آرشیف

2014-12-25

سید محمد نبی عندلیب علوی

فراز کوی غم

 

خروش عقده ِ پنهانی اشکم  —

چوتوفان حواث غره ها –

دارد.

صدای دل خراشش را  –

بگوش عقل  –

بنوازد.

چنان مدهوش وبی پروا  —

چنان آفاق ناپیدا  –

خروشان دروجودم –

میدود هردم.

نمدانم ازاین ویرانه –

درغربت چه میخواهد ؟

نمیدانم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

مهیبِ ازفراز کوی غم-

هرروز-

غروب غربتم را –

تیره می سازد.

سحرگاهان –

سپیده –

آرزویم را-

منور میکندباخود –

شبِتاریکی غربت-

دوباره –

خیره می سازد.

امان ازگوشهِ غربت!

امان ازگوشهِ غربت!!!

 

سیدمحمدنبی عندلیب علوی مقیم ایران .

نظر شما خالی از محبت نیست . مورخ20/8.1390 هجری ش