آرشیف

2014-12-29

afrotan

فرآیند ملت سازی درافغانستان !! ؟ یا فریب بزرگ در تاریخ معاصر

 

« جامعه مدنی  درلباس  مافیائی معد نی ! ؟ »

 
پیوسته به گذشته : بخش سوم
 

از فرد فردی خواننده گان عزیز نسبت تأخیری نا خواسته ای  که بنابر دلائیل گوناگون  واقع شده بود پوزش می طلبم و اینک بحث را از همان نکته ای که قطع شده بود در حالی  پی می گیریم که بنابر خصلت و فطرت تاریخی  کشور ما افغانستان پیرامون حیات  نسل کنونی و معاصرکنونی را حلقه ای از تغیرات گسترده سیاسی  احاطه کرده اند و طبیعی است که این تغییرات و تحولات از همه ما  نگاه نو به حوادث و جریان های مربوط به آن می طلبد و طبیعی است که من ابراز نظر پیرامون آن تحولات و تغییرات را به آئنده واگذار میکنم . یار زنده صحبت باقی !

 

 
می گویند اُلاغی پوست شیری را بر سر خود کشیده بود تا همه گمان برند که او شیر است .چنانچه همه حیوانات از سر راهش پا به فرار می گذاشتند ، روزی که همه راه فرار را در پیش گرفته بودند ، و ناگهان باد سختی وزیدن گرفت و پوست شیر را  کنار زد ، طوری که همه دیدند این شیر نه بلکه اُلاغ است همه حیوانات  از هر سو دویدند و تا جائیکه توان داشتند اُلاغ را کتک زدند .
چنانچه قبلأ گفتیم هیأ ت حاکمه محافظه کار و مافیائی در افغانستان حتی هنگامی که حلقه ها وگروه های بنام اپوزسیون  در پروژه  تشویق وتحریص توده های مردم ،  در راستای مشروعیت بخشیدن به شرکت سهامی و تمامی دارودسته های متعلق به آن سخن میگویند متأ سفانه به جای استفاده از ادبیات اپوزسیونی مروج در جهان سیاست  شعار های  هیأت حاکمه را بکار میگیرند و از دست آورد های حاکمیت بیش از یک دهه سخن میگویند بویژه در حوزه آزادی های فردی و مؤلفه های از قبیل احترام به کرامت انسان و حقوق بشر ، مانند آزادی بیان ، آزادی عقیده ، آزادی زنان وغیره گروه های اند که  در گذشته و یا هم اکنون در جامه مذهب و دیانت و یاهم با اندیشه های سکولار ومارکسیستی  بدون مداخله اخلاق و مذهب در زندگی بشر کمتر با مفاهیم دموکراسی ، حقوق بشرمنجمله حقوق زن موافقت دارند. هروسیله وهرشعاری که مقصود زندگی روزمره ومادی معیشتی  را تأ مین کند بکار گرفته میشود . اساسأ رشد و گسترش زندگی بر اساس موازین سیستم  سرمایه داری به شیوه مافیایی ، زندگی مصرفی و رفاه طلبی و به اصطلاح امروزی « بورژوازی تجملی !» در افغانستان اجندای اصلی تمامی گروه های را تشکیل میدهد که در گذشته ای نه چندان دور و شاید هم امروز در هردو حوزه جامعه  « چپ و راست » ، « مذهبی و لامذهب » با نظام سرمایه داری از نوع لبرالی آن  نه تنها چندان موافقت نشان نه میدادند و نه میدهند  بلکه تبعیت و نفس کشیدن در زیر نظام سرمایه داریی لبرال را مغائر با اندیشه های خویش محسوب می کردند . امروز دیگر در قبول این حقیقت جایی تردید نمانده است که نظام جهانی سرمایه و شرکت های غارتگر بین المللی وابسته به آن نه تنها بر دل و دماغ شبه مذهبیون و مجاهد  نمایان  مسلط گشته اند بلکه عنان اندیشه های  اکثریتی ازچپ گرایان دیروزی و شعار دهنده گان « تحقق جامعه بدون طبقات !» و حامیان دو آتشه « طبقه کارگر » و حامیان سراپاقرص نظام کنونی بورژوازی حاکم برسرنوشت افغانستان امروزی را نیزدردست گرفته اند . اکنون بیش و پیش از آنکه به نمونه های فراوان دیگر این « معجون سیاسی » اشاره کنیم بد نیست ریشه های فکری و پیش زمینه های تیوریک آنها را در مفرادات معتبر آنها مورد مطالعه قرار دهیم و درمسیر چنین بررسی ها شرح و در نظر داشت یک نکته کاملأ حائز اهمیت که اکثریت گروه های از تبار چپ اندیشی که تاهنوزهم شعار مبارزه برای رسیدن و تشکیل « جامعه عادلانه و بدون طبقات » به مثابه « مدینه فاضله ! »  تنها وثیقه و شناسنامه  آنها در سیستم کنونی مافیائی محسوب میشود  در طیف های وسیع و متنوعی گردهم آمده اند و به همین دلیل تقسیم بندی های گوناگونی در باره آنها وجود دارد طبیعی است که اگر این تقسیم بندی ها به اعتبار پایگاه های اقتصادی و اجتماعی بربستر سیستم مافیائی حاکم کنونی عرض اندام کرده باشد یک نوع درجه بندی ها و ملاک های متفاوتی خواهیم داشت و اگر به اعتبار وابسته گی تاریخی و عنعنوی با مراکزو اهرم های بیرونی و امنیتی  قدرت  اصلی در جامعه باشد به نوعی تقسیم بندی دیگری می رسیم ، متأ سفانه آنچه که در افغانستان کنونی میگذرد جنون غرائز اشباع ناپذیر ثروت و قدرت است که ریشه در اعتیاد نخبه گان و چیز فهمان این سرزمین باستانی دارد. راستی در تاریخ معاصرو در کدامین دوره ودرکدامین جغرافیه ودر صبحدم خونین کدام تحؤل پرده های چنین کمیدیی به نمائیش گذشته است ؟ ازیکسو حاکمیت مافیای مذهبی با پذیریش دگماتیک و مجهول بسته ای از« دموکراسی لاف زنی  و آزادی بی مرزوحصر! » و فقدان هرگونه ضوابط لازم برای استقرار یک جامعه مترقی و مدنی ،در جامعه ای که تا هنوز بر کوه پایه هایش دودی از « سنت » و غباری از مناسبات قبیلوی  می چرخد و حتی یادی از آزادی واقعی بیان ، مردم سالاری حقیقی  و تحمل مخالفان و دگر اندیشان  جرم و گناه بزرگ تلقی میگردند و از جانب دیگر گروهی که تازه از راه رسیده اند وشعارهای بدرد ناخور وتاریخ گذشته ای از عهد قدیم مانند « سوسیال دموکراسی» ، «راه رشد غیر سرمایه داری »……و …..و ….دهها نسخه غیر قابل عمل در جامعه ما و تمامی کشور های شرقی و اسلامی در کنار نخبه گان مذهبی که دلخواه و توجیه کننده گان نظام سرمایه داری معاصر اند نصب گردیده اند . ! و شعار های افراطی و حتی هویت غیر مذهبی که این تازه از راه رسیده گان  حامل آن اند  نزد مافیای حاکم ملاک اعتبار محسوب میشوند  . مضافأ براینکه وقتی در  یک نهاد رسمی بنام « دولت جمهوری اسلامی افغانستان ! » این همه  ماران خوش خال و خط " سیأ " سی با شعار های گوناگون و در بسیاری موارد متناقض باهم جابجا ساخته شده باشند ، مسلم است که قدرت های خارجی یا همان ولی نعمتان خارجی های افغان تبار  نیز برای بقای مؤقت و دلخوش کننده مصنوعی راه کارها ی را پیشبینی میکنند ، که متأسفانه اکنون و شاید تا زمان طولانی نسخه مجرب و علاج تمامی بیماری های لاعلاج ومزمن اجتماعی  یا همان نگاه « اقتصادی و مادی  به بحرانات » و معادله « نصفُ لی و نصفُ لک »  به عنوان بهترین و مجربترین  فورمول غارت ملت ها تشخیص گردیده است . جالب آنجاست که حتی همین محققان و تیوری پردازان مذهبی و شعار دهنده گان « جامعه بدون طبقات » که گاه گاهی درنمائیش اختلافات زرگری شاخ به شاخ می شوند اندکترین دخالتی در امر پیشرفت و ترقی جامعه ندارند ، بلکه آنچه که آنها را برویت یک وظیفه باید بصورت سفارشی  انجام دهند ، به انجام میرسانند . درست مانند فلاسفه موسولینی  !
 میگویند زمانی که موسولینی در سال ۱۹۲۲ توانیست فرمان نخست وزیری را از پادشاه ایتالیا بگیرد و خودرا « پیشوا » بنامد یک عده از فلاسفه و دانشمندان را بصورت فرمائیشی در یک اتاق بزرگ جمع کرد وشخصأ وارد اتاق گردید فلاسفه و دانشمندان را مورد خطاب قرار داد و درخطاب به آنها گفت :که من وقت برای تفکر واندیشیدن ندارم، شما بهترین و نامدارترین فلاسفه و دانشمند ایتالیا  هستید، پانزده روز دیگر انتخابات است ، شما وظیفه دارید برای انتخابات یک « فلسفه » درست کنید که آنها چگونه باید در انتخابات سهم بگیرند ؟ با اظهار چنین دستوری بلادرنگ درب اتاق را بست و رفت. حال چه کسی جرئت دارد که چنین « فلسفه ! » درست نکند واز فرمان پیشوا سرپیچی کند و از درب  اتاق بیرون رود ؟
یکی از اعجوبه های این جامعه و این کشور آن است که نژاد پرستی بدوی جاهلانه و پلیدی که سالها از انسان جامعه افغانی فاصله گرفته بود دوباره درشریان های جامعه زنده شده است و درنتیجه تضاد طبقاتی ای که بیش و پیش از همه استثمار را وحشتناک کرده بود بر بستر جامعه افغانی  ظهور کرده است ، ایدئولوژی های دروغین و کاذبی که بیش از مذاهب انحطاطی و انحرافی توده ها را مسخ و فلج میکردند به وجود آمد .خلاصه در جامعه افغانی بصورت دراماتیکی علم و ارزشهای انسانی  در خدمت پول و ثروت در آمده اند ، در قدیم پول و علم از هم جدا زندگی میکردند اما امروز پول بصورت کلی بر علوم و اخلاق حاکم گشته است  و این دو پدیده همچون  دو روح در یک کالبد دمیده شده اند و بنابر توانمندی های بالفعل و به مقتضای مناسبات حاکم بر جامعه  نیز حرف اول و  آخیر را پول و ثروت می زند ؛چون علم هدف و غایه اش را ایجاد قدرت تعیین و تشخیص کرده است  و برای رسیدن به قدرت احتیاج به سرمایه دارد ، لهذا بدون آنکه خواسته باشد علوم و اخلاق از جامعه رخت می بندند و در خدمت نظام بورژوازی مافیائی  قرارمیگیرد .بنأ نظام مافیائی سرمایه داری حاکم بر مقدرات کشور ما چون « پول و ثروت » را دارا است  بخود حق میدهد که رگهای گردن همه فلاسفه و دانشمندان جهان و افغانستان را اندازه گیری کنند !!. چون صاحب پول و ثروت و قدرت اند میتوانند بهترین نبوغ ها و ارزش های زندگی ملت ها را به هواداری از خود وادار سازند زیرا اکثریتی از نوابغ و دانشمندان حقیقی و یاهم مجعول  در بازار مکاره "سیأ " سی  همچون کالا خرید وفروش می شوند  اینها ابزاری اند که بسیاری از حقیقت ها و واقیعت های موجود در جامعه  را وارونه جلوه میدهند و به عنوان یک فریب بزرگ به پیشگاه افکار عامه عرضه میدارند .
 
ادامه دارد …