم صلح، حفظ تمامیت ارضی، دفاع از استقلال، نگهداری ارزش‌های دیپلماتیک به سطح بین الملل، قانون مداری، مجازات و مکافات، استخدام و انفکاک…! از جمله مزایای این نظام دولت داری است که در روشنایی احکام قانون تنظیم گردیده و با تفکیک سه قوه اجرا می‌گردد.

۱۱. انتقال قدرت/گذار بصورت مسالمت آمیز:

مراجعه به آرای ملت در واقعیت ارزش گذاری به اراده مردم است. انتخابات مسئله‌ی ملی و تمثیل دموکراسی است که زیر چتر نظام جمهوریت صورت می‌گیرد. گذار قدرت در اکثر نظام های حکومت داری ناممکن و خشونت‌زا است. جمهوریت حق را به رای اکثریت مردم می‌دهد و ملت شدن را بحث اصلی می‌خواند. در این نوع نظام حکومت‌داری، صاحب تاج و تخت کسی است که حمایت و پشتیبانی ملت را از آن خود کرده باشد و برای احراز چوکی به تصمیم جمعی و آرای ملت مراجعه نماید.

 

۱۱. فراخوان صلح با مخالفین:

پالیسی جمهوریت بخاطر بالندگی نظام سراسر جنگ و نبرد با مخالفین نیست. فراهم سازی فرصت استقرار صلح و ادغام مجدد محور، اولویت، شیرازه و از مؤلفه‌های جمهوریت است. شیرازه حکومت‌داری این نوع نظام را آمیزش دولت با اجتماع شکل می دهد. این نوع نظام برای وصل ملت با دولت تلاش می کند. تلاش‌های که حتی از جرایم مشهود و ثابت شده ی ملت صرف نظر و بر برگشت و بازگشت آرامش انجام می‌یابد. اعلام عفو عمومی در حقیقت احترام گذاشتن به آرامش جامعه است. فراخوان صلح و ادغام مجدد از طرف دولت برای مخالفین و شورشیان فرصتی است برای بازگشت صلح و سهیم ساختن افراد ناراضی به مزایای دولت داری و زندگی در فضای صلح،‌ آرامش و تعلیم.

در زیر چتر امارت:

۱.  حمایت از تروریزم بین المللی:

طالبان؛ روایت روشن تاریکی و استبداد اند. رژیم سیاه طالبان عقب گرد پیش‌رفت و انکشاف است. رژیم که سای‌بان قدرت اش را افراطیت و جهل شکل می‌داد. دست داشتن این گروه با شبکه جهانی تروریستی القاعده در حملات ۱۱ سپتامبر آمریکا گواه و سند است که پیوستگی فعالیت شان را برای حمایت از تروریزم بین المللی نشان می‌دهد. شرط رها‌سازی انس حقانی، رهبر شبکه حقانی و ملا هیبت الله، رهبر این گروه از چنگ امنیت ملی افغانستان خود گواه همکاری‌های تروریستی است. حاکمیت طالبانی طرز حکومت‌داری که تنها از طرف امارات متحده عربی، پاکستان و عربستان به رسمیت شناخته شد.

۲. قطع رابطه ملت و دولت:

آنچه در ساحه حاکمیت طالب حکومت می‌کند، استبداد، ظلم و زورگویی است. هیچ کس شاهد دیدار ملا محمد عمر، رهبر اسبق این گروه در دوران حکومت شان نبوده است. کاروان حاکمیت ایشان با جهل همراه بود. رضایت مردم از روند حکومت داری ایشان را شلاق/تازیانه شکل می‌داد. هیچ کس بالاتر از گوش اش صدا بلند نمی توانست. رضایت مردم در قناعت و آرامش شلاق نهفته بود. مردم/ملت به دیده ترس با رژیم حکومت داری می‌بینند. گرچند دو دهه انزجار قدرت اندیشه طالبان را به آرامش و اعتدال دعوت نموده است. طالب فعلی می‌تواند در حضور خبرنگاران زن مصاحبه دهد، با خارجی ها مذاکره نماید، حق بخواهد و برای منافع اش در سطح جهان لابی گری نماید ولی با آن هم راه مطلوب مدنیت، زیست باهمی و اصول شهروندی نیست.

۳. شکل گیری حاشیه‌های فربه‌تر از متن:

طالبان در دوره حاکمیت شان متن را کنار گذاشته و به فکر فربه ساختن حاشیه اند. اصلاحات بنیادین ایشان را قطع حقوق شهروندی ملت، دست زدن به خشونت برای ادای نماز، گذاشتن ریش، پوشیدن لباس ملی…! ایشان شعار اسلامی امر به معروف را برای مردم کابوس وحشت‌ناک خواهند ساخت و برای از بین بردن رضایت مردم از طرز حکومت‌داری از طریق ظلم اصرار می‌نمایند. پرواز ایشان از متن به حاشیه موجب می‌شود تا سطح آزار مردم از روند حکومت‌داری استبدادی شان کاهش یابد و بر علیه آن ایستادگی کنند.

۴. آغاز قتل و ویران‌گری:

اعدام بی‌رحمانه داکتر نجیب، رئیس جمهور اسبق افغانستان توسط این گروه (در محضر عام) را کسی انکار نمی‌تواند. هم‌چنان احدی نمی‌تواند تخریب آبده‌ی تاریخی مجسمه بودا در بامیان توسط این گروه را نادیده بگیرد. طالبان مردم را به آتش می‌کشیدند و به دستور کشور‌های حمایت کننده در تخریب کشور شان سهم می‌گرفتند. مردم فروش ریشه‌ تاک‌های انگور شمالی و خرید مترانه خاک در جنگ شمال را فراموش نکرده‌اند. مردم روی کار آمدن حاکمیت و قدرت این گروه را، قتل بزرگان متنفذ ضد دهشت و وحشت، تخریب بنا‌های تاریخی چون منار جام را پیش‌بینی می‌کنند.

۵. ریشه کن سازی آزادی بیان:

آزادی بیان از مؤلفه‌های اساسی و شکل‌دهنده رابطه بین دولت – ملت است. مردم زمانی از دولت شان راضی اند که اجازه نظارت از عمل‌کرد حکومت شان را داشته باشند و کم کاری ها را به رُخ مسئولین حکومت‌داری از طریق انتقاد و پیش کش راه حل به منظور اصلاحات بکشانند. آزادی رسانه‌ها در دوران طالبان منحصر و منوط به فعالیت رادیو شریعت بود که تنها به نشر تبلیغات به نفع این گروه اکتفا می‌نمود. قطع شدن این شیرازه در واقعیت کر ساختن گوش‌ها و کور ساختن چشم‌های حکومت‌داری است.

۶. نبود جسارت در اجرای تعهد:

خارجی‌ها بعد از حمله این گروه به آمریکا با شعار آزادی پایدار و حمایت قاطع وارد طولانی‌ترین جنگ (دو دهه) افغانستان شدند. ایشان هم در مقابله با طالبان، هم در سرکوب و هم در صلح با طالبان در سنگر،‌ عملیات و میز مذاکره حضور یافتند. این گروه نه در سنگر توانست مقابله کند، نه در عملیات ها تاب آورد و نه در میز مذاکرات مسیر را مستقیم پیمود. هیچ سندی نمی‌تواند مصداق عملکرد ایشان مطابق به تعهد انجام شده شان باشد.

۷. نادیده گرفتن حقوق زن:

زنان حتی جایگاه جنس دوم را در نزد طالبان پیدا ننموده اند چه رسد که رکن ادامه حیات و ابقا بشر شناخته شود و از حقوق شان پاسداری و حراست صورت گیرد. زنان فعلی افغان در جایگاه قابل ملاحظه رشد قرار دارند و نمی‌خواهند به عقب بر گردند. ایشان به عنوان جنس برابر با مردان حق حکومت داری و سهم فعالیت و سهیم شدن در حکومت داری می‌خواهند. شعار برابری جنسیتی، حق قایل شدن به زنان به عنوان نیم پیکر جامعه نزد اعضای ارشد امارت اسلامی مسئله ناممکن و ناروا است که هرگز کنار نخواهند آمد.

۸. تطبیق سخت گیرانه احکام اسلامی:

همه شاهد اعدام شدن ها در استادیوم کابل اند. رو سیاه شدن دزدان، دست بریدن ها، سر تراشیدن ها و در نهایت نادیده گرفتن‌های کرامت انسانی در این دوره هنوز یاد‌ها و خاطره‌ها را به مخاطره می‌کشاند. همه مردم افغانستان قبل از تأسیس و تلاش گروه طالبان مسلمان بوده‌اند و گرایش دینی معتدل داشته‌اند. حکومت بر خواسته از حاکمیت امارت اسلامی مردم را از تطبیق اجباری اصول و ارکان دولت افسرده و دلگیر می‌سازد. همه می‌دانند چه‌گونه عبادت کنند و به دین شان پابند باشند. پذیرش اجباری این احکام باعث ایجاد شکاف ها و درز های بزرگ می‌شود.

۹. تک گرایی و نادیده گرفتن منافع عام:

در جریان مذاکرات، منافع طالبان در گروی یک قوم مشخص بوده است. همه اشتراک‌کنندگان نشست‌های بین‌المللی و قصر‌نشینان قطر را یک قوم واحد از طرف طالبان شکل می‌دهد. این طرز دید توسط اکثریت مطلق مردم انتقاد می‌شود. طالبان باید همه شمول بودن گروه شان را برای مردم افغانستان در عمل ثابت سازند نه در شعار قلابی که هرگز به واقعیت و حقیقت متوسل نمی‌شود.

پس، در نتیجه گیری در می‌یابیم که با استدلال بر منطق نهفته شده در ماده زیر چتر جمهوریت و امارت قابل آمیزش و تامل نیست. ویژگی‌های حکومت‌داری دو طیف در تقابل اند و هرگز هم‌خوانی ندارند. لازم است تا اصولی بنا گردد و از دو طرف قضیه خواسته شود تا با شعار آشتی و وحدت از اختلاف نظر‌ها و عداوت‌ها بگذرند و برای آبادی آینده کشور به فکر اتفاق نظر باشند. لازم به ذکر است که نادیده گرفتن افتخارات بدست آمده از حاکمیت نظام جمهوریت در واقعیت نادیده گرفتن خون شهدای است که یا از مردم عوام و بی گناه قربانی گرفته است و یا خون شهدای سنگر داغ دفاع و مبارزه فراموش شده است. این جفا قابل بخشش نیست و مردم رنج دیده افغانستان هیچ‌گاه حاضر نیستند با خون شهدا معامله صورت گیرد و همه افتخارات بکلی از بین برود. صلح زمانی برقرار خواهد شد که طرف مقابل به ارزش واقعی صلح پی ببرد. تشدید حملات خونین تروریستی، تهبیه ماین های مقناطیسی، ترور خبرنگاران، آتش زدن مساجد، شهید ساختن علمای کرام، تخریب و بربادی پروژه های عام المنفعه، مشورت با اجنبی برای اجرای کار، حنجره کشور های بیگانه شدن…! موارد اند که نشان می دهد دشمنان افغانستان باورمند به صلح و آرامش نیستند. ما زمانی کنار آمدن با دشمن را مناسب می بینیم که دشمنان به معنی واقعی کلمه صلح تن دهند. در جریان مذاکرات صلح دست از هرگونه انتقام، قتل و برادر کشی بردارند و سرانجام به شعار آتش بس رضایت کامل و واقعی نشان دهند. بعد از موافقه وارثین شهدا معذرت خواسته و در برابر رشد، توسعه، شکوفایی و آبادی وطن دوشادوش نظام کنونی ایستاده و کاروان را به سر منزل مقصود برسانند. تصمیم پسا صلح در روند حکومت داری باید با عقو عمومی صورت گیرد. تعدیل قانون اساسی، ایجاد موانع و محدودیت های فعالیت برای شورشیان، نظارت دقیق از روند حکومت داری، تلاش برای کاهش فساد اداری و ایجاد شفافیت، کاریابی و در نهایت قانونمند سازی فعالیت ها از اولویت های اساسی بشمار می روند که باید توجه صورت گیرد. آنجاست که خداوند متعال برای جمله مردم افغانستان آرامش و صلح سرتاسری می آورد و دیگر شاهد اشک یتیم، آه بیوه، زخم سرباز و تابوت خون کفن هم وطن خویش نخواهیم بود. همه همانند برادر در پهلوی هم، بدون تعصب زندگی خواهیم کرد.

با مهر

گل رحمان فراز