آرشیف

2014-12-27

نجيب الله صبا

طبـل دوستی هم وطنم سازنکردی

طـبـل دوسـتـی هـم وطـنـم سـازنکـردی
عـقـد دل خـود بـا سـخـنـی بـاز نـکـردی
 
مـحـتـاج  تـو وعشـق تـوام یـارهـمسفر
تو دست عـشق سـوی مـن درازنکردی
 
ازفرمان کس ویرانه کردیم خانـه خـود
آغوش اخوت راسوی من  باز نکردی
 
فـریـاد مـا ازحنـجره توپ وتوفنگ بـود
با حنجره عشق، بـه مـن آواز نکـردی
 
من خسته شـدم ازین فـضـای روزگـار
تـو ایـن فـضـای دلگیر من فازنکردی
 
این شکوه کند«صبا»ای یارهـم وطـن
از درد مشترک تو به من راز نکردی
 
 

عزیزان خواننده بازهم بایک شعر بی سروبر خدمت شما آمدم به تمنای اینکه از کاستی های آن گذشت کنید وهم بزرگان شعر وادب اگرلطف کنند کمی وکاستی های که دارد اگر یاد آوری کنند بسیارخوش خواهم شد تا اینکه بتوانم درآینده ها بهتر به سرایم چونکه من با اساسات وموازین شعروغزل آشنائی اندک دارم.