آرشیف

2014-12-29

afrotan

فراعنه ها چگونه سقوط میکنند ؟

لژیون اسلامی درخدمت قذافی وجنگجویان القاعده دراختیاراُسامه بن لادن !

 
 

 قسمت پنجم و آخیر:

 
آنچه را که در این قسمت مرور خواهید کرد :

۱ : اشترکات استرتیژیک میان تشیع صفوی و هواداران ګفتمان طالبانی
۲ : هسته گذاریی نخستین پیوند سازمان تروریستی القاعده با تشیع امام زمانی در بوسنیا هرزگوین
 

همان گونه که در بخش های دیگری نیزاشاره گردید ه است انگیزه اصلی نگاشتن این نوشتاربیداریی جدید نهضت استقلال طلبانه و ضد استبدادی در شمال افریقا و سرتاسر خاورمیانه است که نخستین جرقه های آن توسط یک مرد افغان تباری یعنی  سید جمال الدین که به افغانی شهرت داشت وشعار اش بازگشت همه مسلمانان به قرآن این  کلام معتبر خداوند بود افروخته شده است .  کاملأ طبیعی است که  چنین ریشه های اعتقادی و مالامال از ایثار و معنویت به تنهائی و گاهی به طور مجموعی بویژه در شرائط و اوضاع خاص محرک نیرومند مانند انگیزه های « آزادی طلبانه و عدالت خواهانه ای » باشند که با کوچکترین جرقه ای میتواند زمینه های یک اعتراض و قیام سراسری را فراهم آورد . اما نباید از یاد برد که وقتی بنای یک جامعه بر « رفاه طلبی » و « ارزشهای مادی » قرار گرفته باشد خصلت های روانی نظام  «بورژوازی» و « سرمایه داریی غارتگر مافیائی » نه از درب بلکه از راه پنجره داخل خانه وکشور میشوند . همین اکنون در کشور ما فغانستان مگر وضعیت عمومی مردم و جامعه غیر از این است ؟ که همه زمامداران مستعجل و نیمه مستعجل افغانستان  تنه ء مجروح تمدن ، اخلاق و فرهنگ باستانی ما را در زیردندانه های چرخ خونین و مافیائی  منافع شخصی خویش گرفته اند و آنرا بی رحمانه خُرد و خمیر میکنند .اکنون نیز مانند چندین بخشی که قبلأ ریشه ها و زمینه های نهضت بزرگی که در سرتاسر خاورمیانه و کشور های عربی را به حرکت در آورده است ، همان بحث را یعنی کشورهای خلیج فارس و خاورمیانه رابه مثابه چهارمین حوزه تشکیلاتی سازمان تروریستی القاعده مورد مطالعه خویش قرارمیدهیم . ازاینکه هرگونه تحلیل از سوی کارشناسان و تحلیل گران مارا به قضاوت درباره ریشه های تاریخی نهضت های آزادی خواهانه و عدالت طلبانه ی آخیری که سرتاسر خاورمیانه و کشور های عربی  را از تونس تا الجزائر و  لیبی و مراکش فراگرفته است متوصل میسازند و اکثریتی از نهضت های کنونی ریشه در تاریخ مبارزاتی توده های مسلمان آن سرزمین ها داشته است بنأ ناگزیریم بیش و پیش از همه ریشه ها و مایه های فکری بزرگترین نهضت تأثیر گذار بر سرنوشت توده های مردم آن سرزمین یعنی« جنبش اخوان المسلمین مصر » را مرور میکردیم چنانچه در قسمت های قبلی به اندازه لازم و مختصر به آن اشاره گردید . اما گروه و تیم  رهبری کننده  سازمان فرا منطقوی  وجهانی  تروریستی که بنام  القاعده  مسمی گشته است غرض آسانی کار تشکیلاتی ضمن تقسیم حوزه های کاری خویش به چندین مرکز « حوزه خلیج فارس و خاورمیانه » را که شامل کشورهای عربستان ، یمن ، کویت ، عراق ، اردن ، ترکیه ، لبنان ، ایران ، الجزائر وبرخی کشورهای دیگری از خاورمیانه میشوند نخست به فردی بنام " عبدالرحیم الناشری " که تابعیت کشور یمن را داشت وپس از بازداشت وی در امارات متحده عربی که از سوی سازمان اطلا عاتی مرکزی امریکا (C.I.A (به اتهام حمله بر یک ناؤ امریکایی بازداشت وتوسط یک دادگاه یمن به مرگ محکوم گردید واگذارشد ، وپس ازمرگ آقای الناشری رهبریی این تشکیلات به « سالم طالب سنان الحارثی » که به ابوعلی شهرت داشت سپرده شد که وی نیز درماه نومبر ۲۰۰۳ میلادی با موشک هواپیمای بدون سرنشین به قتل رسید وشخص دیگری که ازولایت «ابین» جمهوری عربی یمن  بنام « محمد حمدی الاهدل »  که تابعیت یمنی داشت  به رهبریی این بخشی از تشکیلات گماشته شد ، درحالیکه  از سرنوشت محمد حمدی الا هدل هیچگونه گزارشی به نشر نرسید ، شخص دیگری مراکشی تبار به نام « عبدالکریم المجاطی » جایگزین محمد حمدی الاهدل گردید در بارهء عبدالکریم المجاطی که گفته میشود در کشور بلژیک اقامت داشت و در کار تنظیم پروژه قتل فرمانده ارشد  جبهه مقاؤمت در برابر رژیم طالبان  احمدشاه مسعود نقشی بارزی را ایفا نموده بود به این مأموریت برگزیده شد و تا دیر زمانی « شبکه سامان دهی ورهبریی  داؤطلبان کشورهای اروپائی » را رهبری میکرد . همچنان حوزه ای که المجاطی فرماندهی  آنرا رهبری میکرد با داشتن سه لوای نظامی یکی از بزرگترین واحد های عملیاتی بشمار میرود که تمامی منطقه خلیج فارس را دربرمیگیرد و برای آسانی کار بر پنج واحد جداگانه ء عملیاتی  و نظامی تقسیم گردیده است .«انصار القاعده در جزیره العرب » گروهی است که بر تشکیلات القاعده در عربستان اطلاق میگردد و زیر رهبریی شخصی بنام « یوسف العبییری » که در سال ۲۰۰۲ میلادی در یک نبرد رویاروی به قتل رسید فعالیت میکرد و پس از مرگ وی « عبدالعزیز عیسی المقرن » که به « ابو هاجر » شهرت داشت به حیث فرمانده این گروه تعیین گردید و پس از کشتن ابوهاجر شخص قسی القلبی بنام سعود بن حمود العتیبی رهبر انصار القاعده شد که بسیاری عملیات انتحاری از سوی القاعده حین زعامت العتیبی رهبری گردید و سرانجام توسط نیروهای عربستان به قتل رسید دومین گروه وابسته به تشکیلات القاعده " سازمان سلفیون کویت "برهبریی « خالد بن عیسی السلطان » که دارای مواضع افراطی نسبت به بسیاری از مسائل مذهبی و شرعی بحساب می آیند حتی  همین  سلفی ها ی کویت که شاخه فعال سازمان جهانی القاعده محسوب میشود  مخالف هر نوع حضور زنان در فعالیتهای عمومی می باشند به طوری که در اجلاس مردمی با حضور نیروهای فعال در خلیج فارس که به منظور اتخاذ یک موضع واحد در برابر سازش اعراب با اسرائیل در سال ۲۰۰۰ میلادی  در کویت برگزار گردیده بود  به دلیل حضور زنان اعضای این گروه تندرو مذهبی  در این اجلاس شرکت نکردند. اینان در بیانه ای با واکنش شدید نسبت به فرمان امیر کویت، اعطای حقوق سیاسی به زنان را خطرناک و موجب ایجاد فساد در جامعه کویت خواندند.سومین گروهی که از شاخه های نظامی سازمان القاعده محسوب می شود هما نا گروهی بنام « ارتش عدن ، ابین » است که نه تنها در راستای اهداف استراتیژیک القاعده عمل میکنند و بسیاری از بی گناهان یمنی و نسل جوان عرب  را بی رحمانه به هلاکت می رسانند ؛ بلکه بصورت دراماتیک در بسیاری زمینه ها به عنوان بریگارد ها ی مطمئن  رژیم عبدالله صالح دیکتاتور یمن عمل میکنند ، چنانچه گزارشهای موثقی حکایت از این دارد که برخی از مخالفین رژیم علی عبدالله صالح که درعین مخالفت با رژیم حاکم یمن با افکار و جهان بینی  گروه های که مجهز بر گفتمان بنیادگرای دینی نیز چندان میانه خوبی نداشتند با استشاره مأموران امنیتی یمن نابود و تارومار گردیده اند ، که بدون هرگونه تردید در اجرای چنین عملیات و ترور های خونین همدستی و نقش گروه های  بنام « ارتش عدن ، ابین » و« انصارالقاعده » برهبریی « محمد ابوغیث »که به عنوان بریگارد های نظامی سازمان تروریستی القاعده معروف بوده  اند از هیچکسی پوشیده نیست . قابل یاد آوری است که گروه « انصار القاعده »که برهبریی محمد ابو غیث از بطن سازمان القاعده  بیرون آمده است بیشتردر راستای انتقال افکار بنیاد گرایانه  مذهبی و انجام عملیات نظامی در عراق  یکجا با برخی گروه های  مانند  جماعت « توحید و جهاد » برهبریی « ابومصعب الزرقاوی » وهمچنان « جنبش انصار الاسلام »  که به رهبریی  ای،ماموستا "نجم الدین فرج" ملقب به ماموستا "فاتح کریکار" " از علمای برجسته کردستان  و موسس جنبش انصار الاسلام   فعالیت میکنند به تلاشهای مستمری  می پرداخت . ماموستا فاتح کریکار مؤسس و رهبر انصار الاسلام که قسمتی از عمرش را در پاکستان و در نزدیکی با سازمان های امنیتی بویژه سازمان استخبارات نظامی آنکشوریعنی I.S.I سپری نموده است وآقای کریکارحین انجام یک مأموریت استخباراتی   در سال ۲۰۰۱ از سوی مقامات امنیتی  جمهوری اسلامی ایران ظاهرأ بنام دادگاه لاهه مگر طی یک معاهده امضأ نا شده امنیتی  تسلیم کشور شاهی هالند وسپس  راهی کشور ناروی شد .  و پس از تشکیل یک دادگاه فرمائیشی در ناروی که به اتهام قتل چندین تن از شخصیت های سیاسی در عراق و بنیانگذاریی سازمان تروریستی بنام انصارالاسلام که چنانچه متذکر گردیدیم که  از شاخه های  مهم نظامی القاعده در کردستان عراق به شما میرود بازداشت و سرانجام بصورت دراماتیک با برأت از تمامی اتهامات وارده از بند آزاد گردید . در راستای تحقق برنامه های تشکیلاتی برای کشورهای مانند ترکیه ، اردن و لبنان گروه های ذیل تشکیل گردید . نخستین جنبشی که میتوان گفت با تمامی پیمان های سازمان جهانی تروریستی القاعده التزام عملی دارد همانا « جماعت توحید و جهاد » است که در سال ۱۹۹۰ میلادی توسط یک شخص  اردنی تباری  به اسم « ابومصعب الزرقاوی » بنیان گذشته شد ، وی که مخالف حضور نیروهای غربی بویژه نیروهای ایالات متحده امریکا در سرزمین های اسلامی بود لهذا برای تحقق این هدف در اواخر سال ۲۰۰۴ او به اسامه بن لادن و سازمان تروریستی القاعده پیوست و از این پس جماعت توحید و جهاد ،  « القاعده عراق » نامیده شد و زرقاوی توسط القاعده ملقب به «امیر القاعده در کشور بین‌النهرین» گردید ، همچنان گروه دومی که به عنوان شاخه فکری و نظامی القاعده یاد میشد گروه انصار الاسلام تحت رهبریی  ماموستا "نجم الدین فرج" ملقب به ماموستا "فاتح کریکار" " از علمای برجسته کردستان  و موسس جنبش انصار الاسلام  بود  که قبلأ درمورد وی مختصرأ یاد آوری بعمل آمده  است . سومین گروهی که از بازوهای مهم واصلی « القاعده » محسوب میشود همانا « ارتش انصار السنه عراق » است که با تفکرات و اندیشه های افراطی و دست داشتن در بسیاری از حوادث تروریستی درجهان شهره خاص وعام گشته است ، رهبری گروه انصار السنه را ابوعبدالله الحسن بن محمود برعهده دارد. آقای حسن بن محمود رهبراین گروه تروریستی مدعی است که رهبری ۱۲۰۰۰ مهاجم مسلح در ۱۶ کندک تروریستی در عراق را برعهده دارد . نه میخواهم ذهن عزیزان خواننده این یادداشت را به آنعده اطلاعاتی  که راجع به نوع سازماندهی و تشکیلات سازمان تروریستی القاعده بویژه پس از حادثه دلخراش  یازدهم سپتمبر بصورت مستمر در مطبوعات افغانستان ، منطقه و جهان انتشار یافته  است هرچند تکرار احسن بوده باشد مشغول سازم زیرا ما و تمامی جهانیان هرروز و هر ساعتی و هر لحظه ای  شاهد انجام هزاران  جنایت" تروریزه شده "آدم کُشانی هستیم که بنام دین مقدس اسلام از یکطرف ، وازسوی دیگر بنام « آزادی و دموکراسی  که همان بازارشبه آزاد سرمایه داریی لبرال » است در کنج ، کنجی از جهان اسلام بویژه در کشور ما افغانستان انجام میدهند . جای تعجب آنجا و آنگاه است که نیروهای که در ماسک دین مقدس اسلام به دورازچهره حقیقی اسلام خون ریزی درراه اهداف مادی و غارتگرانه خویش را مباح و حتی درراه تحقق سیستم دلخواه شان یعنی « خلافت اسلامی در زمین خدا » وجیبه الهی  می شمارند ، چنانچه قرئت حاکم برسازمان  القاعده مغائر با روح حقیقی دین مقدس اسلام به نوعی تقدیس بخشیدن به جنایت و آدم کشی است زیرا هیچ متنی و آیه ای و سندی و مدرکی وجود ندارد که این گونه اظهارات برخی از ارشدترین رهبران القاعده را توجیه سازند . که به اعتقاد آنها « هرگونه قتل و خونریزی  به شمول دزدی ، تجاوز ، قتل و کشتارو سربریدن  بی رحمانه کودکان و زنان  !!  هرچند خشن و بی رحمانه باشد در صورت همسوئی با هدف نهائی القاعده یعنی " اخراج اشغالگران صلیبی و سرنگونی نوکرانشان و «تأسیس امارت اسلامی!» " مجاز و شرعی "  است سخت شگفت انگیزودرعین حال مسخره آمیز  است که  همین گفتمان خشونت پرور در اظهارات و خطبه های سائر همکاران دیگر اندیش  القاعده  یعنی پیروان مذهب تشیع صفوی و درباری به مشاهده میرسند لهذا همین وجوهات مشترک سبب میگردد که پیروان هر دوگفتمان به ظاهر مذهبی را یعنی قرئت  متحجرانه ای که در ادبیات معاصر  دینی بنام گفتمان طالبانی شهرت یافته است ، وبخش دیگری از کتله های مردم که خویش را پیروان « ولایت فقیه ازجنس مطلقه » میشمارند وبه باوربرخی ازمعتبرترین مراجع دینی ومذهبی آنها  حفظ ونگهداریی نظامی که براساس  اصل به قول آنها زرین «ولایت مطلقه فقیه » استوار باشد از اهم واجبات یک مسلمان تلقی میگردد،ازچنین فتواهای هردوجناح که یکی برای رسیدن به قدرت یعنی تحکیم«امارت اسلامی »در جهان و دیگری بخاطر استمرار سلطه و غارت ستمدیده گان و بینوایان که بنام « ولایت مطلقه فقیه » فتوای شرعی صادر میکنند ، بخوبی و با وضاحت معلوم میگردد که هر دو قرئت در مخالفت و مغائرت صریح با متون والای دین مبین اسلام قرار دارند . زیرا در هیچ جائی ازقرآن پاک و در هیچ مقطعی از زندگی پیامبر اکرم (ص) تمسک و توصل به این چنین فتوی های به مشاهده نه میرسند ، چه کسی میتواند از این حقیقت روشن انکار کند که بخشی از سپاه پاسداران که زیر نظر مستقیم آیت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی ایران فعالیت دارند  مقادیر مهم وزیادی ازسلاح ها و مهمات را با معیت چندین صد نفراز اعضای سپاه پاسداران به بوسنی فرستادند .  ونخستین تجربه همکاری مشترک  میان بسیاری از مجاهدین افغان که به اساس یک قرار داد استخبارتی مشترک سپاه پاسدارن ایران ، سازمان استخبارات نظامی پاکستان ، به جنگ آذربایجان با آرمنستان فرستاده شده بودند  در به اعزام نمودن همین نیروها از  آذربایجان به بوسنی مورد آزمائیش  قرار گرفت .  چنانچه گزارشهای موثقی وجود دارند که صد ها جوانی از « انصار حزب الله ایران »به فتوای روحانی متحجر و فاجعه آفرین جمهوری اسلامی  یعنی آیت الله جنتی که بیشتر به عنوان پدر خوانده « انصار حزب الله ایران » و دیگر گروه های فشار خوانده میشود مبتکر اعزام نیروهای نظامی و تبلیغاتی  به بوسنی گردید و خود نیز گاه گاهی به آن دیار سفر انجام میداد ، در حالیکه هیچ مقام رسمی  در جمهوری اسلامی ایران تا دیر گاهی پیرامون این نقش جمهوری اسلامی ایران در بوسنی و حتی آذربایجان سخن نگفته است . مگر این نوع گزارشها ی استخباراتی که همیشه پنهان میمانند  گاه گاهی به مقتضای منافع اطلاعاتی سائر همکاران و شرکای جنگی شان  بصورت منظم از طریق مطبوعات بین المللی پخش میگردید و به بیرون درز میکرد . اسناد وشواهد نشان میدهند که این پروژه و  اعزام نیروهای سپاه پاسداران بویژه  فرقه های معروف  قدس  ، سپاه محمد و سپاه بدر ، همچنان بخشی از لشکر طیبه و رضاکارانی در مجاهدین افغان به نمائنده گی از خود و سازمان اطلاعات ارتش پاکستان  تا زمانی ادامه یافت که حاکمیت بوسنی بصورت کامل در اختیار کشور های اشغالگر در بالکان قرار گرفت ، و جمهوری مسلمان نشین یوگوسلاوی سابق  بصورت کامل در اختیار حاکمیت کشور های غربی قرار گرفت تمامی اعزام شده گان جمهوری اسلامی ایران  را یا ازبوسنی خارج کردند و یاهم با سازمان جهانی و بنیاد گرای « القاعده » پیوند زده شدند تا بعدأ و در حوادث دیگری به خدمت گرفته شوند . چنانچه آقای میشیل شودوفسکی  مؤرخ شهیر واستاددانشگاه  کانادا دراثرمعروف اش بنام War and globalization the truth behand September 11  یا « جنگ و جهانی شدن » مینویسد که در طول دهه ۹۰ شبکه های استخباراتی غربی بویژه سازمان استخباراتی امریکا C.I.A و سازمان های اطلاعاتی انگلیس توسط سرویس اطلاعات نظامی پاکستان به ارتش مسلمان بوسنی هزاران داؤطلب جنگجو تحویل میداد و در سی و یکم اکتبر ۱۹۹۴ سرویس خبری دفاعی بین المللی لندن گزارش دادند که سازمان های استخباراتی غربی به مسلمانان بوسنی ساخت چین ، کوریای شمالی و ساخت ایران تحویل می دادند . به اساس همین گزارش  ایران با اطلاع و نظارت دولت امریکا و برخی کشورهای دیگرغربی مقادیر مهمی راکت و تجهیزات نظامی تحویل ارتش مسلمان بوسنی قرار میداد همچنان همین گزارش حاکی است که در همین دوران یعنی در سپتامبر و اکتوبر ۱۹۹۴تعداد قابل ملاحظه ای از مجاهدین افغان بصورت مخفیانه به منطقه پلوس در کرواسی منتقل و از آنجا با گذرنامه های جعلی جهت خدمت در ارتش مسلمان بوسنی به شهر های کوپرز و بانجالو اعزام شدند و تا پایان سال ۱۹۹۴ این نیروها به پیروزی های قابل توجهی دست یافتند .برای اینکه هم فرصت کافی ولازم جهت بررسی واثبات این حقیقت بزرگی  که نهضت های کنونی در سراسر خاورمیانه  نهضت های مردمی و خارج از تشکیلات تاریخی ، سیاسی ، قومی و مذهبی بحساب می آیند  که برای ختم استبداد و نا برابری و سقوط فراعنه های حاکم بر سرنوشت اعراب و سائر اقوام و نژاد های  ساکن در سرزمین های  خاورمیانه به خروش آمده اند و هم بحث مان به درازای بیش از این نکشند در حوزه  ریشه های تاریخی  این نهضت همه گیر اجتماعی و سیاسی به همین مقدار اکتفا میکنیم و تفصیل آنرا به یک فرصت دیگری موکول می گردد ، برای اثبات این واقیعت روشن  کافی است تابه واکنش سریع نهضت اخوان المسلمین مصر که در بخش انگلیسی زبان صفحه انترنیتی خویش  در برابر اظهارات خطیبان و امامان مساجد بویژه رهبر و ولی فقیه  جمهوری اسلامی  ایران آیت الله خامنه ای که خود آثار زنده یاد سید قطب یکی از رهبران معروف  اخوان المسلمین مصر را به زبان فارسی برگردانده است و حرکت های معاصر در خاورمیانه را از جنس انقلاب اسلامی و تداوم نهضت ضد سلطنتی سال ۱۳۵۷ در ایران خوانده بود تصریح کرد که حرکت بزرگ مصر را یک حرکت توده ای و مردمی است که دارای گرائیشات گوناگون فکری و مذهبی اند و هیچگاه مختص به مسلمانان نیست و انقلاب اسلامی نبوده است . و مصر متعلق به همه مسلمانان ، مسیحیان و همه فرقه ها و گروها است .
لوژیون اسلامی  به مثابه بریگا رد های قتل و غارت دراختیار معمر قذافی . 
قبل ازاینکه به موضوع پیدائیش وچگونگی استفاده ازلشکررضأ کاران ایدیولوژیک یاهمان« لژیون اسلامی»توسط معمر القذافی که  دست کم پنج دهه زمام امور کشور نفت خیز لیبی را در دست دارد به بررسی بگیریم ، مکث کوتاهی نیز به کتاب سبز یا همان مانیفیست دیکتاتوریی خانواده قذافی باندازیم کتاب سبز نوشته دگروال قذافی در  سه فصل عمده سياسي، اقتصادي و اجتماعي است که فصل آخیر این کتاب با خون درحال نگرش میباشد .معمر القذافی «كتاب سبز» خود را در سال ۱۹۷۵ پس از كودتاي نظامي عليه ادريس سنوسي پادشاه وقت ليبي نوشت و به نظر بسياري وي كه همچون «جمال عبدالناصر» رهبر «افسران آزاد» ليبي بود كتاب خود را با الهام از كتاب «فلسفه انقلاب» عبدالناصر به رشته تحرير درآورده است وی در اين كتاب افكارش را درباره نظام‌هاي موجود و تجارب انساني همچون سوسياليزم، ليبراليسم و دمكراسي را بيان مي‌كند و سالانه هزاران نسخه از آن توسط مركزي به نام «مركز جهاني پژوهشي و مطالعاتي كتاب سبز» به صورت مجاني منتشر و حتي در كشورهاي عربي توزيع مي‌شود قذافي در فصل اول «كتاب سبز» كه شامل بررسي مشكلات سياسي و قدرت در جامعه است، بر این باور است که  مجلس نمايندگان نوعي فريب براي جامعه است و اين خلاف دمكراسي است و حزب يك نوع ديكتاتوري معاصر است !! همچنان فصل دوم مشكلات تاريخي اقتصاد از منظر معمر قذافي است كه وي مشكل اساسي را رابطه بين كاگر و كارفرما مي‌داند.وي در اين بخش به مباحثي از قبيل توليد، آزادي كار، مسكن، معاش، وسيله حمل و نقل، زمين و خادمان منازل مي‌پردازد و در بخش وسيله حمل و نقل مي‌گويد: وسيله حمل و نقل براي فرد و خانواده ضروري است و هيچ كس حق ندارد براي اجاره دادن اين وسايل صاحب آن باشد قذافي در فصل سوم نيز به مباحث اجتماعي در جامعه ليبي مي‌پردازد و نظرات خود درباره خانواده، مادر، كودك، زن و فرهنگ و هنر را بيان مي‌كند.وي در جلد سوم كتاب خود نوشته است:
«جايگاه زنان خانه است چراكه فعاليت آنان در جايگاه مردان موجب از بين رفتن زنانگي و زيبايي آنان مي‌شود» و اين در حالي است كه قذافي لوای بزرگی  از زنان را براي حفاظت خود تعيين و انتخاب كرده است !! هرچند اين كتاب، كتابي جدي و نه طنز است اما بسياري از جملات اين كتاب واقعا خنده‌دارآور و مضهک  است، چنانچه آقای قذافی در قسمتی از این کتاب به عنوان یک کشف بزرگ و فلسفی مینویسد که جامعه تنها از مردان تشکیل نشده است چنانچه تنها از زنان نیز بوجود نیامده است و این جامعه شامل مردان وزنان است .آقای قذافی در کتاب سبز خود  همه نظام های سیاسی موجود در جهان را دیکتاتوری می خواند و در قسمتی از این کتاب پارلمان ها یا مجالس شوری را ستون دیکتاتوری می شمارد که از مردم به دروغ نمائنده گی می کنند ، همچنان به باور قذافی حزب نمادی از یک دیکتاتوری است و آنرا مسبب حکومت اقلیت بر اکثریت محسوب می کند و به باور وی حزب سمبول زشتی از یک دموکراسی تقلبی است که نظام حزبی دموکراسی در جامعه را ساقط میکند . به باور قذافی چون قانون اساسی ساخته دست بشر است و برای تأمین منافع انسانها بوجود می آید و طبعأ که با سرشت انسان تطابق ندارد لهذا از نظر آقای قذافی تنها قوانین دینی و الهی است که مؤجبات رفاه بشر را فراهم میکند ، البته آقای قذافی هیچگاه نگفته است که قوانین دینی برمبنای کدامین برداشت از دین ، چگونه و کدام دین ؟ مگر درعین حال  این کتاب بسیار کوچک که در طول مدت چندین دهه در کشور لیبی بصورت جدی و  تقد یسی پیاده شده است و با تأسف فراوان  به  روشنی میبینیم که همین مانیفیست دیکتاتوری قذافی یا همان جزوه توجیه تیوریک مذهبی آقای قذافی نیز نتوانیست به پرسش های حیاتی انسان پرخاشگر امروزی که در خاورمیانه پرچم عدالت خواهی را در برابر هرقماشی از  دیکتاتورها  برافراشته است ، پاسخ های قانع کننده ای ارائیه کند .و برای بقای دیکتاتوری هرنوع فرصت را از دست داده اند .گفتنی است درحالیکه برای ختم سلطه دیکتاتور  معمر قذافی بر لیبی شمارش معکوس آغازیده شده است دیکتاتور قذافی همچنان و در واپسین روزهای حیات دیکتاتوری برای حفظ قدرت استفاده از سربازان مزدور خارجی یا همان « لژیون اسلامی » متوسل شده که قبلأ از کشورهای دیگر بویژه افریقائی استخدام کرده است . منابع خبری گزارش میدهند که مطابق با شواهد و مدارک انکار ناپذیر آقای قذافی با این استدلال که ؤرود به خاک کشور لیبی به عنوان یک کشور اسلامی و عربی بروی هر مسلمانی باز است به جذب و جلب نیروهای کرد که سپس در بریگاد های بنام « لُژیون اسلامی » شکل داده شد و در حال حاضر از همان نیروها برای  سرکوب قیام عدالت خواهانه ای که خویش را وارثان حرکت عمر مختار معروف می نامند استفاده میکنند و اکثریت آنها را کسانی تشیکیل می دهند که در حقیقت برمبنای اصل برنامه ایدیولوژیک تحت عنوان آگاهی دهی در باره مسائل اسلامی به کشور لیبی آورده شده اند . مطابق با این گزارشها ی مطبوعاتی که بیشتر این نیروها از کشور های مانند ، مالی ، نایجیریا ، چاد ، سودان که عضو اتحادیه ای هستند که کشور لیبی بویژه شخص معمر قذافی رهبریی آنرا بر عهده دارد و با منافع لیبیا وفادار اند . همچنان برخی گزارشهای موثقی حکایت از این دارد که پس ازبه قدرت رسیدن معمر قذافی که با کودتای سال ۱۹۶۹ در لیبی  زمام امور آن کشور را در دست گرفت آنگاهی که نخستین هسته گذاریی  جنبش جوانان مسلمان در کابل گذشته شد دریکی از روزهای تابستانی هیأتی برهبری قاضی حسین احمد که رهبریی بخش دانشجوئی جماعت اسلامی در ایالت سرحد پاکستان  را بر عهده داشت وارد کابل شد و ضمن ملاقات با هسته تازه تأسیس شده بنام جنبش جوانان مسلمان افغانستان که  در منطقه  سرسبز پغمان انجام شد  روی مسائل مختلف سیاسی و فرهنگی گفتگو صورت پذیرفت و در همان ملاقات  تصمیم اتخاذ گردید که برای نخستین بار هیأتی برهبریی استاد غلام ربانی عطیش  عضو ارشد رهبریی نهضت جوانان مسلمان  جهت کسب مشروعیت از مسلمانان جهان بویژه از آقای معمر قذافی که در آن زمان قذافی بعنوان یک شخیصت ضد استعماری  و حامی نهضت های آزادیبخش  مذهبی مطرح بود  به خارج از افغانستان  سفرکند که بعدأ  مقدمات این مسافرت از طریق جماعت اسلامی پاکستان تدارک دیده شد ، چنانچه گفته میشود که روابط تنگا تنگ میان گلبدین حکمتیار رهبر حزب اسلامی افغانستان تا دیر هنگام حتی دراوج  جها د مقدس مردم افغانستان دربرابر روسها روی همین معادله حفظ شد  و در کوره ای از  سردی ها و گرمی های روزگار پخته گردید . چنانچه گزارش های تائید ناشده حکایت از این دارد که برخی از مجاهدین حزب اسلامی افغانستان دردوران جهاد مقدس در لیبیا وتوسط ارتشی که به « لژیون اسلامی » مسمی بود آموزش داده می دیدند. چنانچه در دوران جهاد تعداد زیادی از مجاهدین لیبیای تبار  نیز به افغانستان آمدند که بعد از سرنگونی رژیم داکتر نجیب در افغانستان باقی ماندند. در میان آنان افرادی از لیبیا هم شامل بودند که مخالف رژیم قذافی بودند. بعد از بمیان آمدن امارت طالبان، این افراد در افغانستان گروهی بنام "جمعیة المقاتله" را بوجود آوردند. رهبری این گروه با "ابومنذر الساعدی" بود. ابومنذر الساعدی کتابی هم بر ضد قذافی بنام (قذافی، مسیلمة العصر) نوشت و او را با مسیلمهء کذاب که در صدر اسلام دعوای پیامبری نموده بود مقایسه کرد. در سال 2001 که امارت و زمامداری طالبان سرنگون شد، دولت لیبیا تعدادی از اتباع خود را که از افغانستان به پاکستان فرار کرده بودند با خانواده های شان توسط طیاره به لیبیا منتقل کرد اما تعدادی همچنان در افغانستان وپاکستان باقی ماندند. رهبر گروه جمعیت المقاتله در جنگ های وزیرستان کشته شد اما تعدادی از لیبیائی ها هنوز هم در این جنگهاشرکت فعال دارند    .   
یادداشت و منابع : حین نگارش این مقاله از کتب و نوشته های  زیادی به شمول تارگاه های انترنیتی  استفاده بعمل آمده است که به نسبت  ضیقی وقت  نه میتوانم نام هر یکی از آنها را درج این مقاله نمایم لهذا بدینوسیله از تمامی آنها ابراز سپاسگذاری می کنم